۲۰ ژوئن

R10620
Category
روت باب ۱ , ۲

1:1 در ایامی که داوران حکم می‌راندند، در سرزمین اسرائیل قحطی شد. پس، مردی از بِیت‌لِحِمِ یهودا، با همسر و دو پسرش به دیار موآب رفت تا در آنجا غربت گزیند.
2نام آن مرد اِلیمِلِک، و نام همسرش نَعومی بود، و پسرانش مَحلون و کِلیون نام داشتند. ایشان اِفراتیانی از بِیت‌لِحِمِ یهودا بودند. پس ایشان به دیار موآب رفته، در آنجا ماندند.
3اما اِلیمِلِک، شوهر نَعومی درگذشت و او با دو پسرش باقی ماند.
4آن پسران زنان موآبی برای خود گرفتند که نام یکی عُرپَه و نام دیگری روت بود. ایشان نزدیک به ده سال در آنجا زندگی کردند.
5اما هر دوی آنان، یعنی مَحلون و کِلیون نیز جان سپردند. بدین‌سان آن زن بدون شوهر و دو پسرش باقی ماند.
6پس نَعومی با عروسانش برخاست تا از دیار موآب بازگردد، زیرا در دیار موآب شنیده بود که خداوند به یاری قوم آمده و بدانها خوراک داده است.
7او با دو عروسش از مکانی که در آن ساکن بود، روانه شد تا به سرزمین یهودا بازگردد.
8اما نَعومی به دو عروس خود گفت: «بروید؛ هر یک از شما به خانۀ مادری خویش بازگردید. خداوند بر شما احسان کند، چنانکه شما بر آن مردگان و بر من احسان کردید.
9خداوند عطا کند که هر یک از شما در خانۀ شوهر خود آسایش یابید!» آنگاه ایشان را بوسید. آنان به صدای بلند گریستند
10و به او گفتند: «به‌یقین با تو نزد قومت بازمی‌گردیم.»
11ولی نَعومی گفت: «ای دخترانم، برگردید. چرا با من بیایید؟ آیا پسران دیگر در رحِم دارم تا برای شما شوهر باشند؟
12ای دخترانم، برگشته، راه خود را در پیش گیرید زیرا من برای شوهر کردن بسیار سالخورده‌ام. حتی اگر بگویم هنوز برایم امیدی هست، و همین امشب نیز به شوهر داده شوم و پسرانی هم بزایم،
13آیا تا بالغ شدن آنان منتظر خواهید ماند؟ آیا از شوهر کردن خودداری خواهید کرد؟ نه، دخترانم! زیرا جان من به‌خاطر شما بسیار تلخ شده است، چونکه دست خداوند بر ضد من دراز گشته است.»
14پس دیگر بار به صدای بلند گریستند و عُرپَه مادرشوهر خود را بوسید، اما روت به وی چسبید.
15نَعومی گفت: «ببین، زنِ برادرشوهرت نزد قوم خود و خدایان خویش بازگشته است؛ تو نیز از پی جاری‌ات بازگرد.»
16اما روت پاسخ داد: «اصرار مکن که ترکت کنم و از نزدت بازگردم. هر جا که بروی، می‌آیم، و هر جا که منزل کنی، منزل می‌کنم. قوم تو قوم من و خدای تو خدای من خواهد بود.
17هر جا که بمیری، می‌میرم و همان جا دفن می‌شوم. خداوند مرا سخت مجازات کند اگر حتی مرگ مرا از تو جدا سازد.»
18چون نَعومی دید که روت مصمم به رفتن با اوست، دیگر هیچ نگفت.
19پس هر دو روانه شدند تا اینکه به بِیت‌لِحِم رسیدند. و چون به بِیت‌لِحِم درآمدند، تمامی شهر به سبب ایشان به حرکت آمد، و زنان می‌پرسیدند: «آیا این نَعومی است؟»
20نَعومی ایشان را گفت: «دیگر مرا نه نَعومی بلکه مارا بخوانید، زیرا قادرمطلق به من مرارت بسیار رسانیده است.
21من پُر بیرون رفتم، اما خداوند مرا خالی بازگردانید. چرا مرا نَعومی بخوانید حال آنکه خداوند مرا ذلیل ساخته و قادرمطلق به مصیبت گرفتارم کرده است؟»
22بدین‌سان نَعومی بازگشت و عروسش، روتِ موآبی، که از دیار موآب بازگشته بود، همراه وی آمد. و ایشان در آغاز موسم درویدن جو به بِیت‌لِحِم رسیدند.

2:1 و اما نَعومی خویشاوندی از طرف شوهر داشت بوعَز نام که مردی بود سرشناس از خاندان اِلیمِلِک.
2روزی روتِ موآبی به نَعومی گفت: «رخصت ده تا به کشتزارها بروم و در پسِ هر کس که بر من نظر لطف افکَنَد، خوشه‌چینی کنم.» نَعومی پاسخ داد: «برو، دخترم.»
3پس روانه شده، به کشتزار رفت و در پسِ دروگران به خوشه‌چینی مشغول شد. از قضا به قسمتی از کشتزار درآمد که متعلق به بوعَز، از خاندان اِلیمِلِک بود.
4هان بوعَز از بِیت‌لِحِم آمد و به دروگران گفت: «خداوند با شما باد!» پاسخ دادند: «خداوند تو را برکت دهد!»
5آنگاه بوعَز از خادمی که بر دروگران گماشته شده بود، پرسید: «این زن جوان از آنِ کیست؟»
6خادمی که بر دروگران گماشته شده بود، پاسخ داد: «این همان زن جوان موآبی است که با نَعومی از دیار موآب بازگشته است.
7او مرا گفت، ”تمنا اینکه رخصت دهی خوشه‌چینی کنم و در پس دروگران در میان بافه‌ها جمع نمایم.“ پس آمده، از صبح تا به حال بی‌وقفه به کار مشغول بوده و فقط اندکی در خانه استراحت کرده است.»
8آنگاه بوعَز به روت گفت: «دخترم، گوش فرا~ده. به کشتزار دیگری برای خوشه‌چینی مرو و اینجا را ترک مکن، بلکه همین‌جا با کنیزان من بمان.
9چشمانت بر کشتزاری باشد که در آن درو می‌کنند و از پسِ ایشان برو. جوانان را امر کرده‌ام که تو را لمس نکنند. و هرگاه تشنه شدی، نزد کوزه‌ها برو و از آبی که جوانان می‌کِشند، بنوش.»
10روت به روی درافتاده، تا به زمین خم شد و از وی پرسید: «از چه سبب در نظرتان التفات یافتم که به من توجه کردید، حال آنکه غریبی بیش نیستم؟»
11بوعَز پاسخ داد: «هرآنچه پس از مرگ شوهر خود در حق مادرشوهرت کرده‌ای، به‌تمامی به آگاهی من رسیده است، اینکه چگونه پدر و مادر و زادگاهت را ترک گفته، نزد قومی آمدی که پیشتر نمی‌شناختی.
12خداوند تو را به سبب آنچه کرده‌ای پاداش دهد، و اجر کامل از جانب یهوه خدای اسرائیل که زیر بالهایش پناه گرفته‌ای، به تو برسد.»
13آنگاه روت گفت: «ای سرورم، باشد که در نظرتان التفات یابم، زیرا تسلی‌ام دادید و به مهربانی با کنیزتان سخن گفتید، اگرچه مانند یکی از کنیزانتان هم نیستم.»
14به هنگام صرف غذا، بوعَز وی را گفت: «اینجا بیا و قدری نان بخور و لقمه‌ات را در سرکه فرو~بَر.» پس روت کنار دروگران نشست و بوعَز به او غَلۀ برشته داد. او خورده سیر شد و اندکی هم اضافه آورد.
15چون برای خوشه‌چینی برخاست، بوعَز خادمانش را امر فرموده، گفت: «بگذارید از میان بافه‌ها نیز خوشه برچیند و او را خجل مسازید.
16همچنین قدری از میان دسته‌ها برایش بیرون کشیده، بگذارید از آن برچیند و توبیخش مکنید.»
17پس روت تا شامگاه در کشتزار خوشه‌چینی کرد. و آنچه را برچیده بود، کوبید، که در حدود یک ایفَه جو بود.
18پس آن را برگرفته، به شهر درآمد و مادرشوهرش آنچه را برچیده بود، دید. و روت آنچه را که پس از سیر شدنش باقی مانده بود، بیرون آورده، به وی داد.
19مادرشوهرش از او پرسید: «امروز کجا خوشه‌چینی کردی؟ کجا کار کردی؟ مبارک باد آن که به تو توجه کرده است.» پس روت به مادرشوهرش گفت نزد چه کسی کار کرده است و افزود: «نام مردی که امروز نزد او کار کردم، بوعَز است.»
20نَعومی به عروسش گفت: «مبارک باد او، از جانب خداوندی که محبت خود را نسبت به زندگان و مردگان ترک نکرده است!» نیز گفت: «آن مرد خویشاوند نزدیک و از ولیّ‌های ماست.»
21روت موآبی گفت: «او همچنین مرا گفت، ”با خادمان من بمان تا زمانی که تمام محصول مرا درو کنند.“»
22پس نَعومی به عروسش روت گفت: «دخترم، خوب است با کنیزان او بیرون روی، مبادا در کشتزاری دیگر گزندی به تو برسد.»
23بدین‌گونه روت تا پایان دروِ جو و گندم با کنیزان بوعَز ماند تا خوشه‌چینی کند، و با مادرشوهرش زندگی می‌کرد.

Speaker
اشعیا باب ۴۴

44:1 «اما حال ای خادم من یعقوب، و ای اسرائیل که تو را برگزیده‌ام، بشنو!
2خداوند که صانع توست، و تو را از رحِم بسرشت، همان که تو را یاری خواهد داد، چنین می‌فرماید: ای خادم من یعقوب، و ای یِشورون که تو را برگزیده‌ام، مترس!
3زیرا که بر زمین تشنه آب خواهم ریخت، و بر خشکزار نهرها جاری خواهم ساخت. روح خود را بر نسل تو فرو~خواهم ریخت، و برکت خویش را بر فرزندان تو.
4آنان در میان نیزار خواهند رویید، همچون درختان بید در کنار جویبار.
5یکی خواهد گفت: ”من از آنِ خداوندم،“ و دیگری خود را به نام یعقوب خواهد خواند؛ یکی دیگر بر دست خود خواهد نوشت: ”از آنِ خداوند،“ و نام اسرائیل را بر خود خواهد نهاد.»
6خداوند چنین می‌فرماید، خداوند لشکرها، که پادشاه اسرائیل و ولیّ ایشان است: «من اوّلم و من آخر، و جز من خدایی نیست.
7کیست که بتواند مانند من وقایع را از پیش اعلام کند؟ اگر هست بگذار از ایامی که قومِ کهن خویش را برقرار داشتم آنچه را رخ خواهد داد بیان کرده، به من عرضه دارد، و آنچه را بر آنها واقع خواهد شد از پیش بگوید.
8پس ترسان و لرزان مباشید؛ آیا من از دیرباز به شما نگفتم، و آن را اعلام نکردم؟ شما شاهدان من هستید! آیا غیر از من خدایی هست؟ نه، صخره‌ای دیگر نیست و احدی را نمی‌شناسم.»
9آنان که تمثال تراشیده می‌سازند جملگی هیچند، و آنچه بدان رغبت دارند فایده‌ای نمی‌رساند. شاهدان ایشان نمی‌بینند و نمی‌دانند، پس شرمسار خواهند شد.
10کیست آن که خدایی بسازد یا تمثالی بریزد، که منفعتی بدو نمی‌رساند؟
11پس او و امثال او شرمسار خواهند شد. سازندگان بتها انسانی بیش نیستند، پس همگی گرد آمده، بایستند؛ ایشان هراسان خواهند شد، و با هم سرافکنده خواهند گردید.
12آهنگر با تیشه بر زغالها کار می‌کند. او با چکش به بتی شکل می‌دهد و به نیروی بازوی خویش آن را می‌سازد. او گرسنه شده، نای از کف می‌دهد و آب ننوشیده، به حال ضعف می‌افتد!
13نجّار با ریسمان چوب را اندازه می‌گیرد و با قلم نشانه‌گذاری می‌کند. با رنده آن را صاف می‌کند و با پرگار بر آن نشانه می‌گذارد. آن را به شباهت انسان و با زیبایی بشری می‌سازد تا در خانه‌ای بگذارد.
14او سروهای آزاد می‌بُرد، و یا درخت چنار یا بلوطی برای خود اختیار می‌کند، و می‌گذارد تا در جنگل نمو کند؛ و یا درخت کاجی می‌نشاند و باران آن را نمو می‌دهد.
15آنگاه برای شخص به جهت سوخت به کار می‌آید. قدری از آن را برگرفته، خود را با آن گرم می‌کند و آتش افروخته، نان می‌پزد. سپس از آن خدایی می‌سازد و آن را می‌پرستد، و تمثالی تراشیده، در برابرش سَجده می‌کند!
16باری، از آن هیزم نیمی را در آتش می‌سوزاند؛ بر آن خوراک خود را طبخ می‌کند، و گوشت کباب کرده، می‌خورد و سیر می‌شود. نیز خود را گرم می‌کند و می‌گوید: «وه چه گرم شدم! گرمای آتش را حس می‌کنم!»
17و از آنچه باقی مانَد، خدایی یعنی تمثالی تراشیده برای خود می‌سازد و در برابرش سَجده کرده، آن را می‌پرستد و به آن دعا کرده، می‌گوید: «ای که خدای من هستی، مرا برهان!»
18ایشان را هیچ درک و فهمی نیست؛ زیرا چشمانشان را بسته است تا نبینند، و دلهایشان را نیز تا نفهمند.
19هیچ‌یک لختی تأمل نمی‌کند و هیچ‌یک را این درک و فهم نیست که بگوید: «نیمی از آن را در آتش سوزاندم، و بر زغالهایش نان پختم، و بر آن گوشت کباب کرده خوردم؛ آیا از باقی آن چیزی مکروه بسازم و در برابر چوبی سَجده کنم؟»
20او خاکستر می‌خورَد و دلی فریب‌خورده او را گمراه می‌سازد. خود را نتواند رهانید، و با خود نتواند گفت که: «آیا دروغی به دست راست خویش ندارم؟»
21ای یعقوب و ای اسرائیل، اینها را به یاد آور، این را که تو خادم من هستی؛ من تو را سرشته‌ام و تو خدمتگزار من هستی؛ ای اسرائیل، تو را فراموش نخواهم کرد.
22نافرمانیهایت را مانند ابر رُفتَم، و گناهانت را مانند مِه محو ساختم. نزد من بازگرد، زیرا که تو را فدیه داده‌ام.
23ای آسمانها بانگ شادی سر دهید، زیرا که خداوند چنین کرده است؛ ای ژرفاهای زمین فریاد برآورید! ای کوهها، و ای جنگلها و تمامی درختانش، بسرائید! زیرا که خداوند یعقوب را فدیه داده است، و در اسرائیل جلال خود را نمایان خواهد ساخت.
24خداوند که ولیّ توست و تو را از رَحِم سرشته است، چنین می‌فرماید: «من هستم یهوه، آن که همه چیز را آفرید، آسمانها را به‌تنهایی گسترانید، و زمین را یکه و تنها پهن کرد.
25آن که آیات انبیای دروغین را باطل می‌سازد، و غیب‌گویان را اَبله می‌گرداند. آن که حکیمان را ناکام بازمی‌گرداند، و معرفت آنان را به حماقت بدل می‌سازد.
26آن که کلام خدمتگزارانش را تحقق می‌بخشد، و پیشگوییهای فرستادگانش را به انجام می‌رساند. آن که دربارۀ اورشلیم می‌گوید: ”مسکون خواهد شد!“ و دربارۀ شهرهای یهودا، که: ”بنا خواهند گردید“، و دربارۀ ویرانه‌هایشان، که ”آنها را بر پا خواهم داشت“.
27آن که به ژرفای دریا می‌گوید: ”خشک شو! من نهرهایت را خشک خواهم کرد“.
28آن که دربارۀ کوروش می‌گوید: ”او شبان من است، و تمامی خشنودی مرا به جا خواهد آورد“. و آن که دربارۀ اورشلیم می‌گوید: ”بنا خواهد شد“، و در خصوص معبد که: ”بنیادت نهاده خواهد گشت.“»

Speaker
نامه یهودا

1از یهودا، خادم عیسی مسیح و برادر یعقوب، به فراخواندگانی که در خدای پدر، محبوبند، و برای عیسی مسیح محفوظ نگاه داشته شده‌اند:
2رحمت و سلامتی و محبت، به‌فزونی بر شما باد.
3ای عزیزان، گرچه اشتیاق بسیار داشتم تا دربارۀ نجاتی که در آن سهیم هستیم به شما بنویسم، امّا لازم دیدم با نوشتن این چند خط، شما را به ادامۀ مجاهده در راه ایمانی برانگیزم که یک بار برای همیشه به مقدسین سپرده شده است.
4زیرا برخی کسان که محکومیتشان از دیرباز رقم خورده، مخفیانه در میان شما رخنه کرده‌اند. اینان خدانشناسانی هستند که فیض خدای ما را به جواز ارتکاب فجور بدل می‌کنند و عیسی مسیح، یگانه سرور و خداوند ما را انکار می‌نمایند.
5با آنکه شما یک بار از این همه آگاهی یافته‌اید، می‌خواهم یادآور شوم که خداوند قوم خود را از سرزمین مصر رهانید، امّا زمانی دیگر آنان را که ایمان نداشتند، هلاک کرد.
6او فرشتگانی را نیز که مقام والای خود را حفظ نکردند، بلکه منزلگاه مناسب خویش را ترک گفتند، به زنجیرهای ابدی کشیده و برای محاکمه در آن روز عظیم، در تاریکی مطلق نگاه داشته است.
7به همین گونه، سُدوم و عَمورَه و شهرهای اطراف، که همانند آنان بی‌عفتی کردند و در پی شهوات غیرطبیعی رفتند، با تحمّل مجازاتِ آتش ابدی، چون درس عبرت مقرر گشتند.
8با این همه، به گونه‌ای مشابه، این کسان نیز بر پایۀ خوابهایی که می‌بینند بدنهای خویش را نجس می‌سازند و اقتدار خداوند را رد می‌کنند و به بزرگان آسمانی اهانت می‌ورزند.
9حال آنکه حتی میکائیل، فرشتۀ اعظم، آنگاه که با ابلیس دربارۀ جسد موسی مجادله می‌کرد، جرأت نکرد خودْ او را به سبب اهانت محکوم کند، بلکه فقط گفت: «خداوند، تو را توبیخ فرماید!»
10امّا اینان به آنچه از آن شناختی ندارند اهانت می‌ورزند، حال آنکه آنچه همچون حیوانات بی‌شعور از روی غریزه می‌فهمند، همان باعث هلاکتشان خواهد شد.
11وای بر آنان، زیرا که به راه قائن رفته‌اند و در پی سود، به گمراهی بَلعام گرفتار آمده و در طغیان قورَح هلاک گشته‌اند.
12اینان صخره‌های دریایی خطرناک در ضیافتهای محبت‌آمیز شمایند که بدون کمترین پروا در جشن شما به عیش و نوش می‌پردازند؛ شبانانی هستند که تنها خود را می‌پرورند؛ ابرهای بی‌بارانِ رانده از باد، و درختان پاییزی بی‌میوه‌اند که دو بار مرده و از ریشه به در آمده‌اند.
13آری، اینان همچون امواج خروشان دریایند که اعمال ننگینشان را چون کف برمی‌آورند، و ستارگانی سرگردانند که تاریکی مطلقِ ابدی برایشان مقرر است.
14خَنوخ، که هفتم پس از آدم بود، دربارۀ همینها پیشگویی کرده، می‌گوید: «هان، خداوند با هزاران هزار فرشتۀ مقدّس خود می‌آید
15تا بر همگان داوری کند و همۀ بی‌دینان را به سبب تمامی کارهای خلاف دینداری که در بی‌دینی کرده‌اند، و به سزای جملۀ سخنان زشتی که گناهکاران بی‌دین بر ضد او گفته‌اند، محکوم سازد.»
16اینان گله‌مند و عیب‌جو و غرقه در ارضای شهوات خویشند؛ سخنان تکبرآمیز بر زبان می‌رانند و به نفع خویش مردمان را تملّق می‌گویند.
17امّا شما ای عزیزان، پیشگویی رسولان خداوند ما عیسی مسیح را به یاد داشته باشید
18که به شما گفتند: «در زمانهای آخر، استهزاکنندگانی خواهند آمد که بنا بر شهوات خود که خلاف دینداری است، رفتار خواهند کرد.»
19همینهایند که در میان شما جدایی می‌افکنند و نفسانی و عاری از روحند.
20امّا شما ای عزیزان، خویشتن را بر ایمان بس مقدّس خود بنا کنید و در روح‌القدس دعا نمایید
21و خود را در محبتِ خدا نگاه دارید، در همان حال که منتظر رحمت خداوند ما عیسی مسیح هستید تا شما را به حیات جاویدان رهنمون گردد.
22نسبت به برخی که متزلزلند، رحیم باشید؛
23برخی را از آتش بیرون کشیده، نجات دهید؛ و بر برخی دیگر با ترس، رحمت نشان دهید. در عین حال، حتی از جامه‌های آلوده به شهوات نفسانی متنفر باشید.
24بر او که قادر است شما را از لغزش محفوظ نگاه دارد و در حضور پرجلال خویش بی‌عیب و آکنده از شادی عظیم حاضر سازد،
25بر آن خدای یکتا و نجات‌دهندۀ ما، به واسطۀ عیسی مسیح، خداوند ما، از ازل، حال، و تا ابد، جلال و شکوه و توانایی و قدرت باد! آمین.

Speaker
Suitable For