۲۷ ژوئن

R10627
Category
اول سموییل باب ۷ , ۸

7:1 پس مردان قَریه‌یِعاریم آمده، صندوق خداوند را به خانۀ اَبیناداب بر روی تپه بردند و پسر وی اِلعازار را تقدیس کردند تا صندوق خداوند را نگاهبانی کند.
2از روزی که صندوق در قَریه‌یِعاریم منزل گرفت زمانی دراز، یعنی بیست سال، گذشت و تمامی خاندان اسرائیل ماتم‌کنان خداوند را طلبیدند.
3سموئیل به همۀ خاندان اسرائیل گفت: «اگر به تمامی دل خویش به سوی خداوند بازمی‌گردید، پس خدایان بیگانه و عَشتاروت را از میان خود دور کرده، دلهای خود را به خداوند معطوف کنید و تنها او را عبادت نمایید. آنگاه او شما را از دست فلسطینیان خواهد رهانید.»
4پس بنی‌اسرائیل بتهای بَعَل و عَشتاروت را دور کردند و تنها خداوند را عبادت نمودند.
5آنگاه سموئیل گفت: «تمامی اسرائیل را در مِصفَه گرد آورید و من برایتان نزد خداوند دعا خواهم کرد.»
6پس آنان در مِصفَه گرد آمدند و از چاه آب برکشیدند و آن را به حضور خداوند ریختند. و در آن روز، روزه گرفته، در آنجا گفتند: «ما به خداوند گناه ورزیده‌ایم.» و سموئیل بنی‌اسرائیل را در مِصفَه داوری کرد.
7چون فلسطینیان شنیدند که بنی‌اسرائیل در مِصفَه گرد آمده‌اند، حاکمان فلسطینیان بر ضد اسرائیل برآمدند. چون بنی‌اسرائیل این را شنیدند، از فلسطینیان به هراس افتادند
8و به سموئیل گفتند: «از بلند کردن فریاد التماس برای ما به درگاه خدایمان یهوه باز مایست، تا ما را از دست فلسطینیان نجات بخشد.»
9پس سموئیل برۀ شیرخواره‌ای برگرفت و آن را به عنوان قربانی تمام‌سوز به خداوند تقدیم کرد و نزد خداوند برای اسرائیل فریاد التماس برآورد و خداوند او را اجابت فرمود.
10هنگامی که سموئیل قربانی تمام‌سوز را تقدیم می‌کرد، فلسطینیان نزدیک آمدند تا به اسرائیل حمله کنند. ولی خداوند در آن روز به غرش عظیم بر فلسطینیان رعد کرد و آنان را آشفته ساخت، و از حضور اسرائیل شکست خوردند.
11مردان اسرائیل از مِصفَه بیرون آمدند و از پی فلسطینیان رفته، آنان را تا زیر بِیت‌کار می‌کشتند.
12آنگاه سموئیل سنگی برگرفته، آن را بین مِصفَه و شِن بر پا داشت و آن را اِبِن‌عِزِر نامید و گفت: «خداوند ما را تا بدین‌جا یاری کرده است.»
13پس فلسطینیان مغلوب شده، دیگر به قلمرو اسرائیل داخل نشدند. و دست خداوند در تمامی روزهای سموئیل بر ضد فلسطینیان بود.
14شهرهایی که فلسطینیان از عِقرون تا جَت از اسرائیل گرفته بودند، بدیشان بازپس داده شد و اسرائیل قلمرو خود را از دست ایشان رهانیدند. میان اسرائیل و اَموریان نیز صلح برقرار بود.
15سموئیل در همۀ ایام زندگی خود بر اسرائیل داوری می‌کرد.
16او همه ساله مسیر بِیت‌ئیل، جِلجال و مِصفَه را دور می‌زد و در تمامی این جاها بر اسرائیل داوری می‌کرد.
17سپس به رامَه بازمی‌گشت، زیرا خانه‌اش آنجا بود، و آنجا نیز بر اسرائیل داوری می‌کرد. او در رامَه مذبحی برای خداوند ساخت.

8:1 چون سموئیل سالخورده شد، پسرانش را بر اسرائیل داوران ساخت.
2نام پسر نخست او یوئیل بود و پسر دوّمش اَبیّا نام داشت. آنان در بِئِرشِبَع داور بودند.
3ولی پسران سموئیل به راههای او سلوک نمی‌کردند، بلکه در پی سود نامشروع منحرف شده، رشوه می‌گرفتند و عدالت را مخدوش می‌ساختند.
4پس مشایخ اسرائیل جملگی گرد آمده، نزد سموئیل به رامَه رفتند
5و او را گفتند: «اینک تو پیر شده‌ای و پسرانت به راههای تو سلوک نمی‌کنند؛ پس اکنون برای ما پادشاهی برگمار تا همچون همۀ اقوام دیگر ما را رهبری کند.»
6اما این امر در نظر سموئیل ناپسند آمد که گفتند: «به ما پادشاهی بده تا ما را رهبری کند»، و سموئیل نزد خداوند دعا کرد.
7خداوند به او گفت: «به آواز قوم در هرآنچه به تو می‌گویند، گوش فرا~ده؛ زیرا آنان تو را رد نکرده‌اند، بلکه مرا رد کرده‌اند تا بر ایشان پادشاهی نکنم.
8آنان در همۀ اعمال خود از روزی که ایشان را از مصر بیرون آوردم تا به امروز پیوسته مرا ترک کرده، خدایانِ غیر را عبادت کرده‌اند، و با تو نیز به همین‌گونه رفتار می‌کنند.
9پس حال آوازشان را بشنو؛ فقط به تأکید به آنها هشدار بده و ایشان را از رسم پادشاهی که بر آنان حکم خواهد راند، آگاه ساز.»
10پس سموئیل تمامی سخنان خداوند را برای قوم که از او پادشاه می‌خواستند، بازگو کرد.
11گفت: «رسم پادشاهی که بر شما حکم خواهد راند این خواهد بود که پسرانتان را گرفته، ایشان را بر ارابه‌های خود خواهد گماشت و سواران خود خواهد ساخت، و پیشاپیش ارابه‌های او خواهند دوید.
12و برای خود سردارانِ هزارها و سردارانِ پنجاه‌ها بر خواهد گماشت، و برخی را برای شخم زدن زمینش و برداشت محصولش، و برای ساختن جنگ‌افزارها و لوازم ارابه‌هایش تعیین خواهد کرد.
13دخترانتان را نیز برای عطرکشی و آشپزی و نانوایی خواهد گرفت.
14و بهترین مزرعه‌ها و تاکستانها و باغهای زیتون شما را گرفته، به درباریان خود خواهد داد.
15ده‌یکِ غَله و تاکستانهای شما را خواهد گرفت و به خواجه‌سرایان و درباریان خود خواهد بخشید.
16غلامان و کنیزان شما و بهترین مردان جوان و الاغهایتان را برای کارهای خود به کار خواهد گرفت.
17ده‌یک گله‌هایتان را خواهد گرفت و خودتان نیز غلامان او خواهید شد.
18در آن روز، از دست پادشاه خود که برای خویشتن برگزیده‌اید، فریاد بر خواهید آورد، اما خداوند در آن روز شما را اجابت نخواهد کرد.»
19اما قوم از شنیدن سخن سموئیل سر باز زدند و گفتند: «نی! بلکه می‌باید بر ما پادشاهی باشد
20تا ما نیز همچون تمامی اقوام دیگر باشیم و پادشاهِ ما، ما را رهبری کند و پیشاپیش ما بیرون رفته، در جنگهای ما بجنگد.»
21چون سموئیل تمامی سخنان قوم را شنید، آنها را به گوش خداوند بازگفت.
22خداوند به سموئیل گفت: «آواز ایشان را بشنو و پادشاهی بر ایشان نصب نما.» پس سموئیل به مردان اسرائیل گفت: «هر کس از شما به شهر خود برود.»

Speaker
اشعیا باب ۵۲

52:1 بیدار شو، ای صَهیون، بیدار شو، و خویشتن را به قوّت ملبس ساز! ای اورشلیم، ای شهر مقدس، جامۀ زیبای خویش در بر کن! زیرا ختنه‌ناشده و نجس دیگر هرگز به تو داخل نخواهد شد.
2ای اورشلیم، غبار از خود بِتَکان، و برخاسته، بر تخت بنشین! ای دختر صَهیون که اسیر شده‌ای، زنجیر از گردن خود بگشا!
3زیرا خداوند چنین می‌فرماید: «مفت فروخته شدید، و به‌رایگان نیز بازخرید خواهید شد.»
4زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: «نخست قوم من به مصر فرود شدند تا در آنجا ساکن شوند؛ سپس آشور بی‌سبب بر آنان ستم کرد.»
5اما خداوند می‌فرماید: «اکنون در اینجا مرا چه کار است، زیرا که قوم من مفت اسیر شده‌اند، و آنان که بر ایشان حاکمند تمسخر می‌کنند.» و خداوند می‌فرماید: «نام مرا هر روز پیوسته کفر می‌گویند.
6پس قوم من نام مرا خواهند شناخت، و در آن روز خواهند دانست که من هستم که سخن می‌گویم؛ آری، من هستم!»
7چه زیباست بر کوهساران پایهای آن که بشارت می‌آورد، که صلح و سلامت را ندا می‌کند، و به چیزهای نیکو بشارت می‌دهد، و نجات را اعلام می‌نماید؛ و به صَهیون می‌گوید: «خدای تو پادشاهی می‌کند.»
8گوش فرا~ده! دید‌بانانت آواز خویش بلند می‌کنند، و به‌اتفاق بانگ شادی سر می‌دهند. زیرا آنگاه که خداوند به صَهیون بازمی‌گردد، آنان با چشمان خود خواهند دید.
9ای ویرانه‌های اورشلیم، به‌اتفاق بانگ برآورده سرود شادمانی بخوانید، زیرا خداوند قوم خود را تسلی داده و اورشلیم را فدیه کرده است.
10خداوند بازوی قدوسش را در برابر تمامی قومها برهنه کرده است و تمام کرانهای زمین نجات خدای ما را خواهند دید.
11ای شما که ظروف خداوند را حمل می‌کنید، روانه شوید، روانه شوید، و از آنجا بیرون آیید! هیچ چیز نجس را لمس مکنید، بلکه از آنجا بیرون آمده، خود را طاهر سازید.
12اما به‌شتاب بیرون نخواهید آمد و گریزان روانه نخواهید شد، زیرا خداوند پیش روی شما خواهد خرامید، و خدای اسرائیل از پشت نگاهبان شما خواهد بود.
13اینک خادم من کامیاب خواهد شد و به جایگاهی بس والا و رفیع رسیده، سرافراز خواهد گردید.
14چنانکه بسیاری از او در حیرت شدند - چراکه ظاهرش چنان تباه شده بود که دیگر به انسان نمی‌مانست، و چهره‌اش چنان مخدوش که دیگر به بنی‌آدم شبیه نبود -
15به همان‌سان او اقوام بسیار را تطهیر خواهد کرد، و پادشاهان به سبب او دهان خود را خواهند بست. زیرا آنچه را که بدیشان گفته نشده بود، خواهند دید، و آنچه را نشنیده بودند، درک خواهند کرد.

Speaker
مکاشفه باب ۱۴

14:1 آنگاه همین که نظر کردم، آن بره را دیدم بر کوه صَهیون ایستاده با یکصد و چهل و چهار هزار تن که نام او را و نام پدر او را بر پیشانی نوشته داشتند.
2و صدایی از آسمان شنیدم پرخروش چون آبهای پر‌شتاب؛ و غرّان چون رعد؛ آن صدا که شنیدم به صدای چنگ‌نوازان می‌مانست آنگاه که چنگ بنوازند.
3و سرودی تازه سر دادند در پیشگاه آن تخت و در حضور آن چهار موجود زنده و آن پیران. و آن سرود را هیچ‌کس نتوانست بیاموزد، مگر آن یکصد و چهل و چهار هزار تن که از میان زمینیان خریده شده بودند.
4اینان همان کسانند که خود را آلودۀ زنان نساختند، زیرا که باکره‌اند. اینان راه بره را دنبال می‌کنند هر کجا که برود. اینان از میان آدمیان خریده شدند و به عنوان نوبر بر خدا و بره عرضه شدند.
5هیچ دروغی در دهانشان یافت نشد. اینان بَری از هر عیبند.
6آنگاه فرشته‌ای دیگر دیدم که در دل آسمان پرواز می‌کرد و انجیل جاودان با خود داشت تا ساکنان زمین را بشارت دهد، از هر قوم و طایفه و زبان و ملت که باشند.
7هم او به آواز بلند گفت: «از خدا بترسید و او را جلال دهید، زیرا که ساعت داوری او فرا~رسیده است. او را بپرستید که آسمانها و زمین و دریا و چشمه‌ساران را او آفرید.»
8و فرشتۀ دوّمی از پی او آمد و گفت: «سقوط کرد! بابِل بزرگ سقوط کرد! آن که از شراب عقل‌سوزِ زنای خود به همۀ ملتها نوشانید.»
9و فرشتۀ سوّمی از پی آن دو آمد و به آواز بلند گفت: «اگر کسی آن وحش و آن تمثال او را بپرستد و نشان او را بر پیشانی یا بر دست خود بپذیرد،
10آن کس نیز از شراب خشم خدا که اینک پُر‌مایه و خالص در جام غضب او ریخته شده، خواهد نوشید. آن کس نیز در حضور فرشتگان مقدّس و در حضور بره با گوگردِ مشتعل عذاب خواهد شد.
11و دود عذاب آنان تا ابد به بالا خواهد رفت. برای آنان که آن وحش و آن تمثال او را می‌پرستند و برای آنان که نشانِ نام او را می‌پذیرند، نه در شب و نه در روز آسایش نخواهد بود.»
12این پایداری مقدسین را می‌طلبد که احکام خدا و ایمان به عیسی را حفظ می‌کنند.
13آنگاه آوازی از آسمان شنیدم که می‌گفت، «بنویس: خوشا به حال آنان که از این پس در خداوند می‌میرند.» و روح گفت: «آری آنان از رنج خود خواهند رَست، زیرا که اعمالشان از پی آنها خواهد آمد!»
14آنگاه همین که نظر کردم، ابری سفید پیش رویم بود و بر آن ابر یکی نشسته بود که به پسر انسان می‌مانست و تاجی از طلا بر سر داشت و داسی تیز در دست.
15آنگاه فرشته‌ای دیگر از معبد بیرون آمد و به بانگ بلند به آن که بر ابر نشسته بود گفت: «داس خود برگیر و درو کن، زیرا که زمانِ درو فرا~رسیده و محصولِ زمین آمادۀ برداشت است.»
16پس آن که بر ابر نشسته بود داسِ خویش بر زمین بگرداند و محصولِ زمین برداشت شد.
17سپس فرشته‌ای دیگر از معبدی که در آسمان است بیرون آمد و او نیز داسی تیز در دست داشت.
18و باز فرشته‌ای دیگر از مذبح بیرون آمد که بر آتش اختیار داشت و به بانگ بلند به آن که داس تیز داشت، گفت: «داس تیزت را برگیر و خوشه‌های انگور را از تاک زمین برچین، زیرا که انگورهای زمین رسیده است.»
19پس آن فرشته داسَش را بر زمین بگرداند و انگورهای زمین را گرد ‌آورد و در چَرخُشتِ بزرگ خشم خدا ریخت.
20و انگورها در آن چَرخُشتْ بیرون از شهر لگدکوب شد و از آن چَرخُشت خون جاری شد و خون تا افسار اسبان بالا آمد، در مسافتی به گسترۀ هزار و ششصد پرتابِ تیر.

Speaker
Suitable For