۲۶ اکتبر

R11026
Category
دوم تواریخ باب ۲۳

23:1 در سال هفتم، یِهویاداع دل قوی ساخته، سردارانِ صد‌ها، یعنی عَزَریا پسر یِروحام، اسماعیل پسر یِهوحانان، عَزَریا پسر عوبید، مَعَسیا پسر عَدایا و اِلیشافاط پسر زِکْری را با خود هم‌پیمان ساخت.
2آنان به سراسر یهودا رفته، لاویان و سران خاندانهای اسرائیل را از تمامی شهرهای یهودا گرد آوردند، و به اورشلیم آمدند.
3آنگاه تمامی جماعت در خانۀ خدا با پادشاه پیمان بستند. یِهویاداع به ایشان گفت: «اینک پسر پادشاه! بگذارید او سلطنت کند، همان‌گونه که خداوند دربارۀ فرزندان داوود فرموده است.
4کاری که باید بکنید این است: یک سوّم از شما کاهنان و لاویان که در روز شَبّات انجام وظیفه می‌کنید، کنار آستانۀ درها نگهبانی دهند،
5یک سوّم دیگر در خانۀ پادشاه باشند، و یک سوّم نیز نزد دروازۀ بنیاد؛ تمامی قوم نیز در صحنهای خانۀ خداوند حاضر باشند.
6کسی جز کاهنان و آن دسته از لاویان که به خدمت مشغولند، نباید به خانۀ خداوند داخل شود. ایشان می‌توانند داخل شوند زیرا مقدسند، اما قوم جملگی باید در بیرون خداوند را خدمت کنند.
7بر لاویان است که هر یک سلاح به دست، پادشاه را احاطه کنند. هر که به معبد درآید، باید کشته شود. به هنگام دخول و خروجِ پادشاه، همراه او باشید.»
8پس لاویان و تمامی یهودا مطابقِ هرآنچه یِهویاداعِ کاهن دستور داده بود عمل کردند و هر یک، مردان خویش را برگرفتند، چه آنان را که در شَبّات انجام وظیفه می‌کردند و چه آنان را که در شَبّات مرخص می‌شدند؛ زیرا یِهویاداعِ کاهن هیچ گروهی را مرخص نکرده بود.
9یِهویاداع نیزه‌ها و سپرهای کوچک و بزرگ را که از آنِ داوود پادشاه بود و در خانۀ خدا قرار داشت، به سردارانِ صد‌ها سپرد.
10سپس تمامی قوم را، هر یک سلاح به دست، از ضلع جنوبی خانۀ خداوند تا ضلع شمالی خانه، در امتداد مذبح و معبد، گرداگرد پادشاه مستقر ساخت.
11آنگاه پسر پادشاه را بیرون آورده، تاج بر سرش بنهادند، و نسخه‌ای از شهادت را به او دادند. بدین‌گونه وی را پادشاه ساختند، و یِهویاداع و پسرانش او را مسح کرده، گفتند: «زنده باد پادشاه!»
12چون عَتَلیا صدای مردم را شنید که می‌دویدند و پادشاه را می‌ستودند، نزد مردم به خانۀ خداوند رفت.
13چون نگریست، پادشاه را دید که کنار ستونِ خود نزد مدخل ایستاده بود، و سرداران و شیپورچیان در کنار پادشاه بودند، و تمامی مردم مملکت شادی می‌کر‌دند و شیپور می‌نواختند. سرایندگان نیز با آلات موسیقی، سرودها را رهبری می‌کردند. پس عَتَلیا جامه بر تن درید و فریاد زد: «خیانت! خیانت!»
14آنگاه یِهویاداعِ کاهن، سردارانِ صد‌ها را که به فرماندهی لشکر گماشته شده بودند بیرون آورده، بدیشان گفت: «این زن را از میان صفوف بیرون برید، و هر که از پی او رَوَد به شمشیر کشته شود.» زیرا یِهویاداع گفته بود: «او را در خانۀ خداوند نکشید.»
15پس عَتَلیا را گرفتار کردند و چون او به دهنۀ دروازۀ اسبان نزد کاخ پادشاه داخل شد، او را در آنجا کشتند.
16آنگاه یِهویاداع میان خود و تمامی قوم و پادشاه عهد بست تا قوم خداوند باشند.
17سپس تمامی قوم به معبد بَعَل رفته، آن را ویران کردند و مذبحها و تمثالهایش را در هم شکستند، و مَتّان را که کاهن بَعَل بود در برابر مذبحها کشتند.
18آنگاه یِهویاداع ناظران برای خانۀ خداوند برگماشت و آنان را زیر نظر لاویانِ کاهن قرار داد که داوود ایشان را در گروههای مختلف بر خانۀ خداوند نصب کرده بود تا مطابق آنچه در شریعت موسی نوشته شده است، شادمان و سرودخوانان بر حسب فرمان داوود قربانیهای تمام‌سوز به خداوند تقدیم کنند.
19نیز محافظانِ دروازه‌ها را بر دروازه‌های خانۀ خداوند گماشت، تا کسی که به هر جهتی نجس است نتواند داخل شود.
20و سردارانِ صد‌ها و بزرگان و حاکمان قوم و تمامی مردم مملکت را برگرفته، پادشاه را از خانۀ خداوند فرود آوردند. ایشان از دروازۀ بالا به خانۀ پادشاه درآمدند و پادشاه را بر تخت سلطنت نشاندند.
21آنگاه تمامی مردم مملکت شادی کردند و شهر آرامی یافت، زیرا عَتَلیا به شمشیر کشته شده بود.

Speaker
دانیال باب ۴

4:1 از نبوکدنصرِ پادشاه، به همۀ قومها و ملتها و زبانها که بر تمامی زمین ساکنند: سلامتی شما افزون باد!
2مرا چنین پسند آمد تا آیات و معجزاتی را که خدای متعال در حق من به عمل آورده است، برای شما بازگویم.
3چه عظیم است آیات او، و چه بزرگ است معجزاتش! سلطنتش سلطنتی است جاودانی، و حکومتش نسل اندر نسل.
4من، نبوکدنصر، که در سرای خود آسوده و در کاخ خویش خوش و خرّم بودم،
5خوابی دیدم که مرا ترسانید. خیالاتم در بستر و رؤیاهای سرم مرا پریشان ساخت.
6پس فرمانی صادر کردم که تمامی حکیمان بابِل را نزد من آورند تا خواب را برایم تعبیر کنند.
7آنگاه ساحران و افسونگران و کَلدانیان و طالع‌بینان آمدند و من خواب را برای آنان بازگفتم؛ اما ایشان نتوانستند آن را برایم تعبیر کنند.
8سرانجام، دانیال که بر طبق نام خدای من، بَلطَشَصَّر خوانده می‌شود و روح خدایانِ قدوس در اوست، نزد من آمد و من خواب را برای او بیان داشته، گفتم:
9«ای بَلطَشَصَّر، ای رئیس ساحران، می‌دانم که روح خدایانِ قدوس در توست و هیچ رازی برای تو دشوار نیست. این است آنچه در خواب دیدم؛ تعبیرش را به من بازگو.
10رؤیاهای سرم بر بسترم این بود: چون می‌نگریستم، در وسط زمین درختی بسیار بلند دیدم.
11آن درخت، بزرگ و تنومند شد و سرش به آسمان رسید، چندان که از تمامی کرانهای زمین دیده می‌شد.
12برگهایش زیبا بود و میوه‌اش بسیار، و در آن برای همگان خوراک بود. جانوران صحرا زیر آن سایه می‌گرفتند و پرندگان آسمان بر شاخسارانش مسکن می‌گزیدند و همۀ جانداران از آن تغذیه می‌کردند.
13«در رؤیاهای سرم بر بسترم، چون می‌نگریستم، هان دیدبانی در برابرم بود، موجودی مقدس که از آسمان فرود می‌آمد.
14او به آواز بلند ندا در داد و گفت: ”درخت را قطع کنید و شاخه‌هایش را ببرید؛ برگهایش را بکنید و میوه‌اش را بپراکنید. بگذارید جانوران از زیر آن و پرندگان از روی شاخه‌هایش بگریزند.
15اما کُنده و ریشه‌هایش را با بند آهنین و برنجین در میان سبزه‌های صحرا در خاک واگذارید. بگذارید از شبنمِ آسمان تَر شود و سهمش از علف زمین با جانوران باشد.
16دل او از آدمیت تبدیل شود و دل حیوان به او داده شود، و هفت زمان بر او بگذرد.
17این امر از فرمانِ دیدبانان شده و این موضوع از حکم موجودات مقدس واقع گردیده است، تا زندگان بدانند که آن متعال در حکومت بشری حکم می‌راند، و آن را به هر که بخواهد می‌بخشد، و حقیرترینِ مردمان را بر آن می‌گمارد.“
18این بود خوابی که من، نبوکدنصرِ پادشاه دیدم. اکنون ای بَلطَشَصَّر، تو تعبیر آن را بازگو زیرا هیچ‌یک از حکیمان مملکتم نمی‌توانند آن را برایم تعبیر کنند. اما تو می‌توانی زیرا روح خدایانِ قدوس در توست.»
19آنگاه دانیال، که بَلطَشَصَّر نیز خوانده می‌شد، ساعتی مبهوت ماند و اندیشه‌هایش او را پریشان ساخت. پس پادشاه به دانیال گفت: «ای بَلطَشَصَّر، خواب و تعبیرش تو را پریشان نسازد.» بَلطَشَصَّر در پاسخ گفت: «سرورم، خواب برای دشمنانت، و تعبیرش برای خصمانت باشد!
20درختی که دیدی بزرگ و تنومند شد و سَرِ آن به آسمان رسید چندان که از تمامی کَرانهای زمین دیده می‌شد،
21و برگهایش زیبا بود و میوه‌اش بسیار، و در آن برای همگان خوراک بود و جانورانِ صحرا زیر آن می‌زیستند و پرندگانِ آسمان بر شاخسارانش مسکن می‌گزیدند؛
22پادشاها، آن درخت تویی! تو بزرگ و نیرومند شده‌ای. عظمتت چندان افزون شده که به آسمان رسیده و سلطنتت تا به کَرانهای زمین گسترده است.
23و نیز پادشاه دید‌بانی دید، موجودی مقدس که از آسمان فرود آمد و گفت: ”درخت را قطع کنید و از بین ببرید، اما کُنده و ریشه‌هایش را با بند آهنین و برنجین در میان سبزه‌های صحرا در خاک واگذارید. بگذارید از شبنم آسمان تَر شود و سهمش با جانوران صحرا باشد، تا هفت زمان بر او بگذرد.“
24پادشاها، تعبیر خواب و حکم آن متعال که بر سرورم پادشاه وارد آمده، این است:
25تو از میان مردمان رانده خواهی شد و مسکن تو با جانوران صحرا خواهد بود؛ تو را همچون گاوان علف خواهند خورانید و از شبنم آسمان تَر خواهی شد. هفت زمان بر تو خواهد گذشت، تا آنگاه که دریابی آن متعال است که در حکومت بشری حکم می‌رانَد و آن را به هر که بخواهد می‌بخشد.
26چنانکه فرمان آمد تا کُنده و ریشه‌های درخت واگذاشته شود، چون دریابی آسمان است که حکم می‌رانَد، پادشاهیِ تو نیز به تو بازگردانیده خواهد شد.
27پس، پادشاها، مشورت من تو را پسند آید: با پارسایی، خویشتن را از گناهانِ خود به دور دار، و با شفقت بر فقیران، از خطایای خویش اجتناب کن تا کامروایی‌ات به طول انجامد.»
28این همه بر نبوکدنصرِ پادشاه واقع شد.
29در آخرِ دوازده ماه، چون او بر بام کاخ سلطنتیِ بابِل قدم می‌زد،
30گفت: «آیا این بابِل بزرگ نیست که من آن را به نیروی عظیم خویش، چون خانۀ سلطنت، برای فَرّ و شکوه خود ساخته‌ام؟»
31این سخن هنوز بر زبان پادشاه بود که ندایی از آسمان در رسیده، گفت: «ای نبوکدنصرِ پادشاه، به تو اعلام می‌شود که سلطنت از تو برگرفته شده است.
32تو را از میان مردمان خواهند راند و مسکن تو با جانوران صحرا خواهد بود. تو را چون گاوان علف خواهند خورانید، و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا آنگاه که دریابی آن متعال است که در حکومت بشری حکم می‌رانَد و آن را به هر که بخواهد می‌بخشد.»
33در همان دَم، این سخن بر نبوکدنصر واقع شد. او از میان مردمان رانده شده، چون گاوان علف می‌خورد و بدنش از شبنم آسمان تَر می‌شد تا موهایش چون پرهای عقاب بلند شد و ناخنهایش چون چنگال پرندگان گردید.
34در پایان آن روزها، من، نبوکدنصر، چشمان خود را به سوی آسمان برافراشتم، و عقل من به من برگشت. آنگاه آن متعال را متبارک خواندم و او را که تا به ابد زنده است، ستایش و تکریم کردم. زیرا سلطنت او سلطنتی است جاودانی، و پادشاهی‌اش، نسل اندر نسل؛
35ساکنان زمین جملگی هیچ شمرده می‌شوند، و او بر طبق ارادۀ خویش عمل می‌کند، در میان لشکر آسمان و ساکنان زمین. کسی را یارای آن نیست که دست او را بازدارد، یا او را بگوید: «چه کرده‌ای؟»
36در آن هنگام عقل من به من برگشت، و به جهت جلالِ پادشاهی من، فَرّ و شکوهم به من باز داده شد. مشاوران و اُمرایم مرا جُستند، و در حکومت خویش استوار گردیدم، و عظمتی بی‌حد بر من افزوده شد.
37اکنون من، نبوکدنصر، پادشاهِ آسمانها را می‌ستایم و تمجید و تکریم می‌کنم زیرا همۀ کارهای او حق و راههایش عدل است. او قادر است کسانی را که با تکبر رفتار می‌کنند، پست گرداند.

Speaker
اعمال رسولان باب ۲

2:1 چون روز پِنتیکاست فرا~رسید، همه یکدل در یک جا جمع بودند
2که ناگاه صدایی همچون صدای وزش تندبادی از آسمان آمد و خانه‌ای را که در آن نشسته بودند، به تمامی پر کرد.
3آنگاه، زبانه‌هایی دیدند همچون زبانه‌های آتش که تقسیم شد و بر هر یک از ایشان قرار گرفت.
4سپس همه از روح‌القدس پُر گشتند و آن‌گونه که روح بدیشان قدرت تکلّم می‌بخشید، به زبانهای دیگر سخن گفتن آغاز کردند.
5در آن روزها، یهودیانِ خداترس، از همۀ ممالک زیر آسمان، در اورشلیم به سر می‌بردند.
6چون این صدا برخاست، جماعتی گرد ‌آمده، غرق شگفتی شدند، زیرا هر یک از ایشان می‌شنید که آنان به زبان خودش سخن می‌گویند.
7پس حیران و بهت‌زده، گفتند: «مگر اینها که سخن می‌گویند جملگی اهل جلیل نیستند؟
8پس چگونه هر یک می‌شنویم که به زبان زادگاه ما سخن می‌گویند؟
9پارتها و مادها و عیلامیان، مردمان بین‌النهرین و یهودیه و کاپادوکیه و پونتوس و آسیا
10و فْریجیه و پامفیلیه و مصر و نواحی لیبی متصل به قیرَوان و نیز زائران رومی
11(چه یهودی و چه یهودی‌شده)؛ و همچنین مردمان کْرِت و عربستان - همه می‌شنویم که اینان به زبان ما مدح اعمال عظیم خدا را می‌گویند.»
12پس همگی متحیر و سرگشته از یکدیگر می‌پرسیدند: «معنی این رویداد چیست؟»
13امّا برخی نیز ریشخندکنان می‌گفتند: «اینان مست شرابند!»
14آنگاه پطرس با آن یازده تن برخاست و صدای خود را بلند کرده، خطاب بدیشان گفت: «ای یهودیان و ای ساکنان اورشلیم، این را دریابید و به آنچه می‌گویم به‌دقّت گوش فرا~دهید!
15این مردان، برخلاف آنچه شما می‌پندارید مست نیستند، زیرا هنوز ساعت سوّم از روز است!
16بلکه این همان است که یوئیل نبی درباره‌اش چنین پیشگویی کرده بود:
17«”خدا می‌فرماید: در روزهای آخر از روح خود بر تمامی بشر فرو~خواهم ریخت. پسران و دختران شما نبوّت خواهند کرد، جوانانتان رؤیاها خواهند دید و پیرانتان خوابها.
18و نیز در آن روزها، حتی بر غلامان و کنیزانم، از روح خود فرو~خواهم ریخت و آنان نبوّت خواهند کرد.
19بالا، در آسمان، عجایب، و پایین، بر زمین، آیات به ظهور خواهم آورد، از خون و آتش و بخار.
20پیش از فرا~رسیدن روز عظیم و پرشکوه خداوند، خورشید به تاریکی و ماه به خون بدل خواهد شد.
21آنگاه هر که نام خداوند را بخواند، نجات خواهد یافت.“
22«ای قوم اسرائیل، این را بشنوید: چنانکه خود آگاهید، عیسای ناصری مردی بود که خدا با معجزات و عجایب و آیاتی که به دست او در میان شما ظاهر ساخت، بر حقانیتش گواهی داد.
23آن مرد بنا بر مشیّت و پیشدانی خدا به شما تسلیم کرده شد و شما به دست بی‌دینان بر صلیبش کشیده، کشتید.
24ولی خدا او را از دردهای مرگ رهانیده، برخیزانید، زیرا محال بود مرگ بتواند او را در چنگال خود نگاه دارد.
25چنانکه داوود دربارۀ او می‌فرماید: «”خداوند را همواره پیش روی خود دیده‌ام، چه او بر دست راست من است تا جنبش نخورم.
26از این رو دلم شادمان است و زبانم در وجد؛ پیکرم نیز در امید ساکن خواهد بود.
27زیرا جانم را در هاویه وا نخواهی نهاد، و نخواهی گذاشت سرسپردۀ تو فساد ببیند.
28تو راههای حیات را به من آموخته‌ای، و با حضور خود مرا از شادی لبریز خواهی کرد.“
29«ای برادران، می‌توانم با اطمینان به شما بگویم که داوودِ پاتْریارْک وفات یافت و دفن شد و مقبره‌اش نیز تا به امروز نزد ما باقی است.
30امّا او نبی بود و می‌دانست خدا برایش سوگند خورده است که کسی را از ثمرۀ صُلْبِ او بر تخت سلطنت وی خواهد نشانید.
31پس آینده را پیشاپیش دیده، دربارۀ رستاخیز مسیح گفت که جان او در هاویه وانهاده نشود و پیکرش نیز فساد نبیند.
32خدا همین عیسی را برخیزانید و ما همگی شاهد بر آنیم.
33او به دست راست خدا بالا برده شد و از پدر، روح‌القدسِ موعود را دریافت کرده، این را که اکنون می‌بینید و می‌شنوید، فرو~ریخته است.
34زیرا داوود خود به آسمان صعود نکرد، و با این همه گفت: «”خداوند به خداوند من گفت: ’به دست راست من بنشین
35تا آن هنگام که دشمنانت را کرسی زیر پایت سازم.“‘
36«پس قوم اسرائیل، جملگی به‌یقین بدانند که خدا این عیسی را که شما بر صلیب کشیدید، خداوند و مسیح ساخته است.»
37چون این را شنیدند، دلریش گشته، به پطرس و سایر رسولان گفتند: «ای برادران، چه کنیم؟»
38پطرس بدیشان گفت: «توبه کنید و هر یک از شما به نام عیسی مسیح برای آمرزش گناهان خود تعمید گیرید که عطای روح‌القدس را خواهید یافت.
39زیرا این وعده برای شما و فرزندانتان و همۀ کسانی است که دورند، یعنی هر که خداوندْ خدای ما او را فرا~خوانَد.»
40پطرس با سخنان بسیار دیگر شهادت داد و ترغیبشان کرده، گفت: «خود را از این نسل منحرف برهانید!»
41پس پیام او را پذیرفتند و تعمید گرفتند. در همان روز حدود سه هزار تن بدیشان پیوستند.
42آنان خود را وقف تعلیم یافتن از رسولان و رفاقت و پاره کردن نان و دعا کردند.
43امّا بهت و حیرت بر همه مستولی شده بود، و عجایب و آیات بسیار به دست رسولان به ظهور می‌رسید.
44مؤمنان همه با هم به سر می‌بردند و در همه چیز شریک بودند.
45املاک و اموال خود را می‌فروختند و بهای آن را بر حسب نیاز هر کس بین همه تقسیم می‌کردند.
46ایشان هر روز، یکدل در معبد گرد می‌آمدند و در خانه‌های خود نیز نان را پاره می‌کردند و با خوشی و صفای دل با هم خوراک می‌خوردند
47و خدا را حمد می‌گفتند. تمامی خلقْ ایشان را عزیز می‌داشتند؛ و خداوند هر روزه نجات‌یافتگان را به جمعشان می‌افزود.

Speaker
Suitable For