۸ ژانویه

R10108
Category
پیدایش باب ۱۵ , ۱۶

15:1 پس از این وقایع، کلام خداوند در رؤیا به اَبرام در رسیده، گفت: «ای اَبرام، مترس! من سپر تو هستم و تو را پاداشی بس عظیم خواهد بود.»
2ولی اَبرام گفت: «ای خداوندگارْ یهوه، مرا چه خواهی داد، زیرا که من بی‌فرزند مانده‌ام و وارث خانه‌ام اِلعازار دمشقی است؟»
3و اَبرام گفت: «اینک مرا نسلی ندادی؛ پس خانه‌زادم وارث من خواهد بود.»
4در ساعت، کلام خداوند به او در رسیده گفت: «این مرد وارث تو نخواهد بود، بلکه کسی که از صُلب تو درآید وارث تو خواهد بود.»
5و اَبرام را بیرون برده، گفت: «به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، اگر بتوانی آنها را بشماری!» آنگاه به اَبرام فرمود: «نسل تو نیز چنین خواهد بود.»
6اَبرام به خداوند ایمان آورد، و او این را برای وی پارسایی به شمار آورد.
7و خداوند وی را گفت: «مَنَم آن خداوند که تو را از اورِ کَلدانیان بیرون آوردم تا این سرزمین را به ملکیت به تو بخشم.»
8اما اَبرام گفت: «ای خداوندگارْ یهوه، از کجا بدانم که مالک آن خواهم شد؟»
9وی را گفت: «گوسالۀ ماده‌ای سه ساله و بز ماده‌ای سه ساله و قوچی سه ساله، و قمری و جوجه کبوتری برایم بیاور.»
10اَبرام این همه را نزد وی آورد و آنها را از میان دو پاره کرد و نیمه‌ها را در برابر یکدیگر نهاد؛ ولی مرغان را پاره نکرد.
11و چون لاشخورها بر لاشه‌ها فرود آمدند، اَبرام آنها را راند.
12هنگامی که خورشید غروب می‌کرد، اَبرام به خوابی عمیق فرو~رفت، و اینک تاریکی سخت و ترسناکی او را فرو~گرفت.
13آنگاه خداوند به او فرمود: «یقین بدان که نسل تو در سرزمینی که از آنِ ایشان نیست، غریب خواهند بود و در آنجا ایشان را بندگی خواهند کرد و آنها چهارصد سال بر ایشان ستم خواهند کرد.
14اما من بر آن قوم که ایشان بندگی آنها را خواهند کرد، مکافات خواهم رسانید، و ایشان پس از آن با اموال فراوان بیرون خواهند آمد.
15ولی تو به سلامت نزد پدران خویش خواهی رفت و در کهنسالگیِ نیکو به خاک سپرده خواهی شد.
16سپس در پشت چهارم به اینجا باز خواهند گشت، زیرا تقصیرات اَموریان هنوز به کمال نرسیده است.»
17چون خورشید غروب کرد و هوا تاریک شد، هان آتشدانی پردود و مشعلی سوزان از میان آن پاره‌ها عبور کرد.
18در آن روز خداوند با اَبرام عهد بست و فرمود: «این سرزمین را به نسل تو می‌بخشم، از رود مصر تا رود بزرگ فُرات،
19یعنی سرزمین قینیان و قِنِزّیان و قَدمونیان و
20حیتّیان و فِرِزّیان و رِفائیان، و
21اَموریان و کنعانیان و جِرجاشیان و یِبوسیان را.»

16:1 و اما سارای همسر اَبرام فرزندی برای وی نیاورده بود. او را کنیزی مصری بود، هاجَر نام.
2پس سارای به اَبرام گفت: «خداوند مرا از آوردن فرزندان باز داشته است. پس به کنیز من درآی؛ شاید به واسطۀ او صاحب فرزندان گردم». اَبرام به سخن سارای گوش گرفت.
3پس زمانی که ده سال از سکونت اَبرام در سرزمین کنعان گذشته بود، سارای، همسر اَبرام، کنیز مصری خویش هاجَر را گرفته او را به شوهر خود اَبرام به زنی داد.
4اَبرام به هاجَر درآمد، و او باردار گردید. و چون هاجَر دانست که باردار است، در بانوی خویش به دیدۀ تحقیر نگریست.
5آنگاه سارای به اَبرام گفت: «ظلمی که بر من رفته بر گردن تو باد. من کنیز خویش را به آغوش تو دادم، و او چون دید باردار است، در من به دیدۀ تحقیر می‌نگرد. خداوند میان تو و من داوری کند.»
6اَبرام به سارای گفت: «اینک اختیار کنیزت در دست توست. هرآنچه در نظرت پسند آید با او بکن.» پس سارای با هاجَر بدرفتاری کرد، و هاجَر از نزد او گریخت.
7فرشتۀ خداوند هاجَر را نزد چشمۀ آبی در صحرا یافت، چشمه‌ای که بر سر راه شور است؛
8و گفت: «ای هاجَر! کنیز سارای! از کجا آمده‌ای و به کجا می‌روی؟» گفت: «من از نزد بانویم سارای می‌گریزم.»
9آنگاه فرشتۀ خداوند به او گفت: «نزد بانوی خویش بازگرد و زیر دست او فروتن باش.»
10و نیز گفت: «نسل تو را بسیار افزون خواهم کرد چندان که آنها را از کثرت نتوان شمرد.»
11و فرشتۀ خداوند وی را گفت: «اینک باردار هستی و پسری خواهی زاد؛ و او را اسماعیل باید بنامی، زیرا خداوند فریاد مظلومیت تو را شنیده است.
12او مردی همچون خرِ وحشی خواهد بود؛ دست او بر ضد همه، و دست همه بر ضد او خواهد بود، و او جدا از همۀ برادران خویش ساکن خواهد بود.»
13هاجَر نام خداوند را که با او سخن گفته بود، «تو خدایی هستی که مرا می‌بینی» خواند، زیرا گفت: «آیا براستی در اینجا او را که مرا می‌بیند، دیدم؟»
14از همین رو، آن چاه، که میان قادِش و بارِد است، ’چاه خدای زنده‌ای که مرا می‌بیند‘ نامیده شد.
15و هاجَر پسری برای اَبرام بزاد، و اَبرام پسر خود را که هاجَر زایید، اسماعیل نامید.
16اَبرام هشتاد و شش ساله بود که هاجَر اسماعیل را برای او بزاد.

Speaker
مزامیر باب ۱۸

18:1 ای خداوند، ای قوّت من، تو را دوست می‌دارم.
2خداوند صخرۀ من است، دژ من و رهانندۀ من؛ خدایم صخرۀ من است که در او پناه می‌جویم؛ او سپر من است، شاخ نجات و قلعۀ بلندم.
3خداوند را که شایان ستایش است می‌خوانم، و از دشمنانم نجات می‌یابم.
4بندهای مرگ مرا فرو~پیچیده بود، و سیلابهای نابودی بر من هجوم آورده بود؛
5بندهای هاویه به دورم تنیده بود، و دامهای مرگ رویارویم بود.
6در تنگی خویش، خداوند را خواندم، و نزد خدایم فریاد کمک بلند کردم. او از معبد خود صدایم را شنید، و فریاد کمکم به درگاه وی، به گوشش رسید.
7آنگاه زمین متزلزل شد و به جنبش درآمد، بنیان کوهها بلرزید و مرتعش گشت؛ زیرا او به خشم آمده بود.
8از بینی‌اش دود برآمد؛ از دهانش آتشِ سوزنده برجَهید، و اخگرهای سوزان از او شعله برکشید.
9آسمان را خم کرد و فرود آمد؛ تاریکی غلیظ زیر پاهایش بود.
10سوار بر کروبی پرواز کرد؛ و بر بالهای باد اوج گرفت.
11تاریکی را پوشش خود ساخت، و ابرهای غبار و آبهای سیاه را سایبان بر گِرداگِرد خویش.
12از میان درخشش حضور وی و از خلال ابرهایش سنگهای گداخته و اخگرهای آتشین برون آمد!
13خداوند از آسمان رعد کرد، و آن متعال آواز خود را داد، و سنگهای گداخته بود و اخگرهای افروخته.
14او تیرهای خود را فرستاد و آنان را پراکنده ساخت؛ برقها افکند و ایشان را پریشان کرد.
15آنگاه مجراهای دریا نمایان شد و بنیان جهان آشکار گردید، از نهیب تو، خداوندا، و از وزش باد بینی تو!
16از اعلی دست فرود آورده، مرا برگرفت، و از آبهای بسیار بیرونم کشید.
17مرا از دشمن زورآورم رهانید، و از نفرت‌کنندگانم، زیرا که از من نیرومندتر بودند.
18در روز بلای من، به مقابله با من برآمدند، ولی خداوند تکیه‌گاه من بود.
19او مرا به مکانی فراخ بیرون آورد، و مرا رهانید، زیرا که به من رغبت داشت.
20خداوند فراخور پارسایی‌ام مرا پاداش داده است؛ فراخور پاکیِ دستانم، سزایم بخشیده است.
21زیرا که راههای خداوند را نگاه داشته‌ام، و شریرانه از خدایم روی نگردانیده‌ام.
22قوانین او جملگی پیش رویم بوده است؛ و فرایض او را از خود دور نکرده‌ام.
23در حضورش بَری از هر عیب بوده‌ام و خویشتن را از تقصیر خویش نگاه داشته‌ام.
24خداوند فراخور پارسایی‌ام مرا پاداش داده است، فراخور پاکی دستهایم در نظر وی.
25با وفادار، خود را وفادار می‌نمایی؛ با بی‌عیب، خود را بی‌عیب می‌نمایی؛
26با پاک، خود را پاک می‌نمایی، ولی با حیله‌گر، به زیرکی رفتار می‌کنی.
27زیرا تو قوم افتاده را نجات می‌بخشی، ولی چشمان متکبر را پست می‌گردانی.
28تویی که چراغ مرا فروزان می‌داری؛ یهوه، خدای من تاریکی مرا روشن می‌گرداند.
29به یاری تو بر سپاهیان یورش می‌برم؛ و با خدایم از دیوارها برمی‌جهم.
30و اما خدا، راه او کامل است؛ کلام خداوند خالص است. او کسانی را که بدو پناه می‌برند جملگی سپر است.
31زیرا کیست خدا جز یهوه؟ و کیست صخره، مگر خدای ما؟
32خداست که کمر مرا به قوّت می‌بندد و راهم را کامل می‌گرداند.
33پاهایم را همچون پاهای آهو می‌سازد، و مرا بر بلندیهایم بر پا می‌دارد.
34دستانم را به جهت نبرد تعلیم می‌دهد؛ تا بازوانم کمان برنجین را خم کند.
35تو سپر پیروزی خود را به من بخشیده‌ای، و دست راستت پشتیبان من بوده؛ فروتنی تو مرا بزرگ ساخته است.
36تو راهِ زیر پایم را فراخ می‌سازی، تا پاهایم نلغزد.
37دشمنانم را تعقیب کرده، به آنها می‌رسم، و تا هلاک نشوند، بازنمی‌گردم.
38چنان بر زمینشان می‌کوبم که یارای برخاستنشان نباشد، و زیر پاهایم فرو~می‌افتند.
39تو کمر مرا برای جنگ به قوّت بسته‌ای، و آنان را که به ضد من برخیزند زیر پاهایم می‌افکنی.
40گردنهای دشمنانم را تسلیم من کرده‌ای و نفرت‌کنندگانم را هلاک می‌سازم.
41فریاد کمک برمی‌آورند اما فریادرسی نیست؛ از خداوند یاری می‌خواهند، اما اجابتشان نمی‌کند.
42آنان را چون غباری بر باد، می‌سایم و همچون گِلِ کوچه‌ها بیرون می‌افکنم.
43تو مرا از ستیز مردمان خلاصی می‌بخشی، و بر قومها سروَر می‌گردانی؛ مردمی که نمی‌شناختم، خدمتم می‌کنند!
44به محض شنیدن صدایم، از من فرمان می‌برند؛ بیگانگان در برابرم سر فرود می‌آورند.
45بیگانگان روحیۀ خود را باخته‌اند، و لرزان از قلعه‌های خود بیرون می‌آیند.
46خداوند زنده است! متبارک باد صخرۀ من! متعال باد خدای نجات من!
47اوست خدایی که انتقام مرا می‌گیرد، و قومها را زیر سلطۀ من می‌آورد،
48و مرا از دشمنانم خلاصی می‌بخشد. آری، تو مرا بر مخالفانم برتری بخشیده‌ای، و از مرد خشونتکار رهایی‌ام داده‌ای.
49از این رو، خداوندا، تو را در میان قومها ستایش خواهم کرد، و بهر نامت خواهم سرایید.
50او به پادشاه خود پیروزیهای بزرگ می‌بخشد، و مسیح خود را محبت می‌کند، داوود و نسل او را، تا به ابد.

Speaker
متی باب ۱۰

10:1 آنگاه عیسی دوازده شاگردش را نزد خود فرا~خواند و آنان را اقتدار بخشید تا ارواح پلید را بیرون کنند و هر درد و بیماری را شفا دهند.
2این است نامهای دوازده رسول: نخست، شَمعون معروف به پطرس و برادرش آندریاس؛ یعقوب پسر زِبِدی و برادرش یوحنا؛
3فیلیپُس و بَرتولْما؛ توما و مَتّای خَراجگیر؛ یعقوب پسر حَلْفای و تَدّای؛
4شَمعون غیور و یهودای اَسخَریوطی که عیسی را تسلیم دشمن کرد.
5عیسی این دوازده تن را فرستاد و به آنان فرمود: «نزد غیریهودیان مروید و به هیچ‌یک از شهرهای سامِریان داخل مشوید،
6بلکه نزد گوسفندانِ گمشدۀ قوم اسرائیل بروید.
7هنگامی که می‌روید، این پیام را موعظه کنید که پادشاهی آسمان نزدیک شده است.
8بیماران را شفا دهید، مردگان را زنده کنید، جذامیها را پاک سازید، دیوها را بیرون کنید. به رایگان یافته‌اید، به رایگان هم بدهید.
9هیچ طلا یا نقره یا مس در کمربندهایتان با خود نبرید
10و برای سفر، کوله‌بار یا پیراهن اضافی یا کفش یا چوبدستی برندارید؛ زیرا کارگر مستحق مایحتاج خویش است.
11به هر شهر یا روستایی که داخل می‌شوید، فردی شایسته بجویید و تا هنگام ترک آن محل، در خانه‌اش بمانید.
12چون به خانه‌ای درمی‌آیید، بگویید ”سلام بر شما.“
13اگر آن خانه شایسته باشد، سلام شما بر آن قرار می‌گیرد و اگر نه، به شما بازمی‌گردد.
14اگر کسی شما را نپذیرد و یا به سخنانتان گوش نسپارد، به هنگام ترکِ آن خانه یا شهر، خاک پایهای خود را بتکانید.
15آمین، به شما می‌گویم، در روز داوری، تحمل مجازات برای سُدوم و غُمورَّه آسانتر خواهد بود تا برای آن شهر.
16«من شما را همانند گوسفندان به میان گرگان می‌فرستم. پس همچون مارْ هوشیار باشید و مانند کبوترْ ساده.
17از مردم برحذر باشید. آنان شما را به محاکم خواهند سپرد و در کنیسه‌های خود تازیانه خواهند زد.
18به‌خاطر من شما را نزد والیان و پادشاهان خواهند برد تا در برابر آنان و در میان قومهای جهان شهادت دهید.
19امّا چون شما را تسلیم کنند، نگران نباشید که چگونه یا چه بگویید. در آن زمان آنچه باید بگویید به شما عطا خواهد شد.
20زیرا گوینده شما نیستید، بلکه روحِ پدر شماست که به زبان شما سخن خواهد گفت.
21برادر، برادر را و پدر، فرزند را تسلیم مرگ خواهد کرد. فرزندان بر والدین بر خواهند خاست و موجبات قتل آنها را فراهم خواهند آورد.
22همۀ مردم به‌خاطر نام من از شما متنفر خواهند بود. امّا هر که تا به پایان پایدار بماند، نجات خواهد یافت.
23چون در شهری به شما آزار رسانند، به شهری دیگر بگریزید. آمین، به شما می‌گویم، که پیش از آنکه بتوانید به همۀ شهرهای اسرائیل بروید، پسر انسان خواهد آمد.
24«شاگرد از استاد خود برتر نیست و نه غلام از ارباب خود والاتر.
25شاگرد را کافی است که مانند استاد خود شود و غلام را که همچون ارباب خود گردد. اگر رئیس خانه را بِعِلزِبول خواندند، سایر افراد خانه را چه خواهند خواند؟
26«بنابراین، از آنان مترسید. هیچ چیزِ پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیزِ پوشیده نیست که عیان نگردد.
27آنچه در تاریکی به شما گفتم، در روشنایی بیان کنید و آنچه در گوشتان گفته شد، از فراز بامها اعلام نمایید.
28از کسانی که جسم را می‌کشند امّا قادر به کشتن روح نیستند، مترسید؛ از او بترسید که قادر است هم روح و هم جسم شما را در جهنم هلاک کند.
29آیا دو گنجشک را به یک پول سیاه نمی‌فرو‌شند؟ با این همه، حتی یک گنجشک نیز بدون خواست پدر شما به زمین نمی‌افتد.
30حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است.
31پس مترسید، زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است.
32«هر که نزد مردم مرا اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را اقرار خواهم کرد؛
33امّا هر که مرا نزد مردم انکار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را انکار خواهم کرد.
34«گمان مبرید که آمده‌ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده‌ام تا صلح بیاورم، بلکه تا شمشیر بیاورم!
35زیرا آمده‌ام تا: «”پسر را بر پدر، دختر را بر مادر و عروس را بر مادرشوهرش برانگیزانم.
36دشمنان شخص، اهل خانۀ خودش خواهند بود.“
37«هر که پدر یا مادر خود را بیش از من دوست بدارد، شایستۀ من نباشد؛ و هر که پسر یا دختر خود را بیش از من دوست بدارد، شایستۀ من نباشد.
38هر که صلیب خود را برنگیرد و از پی من نیاید، شایستۀ من نباشد.
39هر که بخواهد جان خود را حفظ کند، آن را از دست خواهد داد و هر که جان خود را به‌خاطر من از دست بدهد، آن را حفظ خواهد کرد.
40«هر که شما را بپذیرد، مرا پذیرفته و کسی که مرا پذیرفت، فرستندۀ مرا پذیرفته است.
41هر که پیامبری را از آن رو که پیامبر است بپذیرد، پاداش پیامبر را دریافت خواهد کرد، و هر که پارسایی را از آن رو که پارساست بپذیرد، پاداش پارسا را خواهد گرفت.
42هر که به این کوچکان، از آن رو که شاگرد منند، حتی جامی آب سرد بدهد، آمین، به شما می‌گویم، بی‌پاداش نخواهد ماند.»

Speaker
Suitable For