87:1 شهری که او بنیان نهاده بر کوه مقدس واقع است؛
2خداوند دروازههای صَهیون را دوست میدارد، بیش از همۀ مسکنهای یعقوب.
3ای شهر خدا، سخنان پرجلال دربارهات گفته میشود. سِلاه
4رَهَب و بابِل را در شمارِ شناسندگانم ذکر خواهم کرد، فلسطین را نیز، و صور را، همراه با کوش؛ خواهند گفت: «این در آنجا زاده شده است!»
5و دربارۀ صَهیون گفته خواهد شد که «این و آن در او زاده شدهاند»، زیرا آن متعال، خودْ او را استوار خواهد ساخت!
6آنگاه که خداوند قومها را ثبت میکند چنین خواهد نگاشت: «این در آنجا زاده شده است.» سِلاه
7سرایندگان و رقصکنندگان به یکسان میسرایند که: «همۀ چشمههای من در توست!»
88:1 ای یهوه، خدای نجات من، روز و شب نزد تو فریاد برمیآورم!
2دعایم به حضور تو برسد! گوش خود را به فریادم مایل گردان!
3زیرا جان من از بلایا آکنده شده است، و حیاتم به هاویه نزدیک گشته.
4در شمار فرو~روندگانِ به هاویه شمرده شدهام؛ همچون مردی هستم که او را توانی نیست.
5در میان مردگان رها گشتهام، همچون کشتگانی که در گور آرمیدهاند؛ که دیگر به یادشان نمیآوری و از دست تو بریده شدهاند.
6مرا در عمیقترین حفره نهادهای، در تاریکیها، در ژرفناها!
7خشم تو بر من سنگین شده است؛ با همۀ امواجت مرا مبتلا ساختهای. سِلاه
8همدمانِ مرا از من گرفتهای و از من بیزارشان کردهای! محبوس گشتهام و مرا راه گریزی نیست؛
9دیدگانم از اندوه تار شده است. خداوندا، هر روزه تو را میخوانم، و دستان خود را به سویت دراز میکنم.
10آیا شگفتیهای خود را به مردگان مینمایانی؟ آیا رَفتگان برمیخیزند تا تو را بستایند؟ سِلاه
11آیا از محبتت در گور سخن خواهد رفت، یا از وفاداریت در دیار هلاکت؟
12آیا شگفتیهایت در تاریکی شناخته میشود، و کارهای عادلانهات در دیار فراموشی؟
13اما من نزد تو ای خداوند، فریاد کمک برمیآورم؛ بامدادان دعای خود را به پیشگاهت تقدیم میکنم.
14خداوندا، چرا جان مرا ترک میکنی و روی خود را از من میپوشانی؟
15از جوانی، مبتلا و نزدیک به مرگ بودهام؛ از تو به هراس افتاده و درماندهام.
16خشم تو از سر من گذشته، و کارهای خوفناک تو هلاکم کرده است.
17همۀ روز چون آب مرا احاطه کرده، و از هر سو مرا محاصره نموده است.
18یاران و دوستانم را از من دور کردهای؛ تنها همدمم تاریکی است.