115:1 نه ما را، خداوندا، نه ما را! بلکه نام خود را جلال ده، بهخاطر محبت و وفاداریت!
2چرا قومها بگویند: «خدای آنان کجاست؟»
3خدای ما در آسمان است، او هرآنچه را که بخواهد، به انجام میرساند.
4اما بتهای ایشان از نقره و طلاست، صنعت دستهای انسان!
5دهان دارند، اما سخن نمیگویند! چشم دارند، اما نمیبینند!
6گوش دارند، اما نمیشنوند! بینی، اما نمیبویند!
7دستها دارند، اما حس نمیکنند! پاها، اما راه نمیروند! و صدایی از گلوی خود برنمیآورند!
8سازندگان آنها مانند خودشان خواهند شد، و هر که بر آنها توکل کند.
9ای اسرائیل، بر خداوند توکل کنید! او یاور و سپر شماست.
10ای خاندان هارون، بر خداوند توکل کنید! او یاور و سپر شماست.
11ای ترسندگان خداوند، بر خداوند توکل کنید! او یاور و سپر شماست.
12خداوند ما را به یاد آورده است؛ او برکتمان خواهد داد. او خاندان اسرائیل را برکت خواهد داد، او خاندان هارون را برکت خواهد داد.
13او ترسندگان خداوند را برکت خواهد داد، از خُرد و بزرگ.
14خداوند شما را افزونی بخشد، شما و فرزندانتان را.
15مبارکِ خداوند باشید، که آسمان و زمین را بساخت.
16آسمانها، آسمانهای خداوند است، اما زمین را به بنیآدم بخشیده است.
17مردگان نیستند که خداوند را میستایند، و نه آنان که به دیار خاموشی فرو~میروند!
18ماییم که خداوند را میستاییم، از حال و تا ابدالآباد. هَلِلویاه!
116:1 خداوند را دوست میدارم، زیرا که آواز من و فریاد التماسم را شنیده است.
2چون گوش خود را به من مایل گردانیده، در روزهای زندگی خود او را خواهم خواند.
3بندهای مرگ بر گِرد من پیچید، فشارهای هاویه مرا درگرفت، به تنگی و اندوه گرفتار آمدم.
4آنگاه نام خداوند را خوانده، گفتم: «آه، ای خداوند، جانم را خلاصی ده!»
5خداوند فیّاض و عادل است؛ خدای ما رحیم است.
6خداوند سادهدلان را حفظ میکند؛ او در ذلت من مرا نجات بخشید.
7ای جان من به استراحت خود برگرد، زیرا خداوند بر تو احسان کرده است.
8زیرا که تو جان مرا از مرگ رهانیدی، و چشمانم را از اشک، و پاهایم را از لغزش،
9تا در حضور خداوند گام بردارم، در سرزمین زندگان!
10ایمان داشتم، پس گفتم: «بسیار ذلیل گشتهام!»
11در پریشانی خود گفتم: «همۀ آدمیان دروغگویند!»
12دِینِ خود را به خداوند چگونه ادا کنم، برای همۀ احسانهایی که به من کرده است؟
13پیالۀ نجات را بر خواهم افراشت و نام خداوند را خواهم خواند.
14نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد، در حضور تمامی قومش.
15مرگ سرسپردگان خداوند در نظر او گرانبها است.
16خداوندا، من بندۀ توام؛ بندۀ تو و پسر کنیز تو؛ تو بندهای مرا گشودی!
17قربانی شکرگزاری به تو تقدیم خواهم کرد و نام خداوند را خواهم خواند.
18نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد، در حضور تمامی قومش،
19در صحنهای خانۀ خداوند، در میان تو، ای اورشلیم! هَلِلویاه!