۱۳ آوریل

R10413
Category
اعداد باب ۳۲

32:1 بنی‌رِئوبین و بنی‌جاد احشام بسیار داشتند. ایشان با دیدن زمین یَعزیر و زمین جِلعاد دریافتند که آن مکان، مکانی مناسب برای احشام است.
2پس آمده، به موسی و اِلعازارِ کاهن و رهبران جماعت گفتند:
3«عَطاروت، دیبون، یَعزیر، نِمرَه، حِشبون، اِلِعالِه، سِبام، نِبو و بِعون،
4یعنی سرزمینی که خداوند پیش روی جماعت اسرائیل مغلوب ساخته، سرزمین احشام است و ما خدمتگزارانتان دامدار هستیم.»
5نیز گفتند: «اگر بر ما نظر لطف داری، این زمین به ما خدمتگزارانت به ملکیت داده شود، و ما را از اردن عبور مده.»
6ولی موسی به بنی‌جاد و بنی‌رِئوبین گفت: «آیا رواست که برادران شما به جنگ بروند و شما اینجا آسوده بنشینید؟
7چرا بنی‌اسرائیل را از عبور کردن به سرزمینی که خداوند به ایشان بخشیده است، دلسرد می‌سازید؟
8پدران شما نیز چنین کردند، آن هنگام که ایشان را از قادِش‌بَرنِع برای دیدن این سرزمین فرستادم.
9زیرا چون به وادی اِشکول برآمده، زمین را دیدند، بنی‌اسرائیل را از داخل شدن به سرزمینی که خداوند به ایشان بخشیده است، دلسرد ساختند.
10و خشم خداوند در آن روز افروخته شد و سوگند خورد که:
11”به‌یقین، هیچ‌یک از مردان بیست ساله و بالاتر که از مصر بیرون آمدند، آن سرزمین را که سوگند خوردم به ابراهیم و اسحاق و یعقوب بدهم، نخواهند دید، زیرا که مرا به کمال پیروی نکردند،
12مگر کالیب پسر یِفُنّه قِنِزّی و یوشَع پسر نون، زیرا ایشان خداوند را به کمال پیروی کردند.“
13پس خشم خداوند بر اسرائیل برافروخته شده، ایشان را چهل سال در بیابان آواره ساخت تا زمانی که تمامی آن نسل که در نظر خداوند شرارت ورزیده بودند، از میان رفتند.
14و اینک شما، نسلی از مردمان گناهکار، در جای پدران خود برخاسته‌اید تا بر شدت خشم خداوند نسبت به اسرائیل بیفزایید!
15زیرا اگر از پیروی او روی گردانید، بار دیگر ایشان را در بیابان رها خواهد کرد و شما تمامی این قوم را هلاک خواهید ساخت.»
16آنگاه ایشان نزدیک موسی آمده، گفتند: «در اینجا آغلها برای احشام خود، و شهرها برای کودکان خویش بنا خواهیم کرد،
17اما خود سلاح برمی‌گیریم و پیشاپیش بنی‌اسرائیل می‌رویم تا زمانی که ایشان را به مکانشان برسانیم. ولی کودکانمان به سبب ساکنان زمین، در شهرهای حصاردار خواهند ماند.
18و تا هر یکی از بنی‌اسرائیل مِلک خود را نگرفته باشد، به خانه‌های خویش باز نخواهیم گشت.
19زیرا ما با ایشان در آن سوی اردن و فراتر از آن، میراث نخواهیم یافت، زیرا میراث ما در این سوی اردن، به جانب شرق، به ما رسیده است.»
20آنگاه موسی به ایشان گفت: «اگر چنین کنید، و اگر به حضور خداوند برای جنگ مسلح شوید،
21و هر یک از مردان مسلح شما به حضور خداوند از اردن عبور کنند تا آن زمان که او دشمنان خویش را از برابر خود بیرون براند،
22و آن سرزمین در حضور خداوند مغلوب شود، آنگاه، پس از آن، می‌توانید بازگردید و دیگر تعهدی به خداوند و اسرائیل نخواهید داشت، و این سرزمین در پیشگاه خداوند مِلک شما خواهد بود.
23اما اگر چنین نکنید، همانا به خداوند گناه ورزیده‌اید و یقین دانید که گناهتان گریبان شما را خواهد گرفت!
24پس شهرها برای کودکان خود و آغلها برای گله‌ها‌تان بنا کنید، و به قولی که داده‌اید، عمل نمایید.»
25پس بنی‌جاد و بنی‌رِئوبین به موسی گفتند: «خدمتگزارانت بر طبق فرمان سرورمان عمل خواهیم کرد.
26کودکان و زنان، احشام و همۀ دامهایمان، آنجا در شهرهای جِلعاد خواهند ماند،
27ولی خدمتگزارانت، یعنی هر مرد مسلح برای جنگ، چنانکه سرورمان فرموده است، به حضور خداوند برای نبرد عبور خواهیم کرد.»
28پس موسی دربارۀ ایشان به اِلعازارِ کاهن و یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنی‌اسرائیل فرمان داد.
29موسی به ایشان گفت: «اگر بنی‌جاد و بنی‌رِئوبین، یعنی همۀ آنان که به حضور خداوند برای نبرد مسلح شده‌اند، همراه شما از اردن عبور کنند و زمین پیش روی شما مغلوب گردد، آنگاه زمین جِلعاد را به ایشان به ملکیت بدهید.
30اما اگر مسلح نشوند و همراه شما عبور نکنند، در آن صورت، در میان شما در زمین کنعان ملک بگیرند.»
31بنی‌جاد و بنی‌رِئوبین پاسخ دادند: «آنچه خداوند به خدمتگزارانت گفته است، خواهیم کرد.
32مسلح در حضور خداوند به سرزمین کنعان عبور خواهیم کرد، و مِلک میراث ما، در این سوی اردن برای ما خواهد ماند.»
33آنگاه موسی به ایشان، یعنی به بنی‌جاد و بنی‌رِئوبین و نیم‌قبیلۀ مَنَسی پسر یوسف، مملکت سیحون پادشاه اَموریان و مملکت عوج پادشاه باشان را داد، یعنی زمین و شهرهایش را با حدود آنها، در سرتاسر آن سرزمین.
34بنی‌جاد، دیبون و عَطاروت و عَروعیر
35و عَطروت‌شوفان و یَعزیر و یُجبِهاه
36و بِیت‌نِمراه و بِیت‌هاران را بنا کردند، شهرهایی حصاردار را با آغلها برای گله‌ها‌.
37بنی‌رِئوبین، حِشبون و اِلِعالِه و قَریه‌تایِم
38و نِبو و بَعَل‌مِعون - که نامشان تغییر کرد - و سِبمَه را بنا کردند. آنان به شهرهایی که بنا کرده بودند، نامهای دیگر دادند.
39و نسل ماکیر، پسر مَنَسی به جِلعاد رفته، آن را گرفتند و اَموریانِ آنجا را بیرون راندند.
40پس موسی، جِلعاد را به ماکیر پسر مَنَسی داد، و او در آنجا ساکن شد.
41و یائیر، پسر مَنَسی رفته، دهات آنجا را گرفت و آنها را حَووت‌یائیر نامید.
42نوبَخ نیز رفت و قِنات و دهاتش را گرفت و آنها را به نام خود، نوبَخ نامید.

Speaker
امثال سلیمان باب ۲۳

23:1 چون با حاکمی به طعام می‌نشینی، در آنچه پیش روی توست تأمل کن،
2و اگر شکمباره‌ای، کارد بر گلویت بگذار.
3حریصِ خوراکهای لذیذ او مباش، زیرا که آن غذا فریبنده است.
4خویشتن را برای ثروتمند شدن از پا مَیَفکن؛ از اندیشیدن بدان بازایست!
5تا چشم بر آن بدوزی از میان رفته است؛ زیرا ثروت چون عقاب بال می‌گیرد و می‌پَرَد!
6از سفرۀ مرد خسیس مخور، و مشتاق خوراک لذیذ او مباش؛
7زیرا از آن دسته است که همیشه حساب نگاه می‌دارند. به تو می‌گوید: «بخور و بنوش»، اما دلش با تو نیست.
8لقمه‌ای را که خوردی، قی خواهی کرد و تعارفاتت را نیز به هدر خواهی داد.
9نادان را نصیحت مکن، چه، سخن عاقلانه‌ات را خوار خواهد شمرد.
10حدود دیرین را جابه‌جا مکن، و به مزرعۀ یتیمان تجاوز منما،
11زیرا ولیّ آنها نیرومند است و علیه تو به دفاع از حق آنها بر خواهد خاست.
12دل خویش را به ادب مایل گردان و گوش‌خود را به سخنان معرفت.
13از ادب کردن جوان اِبا مکن؛ چوب تنبیه او را نخواهد کشت.
14چوبش بزن که جانش را از مرگ خواهی رهانید.
15پسرم، اگر دل تو حکیم باشد، دل من نیز شاد خواهد بود؛
16چون لبانت به شایستگی سخن می‌گوید، اعماق وجودم به وجد می‌آید.
17دلت بر گنهکاران حسد مبَرد، بلکه همۀ روز برای ترس خداوند غیور باش.
18زیرا به‌یقین آخرتی هست و امیدت زایل نخواهد شد.
19پسرم، گوش فرا~ده و حکیم باش، و دلت را به راه راست مشغول دار.
20با میگساران دمساز مشو، و نه با شکمبارگان،
21زیرا به فقر گرفتار خواهند آمد، و خواب‌آلودگی، ژنده‌پوششان خواهد کرد.
22به پدرت که از او جان یافتی گوش فرا~ده، و مادر خویش را در روز پیری‌اش‌خوار مشمار.
23حقیقت را بخر و هرگز آن را مفروش؛ این است حکمت و ادب و فهم.
24پدر شخص پارسا را شادی بسیار است؛ آن که پسری حکیم دارد، از او شادمان خواهد بود.
25پدر و مادرت شاد باشند؛ آن که تو را بزاد، شادمان باشد!
26پسرم، دل خویش را به من بده و چشمانت مشتاق راههای من باشد.
27زیرا زن فاحشه گودالی است عمیق و زن بیگانه، چاهی تنگ و تاریک.
28همچون راهزنی در کمین می‌نشیند، تا خیانتکاران را در میان آدمیان بیفزاید.
29وای از آنِ کیست و وِلوِلِه از آنِ که؟ نزاع از آن کیست و ناله از آنِ که؟ زخمهای بی‌سبب از آنِ کیست و چشمان سرخ از آنِ که؟
30آنان راست که تا دیروقت دل از شراب برنمی‌کنند، و در پی چشیدن شرابهای برآمیخته می‌روند.
31به شراب آنگاه که سرخ‌فام است منگر، آنگاه که در پیاله می‌درخشد، و به نرمی پایین می‌رود!
32در آخر چون مار خواهد گزید و چون افعی نیش خواهد زد.
33چشمانت چیزهای شگفت خواهد دید و دلت از چیزهای منحرف سخن خواهد گفت.
34همچون کسی خواهی بود که در دلِ دریا خفته و بر دَکَل کشتی لمیده باشد.
35خواهی گفت: «مرا زدند و احساس نکردم! مرا کوفتند و نفهمیدم! پس کی بیدار خواهم شد تا جرعه‌ای دیگر بنوشم؟»

Speaker
یوحنا باب ۵

5:1 چندی بعد، عیسی برای یکی از اعیاد یهود، به اورشلیم رفت.
2در اورشلیم، در کنار ’دروازۀ گوسفند‘ حوضی است که در زبان عبرانیان آن را ’بِیت‌حِسْدا‘ گویند و پنج ایوان دارد.
3در آنها گروهی بسیار از علیلان، همچون کوران، شلان و مفلوجان می‌خوابیدند [و منتظر حرکت آب بودند.] [
4زیرا هر از گاهی فرشته‌ای از جانب خداوند نازل می‌شد و آب را حرکت می‌داد؛ اوّلین کسی که پس از جنبش آب وارد حوض می‌شد، از هر مرضی که داشت شفا می‌یافت.]
5در آن میان، مردی بود که سی و هشت سال زمینگیر بود.
6چون عیسی او را در آنجا خوابیده دید و دریافت که دیری است بدین حال دچار است، از او پرسید: «آیا می‌خواهی سلامت خود را بازیابی؟»
7مرد علیل گفت: «سرورم، کسی را ندارم که چون آب به حرکت می‌آید، مرا به درون حوض بَرَد، و تا خود را به آنجا می‌رسانم، دیگری پیش از من داخل شده است.»
8عیسی به او گفت: «برخیز، بستر خود را برگیر و راه برو.»
9آن مرد در همان دم سلامت خود را بازیافت و بستر خود را برگرفته، راه رفتن آغاز کرد. آن روز، شَبّات بود.
10پس یهودیان به مرد شفا یافته گفتند: «امروز شَبّات است و بر تو جایز نیست که بستر خود را حمل کنی.»
11او پاسخ داد: «آن که مرا شفا داد به من گفت، ”بسترت را برگیر و راه برو“.»
12از او پرسیدند: «آن که به تو گفت بسترت را برگیری و راه بروی، که بود؟»
13امّا مرد شفا یافته نمی‌دانست او کیست، زیرا عیسی در میان جمعیتِ آنجا ناپدید شده بود.
14اندکی بعد، عیسی او را در معبد یافت و به او گفت: «حال که سلامت خود را بازیافته‌ای، دیگر گناه مکن تا به حال بدتر دچار نشوی.»
15آن مرد رفت و به یهودیان گفت: «آن که مرا شفا داد، عیسی است.»
16به همین سبب بود که یهودیان عیسی را آزار می‌کردند، زیرا در شَبّات دست به چنین کارها می‌زد.
17پاسخ عیسی این بود که «پدرِ من هنوز کار می‌کند، من نیز کار می‌کنم.»
18از همین رو، یهودیان بیش از پیش درصدد قتل او برآمدند، زیرا نه تنها شَبّات را می‌شکست، بلکه خدا را نیز پدر خود می‌خواند و خود را با خدا برابر می‌ساخت.
19پاسخ عیسی چنین بود: «آمین، آمین، به شما می‌گویم که پسر از خود کاری نمی‌تواند کرد مگر کارهایی که می‌بیند پدرش انجام می‌دهد؛ زیرا هر چه پدر می‌کند، پسر نیز می‌کند.
20زیرا پدر، پسر را دوست می‌دارد و هرآنچه می‌کند به او می‌نمایاند و کارهای بزرگتر از این نیز به او خواهد نمایاند تا به شگفت آیید.
21زیرا همان‌گونه که پدر مردگان را برمی‌خیزاند و به آنها حیات می‌بخشد، پسر نیز به هر که بخواهد، حیات می‌بخشد.
22و پدر بر کسی داوری نمی‌کند، بلکه تمام کارِ داوری را به پسر سپرده است.
23تا همه پسر را حرمت گذارند، همان‌گونه که پدر را حرمت می‌نهند. زیرا کسی که پسر را حرمت نمی‌گذارد، به پدری که او را فرستاده است نیز حرمت ننهاده است.
24آمین، آمین، به شما می‌گویم، هر که کلام مرا به گوش گیرد و به فرستندۀ من ایمان آورد، حیات جاویدان دارد و به داوری نمی‌آید، بلکه از مرگ به حیات منتقل شده است.
25آمین، آمین، به شما می‌گویم، زمانی فرا~می‌رسد، بلکه هم‌اکنون است، که مردگان صدای پسر خدا را می‌شنوند و کسانی که به گوش گیرند، زنده خواهند شد.
26زیرا همان‌گونه که پدر در خود حیات دارد، به پسر نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد،
27و به او این اقتدار را بخشیده که داوری نیز بکند، زیرا پسر انسان است.
28از این سخنان در شگفت مباشید، زیرا زمانی فرا~می‌رسد که همۀ آنان که در قبرند، صدای او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد.
29آنان که نیکی کرده باشند، برای قیامتی که به حیات می‌انجامد، و آنان که بدی کرده باشند، برای قیامتی که مکافات در پی دارد.
30من از خود کاری نمی‌توانم کرد، بلکه بنا بر آنچه می‌شنوم داوری می‌کنم و داوری من عادلانه است، زیرا در پی انجام خواست خود نیستم، بلکه انجام ارادۀ فرستندۀ خود را خواهانم.
31«اگر من خود بر خویشتن شهادت دهم، شهادتم معتبر نیست.
32امّا دیگری هست که بر من شهادت می‌دهد و می‌دانم شهادتش دربارۀ من معتبر است.
33البته شما کسانی نزد یحیی فرستادید و او بر حقیقت شهادت داد.
34نه اینکه من شهادت انسان را بپذیرم، بلکه این سخنان را می‌گویم تا نجات یابید.
35او چراغی بود سوزان و فروزان، و شما خواستید دمی در نورش خوش باشید.
36امّا من شهادتی استوارتر از شهادت یحیی دارم، زیرا کارهایی که پدر به من سپرده تا به کمال رسانم، یعنی همین کارها که می‌کنم، خودْ بر من شهادت می‌دهند که مرا پدر فرستاده است.
37و همان پدری که مرا فرستاد، خودْ بر من شهادت می‌دهد. شما هرگز صدای او را نشنیده و روی او را ندیده‌اید
38و کلام او در شما ساکن نیست، زیرا به فرستادۀ او ایمان ندارید.
39شما کتب مقدّس را می‌کاوید، زیرا می‌پندارید به واسطۀ آن حیات جاویدان دارید، حال آنکه همین کتابها بر من شهادت می‌دهند.
40امّا نمی‌خواهید نزد من آیید تا حیات یابید.
41«جلال از انسانها نمی‌پذیرم،
42امّا شما را خوب می‌شناسم که محبت خدا را در دل ندارید.
43من به نام پدر خود آمدم، ولی شما مرا نمی‌پذیرید. امّا اگر دیگری به نام خود آید، او را خواهید پذیرفت.
44چگونه می‌توانید ایمان آورید در حالی که جلال از یکدیگر می‌پذیرید، امّا در پی جلالی که از خدای یکتا باشد، نیستید؟
45مپندارید مَنَم که در حضور پدرْ شما را متهم خواهم کرد؛ متهم‌کنندۀ شما موسی است، همان که به او امید بسته‌اید.
46زیرا اگر موسی را تصدیق می‌کردید، مرا نیز تصدیق می‌کردید، چرا که او دربارۀ من نوشته است.
47امّا اگر نوشته‌های او را باور ندارید، چگونه سخنان مرا خواهید پذیرفت؟»

Speaker
Suitable For