۱۱ ژوئن

R10611
Category
داوران باب ۹

9:1 روزی اَبیمِلِک پسر یِروبَّعَل نزد خویشان مادر خود به شِکیم رفته، به آنان و به تمامی طایفۀ خاندان مادرش چنین گفت:
2«تمنا اینکه در گوش تمامی رهبران شِکیم بگویید: ”برای شما کدام بهتر است: اینکه هر هفتاد پسر یِروبَّعَل بر شما حکومت کنند، یا اینکه تنها یک تن بر شما حاکم باشد؟“ به یاد داشته باشید که من از گوشت و خون خود شما هستم.»
3خویشان مادر اَبیمِلِک تمامی این سخنان را از جانب او در گوش رهبران شِکیم بازگفتند. پس، دل ایشان به پیروی از اَبیمِلِک مایل شد، زیرا گفتند: «او برادر ماست.»
4آنان هفتاد پاره نقره از معبد بَعَل‌بِریت به او دادند، و اَبیمِلِک با آن گروهی از اراذل و اوباش را اجیر کرد، و ایشان از او پیروی کردند.
5سپس به خانۀ پدرش در عُفرَه رفت و برادران خود، یعنی هفتاد پسر یِروبَّعَل را بر یک سنگ کشت. اما یوتام، کوچکترین پسر یِروبَّعَل باقی ماند، زیرا خود را پنهان کرده بود.
6آنگاه تمامی رهبران شِکیم، و تمامی بِت‌مِلّو گرد هم آمدند و رفته، کنار ستونی از درخت بلوط که در شِکیم بود، اَبیمِلِک را پادشاه ساختند.
7چون این امر به گوش یوتام رسید، رفته بر فراز کوه جِرِزیم ایستاد و به آواز بلند ایشان را ندا در داده، گفت: «ای رهبران شِکیم، مرا بشنوید تا خدا نیز شما را بشنود.
8روزی درختان رفتند تا بر خود پادشاهی نصب کنند. به درخت زیتون گفتند: ”تو بر ما پادشاهی کن.“
9اما درخت زیتون به ایشان گفت: ”آیا از روغن اعلای خود که مایۀ حرمتِ خدایان و انسان است، دست کِشَم و رفته بر درختان حکم برانم؟“
10پس درختان به درخت انجیر گفتند: ”تو بیا و بر ما پادشاهی کن.“
11درخت انجیر نیز به ایشان پاسخ داد: ”آیا از شیرینی و از میوۀ نیکوی خود دست کِشَم و رفته بر درختان حکم برانم؟“
12آنگاه درختان به تاک گفتند: ”تو بیا و بر ما پادشاهی کن.“
13اما تاک نیز پاسخ داد: ”آیا از شراب تازۀ خود که مایۀ شادمانی خدا و انسان است، دست کِشَم و رفته بر درختان حکم برانم؟“
14آنگاه درختان همگی به بوتۀ خار گفتند: ”تو بیا و بر ما پادشاهی کن.“
15بوتۀ خار به درختان گفت: ”اگر به‌واقع مرا به پادشاهی بر خود نصب می‌کنید، بیایید و در سایۀ من پناه گیرید؛ اما اگر نه، آتش از بوتۀ خار برجَهَد و سروهای آزاد لبنان را فرو~بلعد!“
16«پس حال اگر به راستی و صداقت عمل‌کرده‌اید و اَبیمِلِک را پادشاه ساخته‌اید، و اگر با یِروبَّعَل و خاندانش آن‌گونه رفتار کرده‌اید که در خور اعمال اوست -
17زیرا پدرم برای شما جنگیده، جان خود را به خطر افکند و شما را از دست مِدیان رهانید،
18ولی شما امروز بر ضد خاندان پدرم برخاسته، هفتاد پسرش را بر یک سنگ کشتید و اَبیمِلِک پسر کنیز او را بر رهبران شِکیم پادشاه ساختید، از آن سبب که خویشاوند شماست -
19پس اگر امروز به راستی و صداقت با یِروبَّعَل و خاندانش عمل کرده‌اید، از اَبیمِلِک شاد باشید، و او نیز از شما شاد باشد!
20اما اگر چنین نیست، باشد که آتش از اَبیمِلِک برجَهَد و رهبران شِکیم و بِت‌مِلّو را فرو~بَلعَد، و از رهبران شِکیم و بِت‌مِلّو برجَهَد و اَبیمِلِک را فرو~بَلعَد!»
21آنگاه یوتام فرار کرده، بگریخت و به بِئِر رفت و از ترس برادرش اَبیمِلِک در آنجا ساکن شد.
22اَبیمِلِک سه سال بر اسرائیل حکمرانی کرد.
23آنگاه خدا میان اَبیمِلِک و رهبران شِکیم روحی پلید فرستاد، و ایشان به اَبیمِلِک خیانت ورزیدند،
24تا انتقام ظلمی که بر هفتاد پسر یِروبَّعَل رفته بود گرفته شود، و خون آنها از برادرشان اَبیمِلِک که ایشان را کشته بود، و از مردان شِکیم که وی را در کشتن برادرانش یاری داده بودند، ستانده شود.
25پس رهبران شِکیم، کسان به ضد اَبیمِلِک بر فراز کوهها به کمین گذاشتند، و آنها هر که را از کنار ایشان از آن مسیر می‌گذشت، تاراج می‌کردند. و این خبر به گوش اَبیمِلِک رسید.
26و اما جَعَل پسر عِبِد به اتفاق خویشان خود به شِکیم نقل مکان کرد، و رهبران شِکیم به او اعتماد کردند.
27آنان به مزارع بیرون رفتند و از تاکستانهای خود انگور چیده، آنها را به پاهای خود فشردند و جشنی بر پا داشتند، و به معبد خدای خود درآمده، خوردن و نوشیدن نمودند و اَبیمِلِک را لعن کردند.
28پس جَعَل پسر عِبِد گفت: «اَبیمِلِک کیست و ما اهالی شِکیم کِه هستیم که اَبیمِلِک را بندگی کنیم؟ مگر نه اینکه او پسر یِروبَّعَل است و زِبول دستیارِ اوست؟ ای مردان حَمور، پدر شِکیم را بندگی کنید! چرا باید اَبیمِلِک را بندگی کنیم؟
29کاش این قوم زیر دست من بودند! آنگاه اَبیمِلِک را برمی‌داشتم. به او می‌گفتم: ”لشکر خود را افزون کن و بیرون بیا!“»
30چون زِبول، حاکم شهر، سخنان جَعَل پسر عِبِد را شنید، خشمش افروخته شد
31و با مکر و حیله قاصدان نزد اَبیمِلِک فرستاده، گفت: «بنگر که جَعَل پسر عِبِد و خویشانش به شِکیم آمده‌اند و اینک شهر را بر ضد تو تحریک می‌کنند.
32پس اکنون شب‌هنگام برخیزید، تو و مردانی که با تو هستند، و در مزارع به کمین بنشینید.
33بامدادان، به محض طلوع آفتاب، زود برخیزید و به شهر هجوم بَرید. و اینک چون جَعَل و مردانی که با اویند به ضد تو بیرون آیند، هر چه از دستت بر‌آید با وی بکن.»
34پس اَبیمِلِک به اتفاق همۀ مردانی که با وی بودند شبانه برخاستند و در چهار دسته بر ضد شِکیم به کمین نشستند.
35و جَعَل پسر عِبِد بیرون رفت و نزد مدخل دروازۀ شهر ایستاد، و اَبیمِلِک به اتفاق مردانش از کمینگاه برخاستند.
36چون جَعَل آن مردان را دید، به زِبول گفت: «اینک کسانی از فراز کوهها به زیر فرود می‌آیند!» زِبول به وی پاسخ داد: «سایۀ کوهها را چون مردمان می‌بینی.»
37اما جَعَل بار دیگر گفت: «بنگر! کسانی از میانۀ زمین به زیر فرود می‌آیند و دسته‌ای دیگر نیز از جانب بلوطِ فالبینان می‌آیند.»
38آنگاه زِبول به او گفت: «حال کجاست آن یاوه‌گویی‌های تو که می‌گفتی: ”اَبیمِلِک کیست که بندگی‌اش‌کنیم؟“ آیا اینها همان مردانی نیستند که تحقیرشان می‌کردی؟ حال برو و با ایشان بجنگ!»
39پس جَعَل پیشاپیشِ رهبران شِکیم بیرون رفت و با اَبیمِلِک جنگید.
40اما اَبیمِلِک به تعقیب او پرداخت، و او از برابر وی گریخت، و بسیاری تا به دهنۀ دروازه، مجروح افتادند.
41اَبیمِلِک در اَرومَه ماند، و زِبول، جَعَل و خویشانش را بیرون راند تا نتوانند در شِکیم ساکن شوند.
42روز بعد، قومِ شِکیم به صحرا بیرون رفتند، و این خبر به گوش اَبیمِلِک رسید.
43پس مردان خود را برگرفته، ایشان را به سه دسته تقسیم کرد و در صحرا به کمین نشست. و نگریسته، قوم را دید که از شهر بیرون می‌آیند. پس بر ایشان برخاسته، آنان را شکست داد.
44اَبیمِلِک و دسته‌ای که با او بودند شتابان پیش رفته، در مدخل دروازۀ شهر ایستادند، و دو دستۀ دیگر بر تمامی آنان که در صحرا بودند هجوم برده، ایشان را از پا درآوردند.
45اَبیمِلِک تمامی آن روز با شهر جنگید، و شهر را گرفته، ساکنین آن را کشت. سپس شهر را با خاک یکسان کرد و بر آن نمک پاشید.
46چون تمامی رهبران برج شِکیم این را شنیدند، به اتاقکِ زیرزمینی معبد ئیل‌بِریت درآمدند.
47به اَبیمِلِک خبر دادند که رهبران برج شِکیم جملگی گرد هم آمده‌اند.
48پس به اتفاق همۀ مردانی که با وی بودند به کوه صَلمون برآمد و تبری به دست گرفته، شاخه‌ای از درختان برید و آن را برگرفته، بر دوش خود نهاد و به مردانی که همراهش بودند گفت: «آنچه دیدید من کردم، شما نیز بی‌درنگ همچنان کنید!»
49پس تمامی آن مردان، هر یک شاخه‌ای بریده، از پی اَبیمِلِک روانه شدند و شاخه‌ها را در اطراف اتاقک زیرزمینی قرار داده، اتاقک را بر سر کسانی که داخل آن بودند به آتش کشیدند، به گونه‌ای که همۀ کسانی که در برج شِکیم بودند نیز جان باختند، یعنی قریب به یکهزار مرد و زن.
50آنگاه اَبیمِلِک به تِبِص رفت و بر ضد آن اردو زده، آن را گرفت.
51اما در داخل شهر برجی مستحکم بود، و همۀ مردان و زنان و تمامی رهبران شهر بدان‌جا گریختند و درها را بر خود بسته، به فراز بامِ برج برآمدند.
52اَبیمِلِک نزد برج رفته، بر آن یورش برد و به دروازۀ برج نزدیک شد تا آن را به آتش بسوزاند.
53اما زنی سنگ آسیابی بر سر اَبیمِلِک افکند و کاسۀ سرش را شکست.
54اَبیمِلِک بی‌درنگ جوان سلاحدارش را خوانده، به وی گفت: «شمشیرت را بَرکِش و مرا بکش، مبادا دربارۀ من بگویند، ”زنی او را کشت.“» پس آن جوان شمشیر خود را در وی فرو~برد، و او بمرد.
55و چون مردان اسرائیل دیدند که اَبیمِلِک مرده است، هر یک به خانه‌های خود بازگشتند.
56بدین‌سان، خدا شرارتی را که اَبیمِلِک با کشتن هفتاد برادرش نسبت به پدر خود مرتکب شده بود، جزا داد.
57و خدا تمامی شرارت مردان شِکیم را نیز بر سر خودشان برگرداند، و لعنت یوتام پسر یِروبَّعَل دامنگیرشان شد.

Speaker
اشعیا باب ۳۵

35:1 بیابان و خشکزار شادمان خواهد شد و صحرا به وجد آمده، چون گل سرخ خواهد شکفت؛
2شکوفۀ بسیار خواهد آورد و وجدکنان فریاد شادی سر خواهد داد. جلال لبنان به آن عطا خواهد شد، شکوه کَرمِل و شارون؛ جلال یهوه را خواهند دید، و شکوه خدای ما را مشاهده خواهند کرد.
3دستهای سست را قوی سازید؛ زانوان لرزان را استوار گردانید.
4به دلهای هراسان بگویید: «قوی باشید و مهراسید! هان خدای شما می‌آید؛ او با انتقام و مکافات الهی می‌آید؛ او خود می‌آید تا شما را نجات دهد.»
5آنگاه چشمان نابینایان گشوده خواهد شد، و گوشهای ناشنوایان باز خواهد گشت.
6آنگاه لنگان چون غزال جست و خیز خواهند کرد، و زبان گنگ شادمانه خواهد سرایید. آبها در بیابان سیلان خواهد کرد، و نهرها در صحرا خواهد جوشید.
7شن داغ به برکه بدل خواهد شد، و زمین تشنه به چشمه‌‌‌های جوشان. در مکانی که شغالان می‌آرمیدند، علف و بوریا و نی خواهد رویید.
8در آنجا شاهراهی خواهد بود که ’راه مقدس‘ نامیده خواهد شد؛ شخص نجس در آن قدم نخواهد نهاد، بلکه تنها از آنِ سالکانِ راه خواهد بود، و جاهلان از آن گذر نخواهند کرد.
9شیری در آن نخواهد بود، و حیوان درّنده‌ای بر آن بر نخواهد آمد، و در آن یافت نخواهد شد. بلکه تنها رهایی‌یافتگان در آن گام خواهند زد،
10و فدیه‌شدگان خداوند باز خواهند گشت. سرودخوانان به صَهیون داخل خواهند شد، و شادی جاودانی زینت‌بخش سَرشان خواهد بود. از شادمانی و خوشی برخوردار خواهند شد، و غم و ناله خواهد گریخت.

Speaker
اول پطروس باب ۱

1:1 از پطرس، رسول عیسی مسیح، به غریبانِ پراکنده در پونتوس و غَلاطیه و کاپادوکیه و آسیا و بیطینیه؛
2به آنان که بنا بر پیشدانی خدای پدر، به واسطۀ عمل تقدیس‌کنندۀ روح، و برای اطاعت از عیسی مسیح و پاشیده شدن خونش بر ایشان، برگزیده شده‌اند:‏ فیض و سلامتی به‌فزونی بر شما باد.
3متبارک باد خدا و پدر خداوند ما عیسی مسیح که از رحمت عظیم خود، ما را به واسطۀ رستاخیز عیسی مسیح از مردگان، تولّدی تازه بخشید، برای امیدی زنده
4و میراثی فسادناپذیر و بی‌آلایش و ناپژمردنی که برای شما در آسمان نگاه داشته شده است؛
5و شما نیز به قدرت خدا و به واسطۀ ایمان، محفوظ هستید برای نجاتی که از هم‌اکنون آماده شده است تا در زمان آخر به ظهور رسد؛
6و در این بسیار شادمانید، هرچند اکنون زمانی کوتاه بنا به ضرورت در آزمایشهای گوناگون غمگین شده‌اید،
7تا اصالت ایمانتان در بوتۀ آزمایش به ثبوت رسد و به هنگام ظهور عیسی مسیح به تمجید و تجلیل و اکرام بینجامد، همان ایمان که بس گرانبهاتر از طلاست که هرچند فانی است، به وسیلۀ آتش آزموده می‌شود.
8شما گرچه او را ندیده‌اید، دوستش می‌دارید؛ و گرچه اکنون او را نمی‌بینید، به وی ایمان دارید و از شادمانی وصف‌ناپذیر و پرجلال آکنده‌اید،
9زیرا غایت ایمان خویش یعنی نجات جانهایتان را می‌یابید.
10دربارۀ همین نجات، پیامبران به‌دقّت کَند و کاو می‌کردند، پیامبرانی که از فیض مقرر برای شما سخن می‌گفتند.
11آنان می‌کوشیدند دریابند هنگامی که روحِ مسیح در ایشان، از پیش بر رنجهای مسیح و جلالِ پس از آن شهادت می‌داد، به چه شخص و کدامین زمان اشاره داشت.
12بر ایشان آشکار شد که نه خویشتن بلکه شما را خدمت می‌کردند، آنگاه که از اموری سخن می‌گفتند که اکنون درباره‌اش از مبشّران انجیل می‌شنوید، از آنان که به واسطۀ روح‌القدس که از آسمان فرستاده شده، شما را بشارت می‌دهند. حتی فرشتگان نیز مشتاق نظر کردن در این امورند.
13پس اندیشۀ خود را آمادۀ عمل ساخته، با خویشتنداری امید خود را یکسره بر فیضی بنهید که به هنگام ظهور عیسی مسیح به شما عطا خواهد شد.
14چون فرزندانی مطیع، دیگر مگذارید امیال دوران جهالت به زندگیتان شکل دهد.
15بلکه همچون آن قدّوس که شما را فرا~خوانده است، شما نیز در همۀ رفتار خویش مقدّس باشید؛
16چرا که نوشته شده است:‏ «مقدّس باشید، زیرا من قدّوسم.»
17اگر او را پدر می‌خوانید که هر کس را بی‌غرض بر حسب اعمالش داوری می‌کند، پس دوران غربت خویش را با ترس بگذرانید،
18زیرا می‌دانید از شیوۀ زندگی باطلی که از پدرانتان به ارث برده بودید، بازخرید شده‌اید، نه به چیزهای فانی چون سیم و زر،
19بلکه به خون گرانبهای مسیح، آن برۀ بی‌عیب و بی‌نقص.
20او پیش از آفرینش جهان انتخاب شد، امّا در این زمانهای آخر برای شما ظهور کرد.
21شما به واسطۀ او به خدا ایمان آورده‌اید، به خدایی که او را از مردگان برخیزانید و جلال بخشید، بدان سان که ایمان و امیدتان بر خداست.
22حال که با اطاعت از حقیقت، جانهای خویش را طاهر ساخته‌اید تا محبت برادرانۀ بی‌ریا داشته باشید، بر شماست که یکدیگر را از صمیم دل به شدّت محبت کنید.
23زیرا تولد تازه یافته‌اید، نه از تخم فانی بلکه تخم غیرفانی، یعنی کلام خدا که زنده و باقی است.
24زیرا، «آدمی جملگی چون علف است و جلالش یکسره بسان گُل صحرا؛ علف می‌خشکد و گلها می‌ریزند،
25امّا کلام خداوند جاودان مانَد.» و این است آن کلام که به شما بشارت داده شد.

Speaker
Suitable For