۴ نوامبر

R11104
Category
دوم تواریخ باب ۳۳

33:1 مَنَسی دوازده ساله بود که پادشاه شد، و پنجاه و پنج سال در اورشلیم سلطنت کرد.
2او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، و مطابق اعمال کراهت‌آورِ اقوامی که خداوند آنها را از پیش روی بنی‌اسرائیل بیرون رانده بود، رفتار کرد.
3او مکانهای بلند را که پدرش حِزِقیا ویران کرده بود از نو ساخت، و مذبحها برای بَعَلها بنا کرده، اَشیرَه‌ها ساخت و در برابر تمامی لشکریان آسمان سَجده کرده، آنها را عبادت نمود.
4او مذبحها در خانۀ خداوند ساخت، که خداوند درباره‌اش فرموده بود: «نام من تا ابد در اورشلیم خواهد بود.»
5او در هر دو صحن خانۀ خداوند، مذبحها برای تمامی لشکر آسمان ساخت.
6نیز پسران خود را در وادی بِن‌هِنّوم در آتش قربانی کرد، و به فالگیری و افسونگری و جادوگری پرداخته، از واسطه‌ها و احضارکنندگانِ ارواح مشورت جُست. او در نظر خداوند بدیِ بسیار کرده، خشم او را برانگیخت.
7مَنَسی تمثالِ تراشیدۀ بُتی را که ساخته بود، در خانۀ خدا نهاد، که دربارۀ آن خدا به داوود و به پسرش سلیمان گفته بود: «نام خود را تا ابد در این خانه و در اورشلیم، شهری که از میان تمام قبایل اسرائیل برگزیده‌ام، خواهم نهاد.
8دیگر پای اسرائیل را از سرزمینی که برای پدرانشان مقرر داشتم نخواهم کَند، تنها اگر به‌دقّت هرآنچه را بدیشان فرمان دادم به جا آورند، برحسبِ تمامی شریعت، فرایض و قوانینی که به دست موسی بدیشان سپردم.»
9اما مَنَسی، یهودا و ساکنان اورشلیم را گمراه کرد، چندان که ایشان حتی از اقوامی که خداوند آنان را از پیش روی بنی‌اسرائیل هلاک کرده بود، بیشتر شرارت ورزیدند.
10خداوند با مَنَسی و قوم او سخن گفت، اما ایشان گوش نگرفتند.
11پس خداوند سرداران لشکر پادشاه آشور را بر ایشان آورد، و آنان مَنَسی را اسیر کرده، بر او دستبند زدند و با غُل و زنجیرِ برنجین وی را بسته، به بابِل بردند.
12اما او در تنگی خویش، نظر لطفِ یهوه خدای خود را طلبید، و خود را در برابر خدای پدرانش به‌غایت فروتن ساخت.
13پس چون به درگاه خداوند دعا کرد، خدا استدعای او را اجابت فرموده، تمنای او را شنید. پس او را به اورشلیم و به قلمروش بازآورد. آنگاه مَنَسی دریافت که یهوه خداست.
14پس از این، مَنَسی دیوار بیرونی شهر داوود را در غرب جِیحون، در دَرّه، تا دهنۀ دروازۀ ماهی بنا کرد، و گرداگرد عوفِل دیوار کشیده، آن را بسیار بلند ساخت؛ همچنین سرداران لشکرها را در تمامی شهرهای حصاردار یهودا مستقر نمود.
15او خدایان بیگانه و بت را از خانۀ خداوند بیرون آورد، و تمامی مذبحهایی را نیز که بر کوه خانۀ خداوند و در اورشلیم ساخته بود از میان برداشته، آنها را از شهر بیرون افکند.
16آنگاه مذبح خداوند را مرمت کرده، قربانیهای رفاقت و شکرگزاری بر آن تقدیم کرد و یهودا را امر فرمود که یهوه خدای اسرائیل را عبادت کنند.
17با این حال، قوم همچنان در مکانهای بلند قربانی تقدیم می‌کردند، ولی تنها برای یهوه خدایشان.
18و اما دیگر امور مربوط به مَنَسی، و دعایی که به درگاه خدایش کرد، و نیز سخنان انبیایی که در نام یهوه خدای اسرائیل با وی سخن گفتند، اینک در تواریخ پادشاهان اسرائیل نوشته شده است.
19همچنین دعای مَنَسی، مستجاب شدن دعایش، و تمامی گناهان و خیانتهایی که تا پیش از فروتن شدنش ورزید و جاهایی که در آنها مکانهای بلند ساخت و اَشیرَه‌ها و بتها بر پا کرد، جملگی در تواریخ حوزای نوشته شده است.
20مَنَسی با پدران خود آرَمید و او را در کاخ خودش به خاک سپردند، و پسرش آمون به جای او پادشاه شد.
21آمون بیست و دو ساله بود که پادشاه شد، و دو سال در اورشلیم سلطنت کرد.
22او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، چنانکه پدرش مَنَسی کرده بود. آمون همۀ بتهای تراشیده‌ای را که مَنَسی ساخته بود، می‌پرستید و برای آنها قربانی می‌کرد.
23اما برخلاف پدرش مَنَسی، خود را در حضور خداوند فروتن نساخت، بلکه پیوسته بر تقصیرات خویش می‌افزود.
24خادمانش بر او دسیسه کردند و او را در خانه‌اش به قتل رساندند.
25اما مردم مملکت تمامی کسانی را که بر آمونِ پادشاه دسیسه کرده بودند کشتند، و پسرش یوشیا را به جای او پادشاه ساختند.

Speaker
هوشع باب ۱

1:1 کلام خداوند که در ایام عُزّیا و یوتام و آحاز و حِزِقیا پادشاهان یهودا، و در ایام یِرُبعام پسر یوآش پادشاه اسرائیل، بر هوشع پسر بِئیری نازل شد.
2چون خداوند به واسطۀ هوشع سخن گفتن آغاز کرد، به او فرمود: «برو و زنی فاحشه و فرزندانِ فحشا برای خود بگیر، زیرا این سرزمین خداوند را ترک گفته، سخت هرزه شده است.»
3پس او رفت و جومِر دختر دِبلایِم را به زنی گرفت و او آبستن شده، پسری برایش بزاد.
4و خداوند وی را گفت: «او را یِزرِعیل نام بگذار زیرا پس از اندک زمانی، انتقام خون یِزرِعیل را از خاندان یِیهو خواهم گرفت و به حکومت خاندان اسرائیل پایان خواهم داد.
5در آن روز، کمان اسرائیل را در وادی یِزرِعیل خواهم شکست.»
6پس او دیگر بار آبستن شده، دختری بزاد. و خداوند به هوشع گفت: «او را لوروحامَه نام بگذار زیرا من دیگر بر خاندان اسرائیل رحم نخواهم کرد و آنها را به هیچ روی نخواهم بخشید.
7اما بر خاندان یهودا رحم خواهم کرد و ایشان را نجات خواهم داد، نه به کمان و شمشیر و جنگ و اسبان و سواران، بلکه به یهوه خدای ایشان!»
8و چون جومِر لوروحامَه را از شیر بازداشته بود، آبستن شده، پسری بزاد.
9و خداوند گفت: «او را لوعَمّی نام بگذار زیرا شما قوم من نیستید و من خدای شما نیستم.»
10با این همه، شمار بنی‌اسرائیل همچون ریگ دریا خواهد بود که نتوان پیمود یا شمرد. و در جایی که به ایشان گفته شد: «شما قوم من نیستید،» بدیشان گفته خواهد شد که «پسران خدای زنده» هستید.
11بنی‌یهودا و بنی‌اسرائیل گرد هم آمده، یک رهبر بر خود بر خواهند گماشت. و ایشان از آن سرزمین بر خواهند آمد، زیرا روز یِزرِعیل، روزی عظیم خواهد بود.

Speaker
اعمال رسولان باب ۱۴ , ۱۵

14:1 در قونیه نیز پولس و برنابا به کنیسۀ یهود رفتند و چنان سخن راندند که شماری بسیار از یهودیان و یونانیان ایمان آوردند.
2امّا یهودیانی که ایمان نیاورده بودند، غیریهودیان را شوراندند و ذهنشان را نسبت به برادران، مسموم ساختند.
3پس پولس و برنابا مدتی طولانی در آنجا ماندند و دلیرانه برای خداوند سخن گفتند، خداوندی که بدیشان قدرت انجام آیات و معجزات می‌بخشید و بدین‌گونه پیام فیض خود را تأیید می‌کرد.
4مردم شهر دو گروه شدند؛ گروهی به جانبداری از یهودیان برخاستند و گروهی دیگر جانب رسولان را گرفتند.
5و چون غیریهودیان و یهودیان به اتفاقِ بزرگانِ خود در صدد برآمدند که پولس و برنابا را افتضاح کرده، سنگسار کنند،
6آنان آگاه شده، به لِستْره و دِربِه، از شهرهای لیکائونیه، و نواحی اطراف گریختند
7و در آنجا به رساندن بشارت ادامه دادند.
8و امّا در لِستْره مردی نشسته بود که نمی‌توانست پاهایش را حرکت دهد و هرگز راه نرفته بود، زیرا لنگ مادرزاد بود.
9هنگامی که پولس سخن می‌گفت، او گوش فرا~می‌داد. پولس بدو چشم دوخت و دید که ایمان شفا یافتن دارد.
10پس با صدای بلند به او گفت: «بر پاهای خود راست بایست!» آن مرد از جا جَست و به راه افتاد.
11چون مردم آنچه را که پولس انجام داد دیدند، به زبان لیکائونی فریاد برآوردند: «خدایان به صورت انسان بر ما فرود آمده‌اند!»
12آنان برنابا را ’زِئوس‘ و پولس را ’هِرمِس‘ نامیدند، زیرا او سخنگوی اصلی بود.
13کاهنِ زئوس که معبدش درست بیرون دروازۀ شهر بود، گاوهایی چند و تاجهایی از گُل به دروازۀ شهر آورد؛ او و جماعت بر آن بودند قربانی تقدیمشان کنند.
14امّا چون آن دو رسول، یعنی برنابا و پولس، این را شنیدند، جامه‌های خود را چاک زدند و به میان جماعت شتافته، فریاد برآوردند که:
15«ای مردان، چرا چنین می‌کنید؟ ما نیز چون شما، انسانی بیش نیستیم. ما به شما بشارت می‌دهیم که از این چیزهای پوچ دست بردارید و به خدای زنده روی آورید که آسمان و زمین و دریا و هرآنچه را که در آنهاست، آفرید.
16هرچند او در گذشته ملتها را جملگی واگذاشت که هر یک به راه خود روند،
17امّا خود را بدون شهادت نگذاشت؛ او با فرستادن باران از آسمان و بخشیدن فصلهای پُر بار، بر شما احسان نموده، خوراک فراوان به شما ارزانی می‌دارد و دلهایتان را از خرّمی لبریز می‌کند.»
18سرانجام با این سخنان، به‌دشواری توانستند مردم را از تقدیم قربانی بازدارند.
19امّا یهودیانی از اَنطاکیه و قونیه آمدند و مردم را با خود متحد ساخته، پولس را سنگسار کردند و بدین گمان که مرده است، از شهر بیرونش کشیدند.
20امّا چون شاگردان گرد او جمع شدند، برخاست و به شهر بازگشت. فردای آن روز، او و برنابا رهسپار دِربِه شدند.
21آنان در آن شهر نیز بشارت دادند و بسیاری را شاگرد ساختند. سپس به لِستْره و قونیه و اَنطاکیه بازگشتند.
22در آن شهرها شاگردان را تقویت کرده، آنان را به پایداری در ایمان تشویق کردند و پند دادند که «باید با تحمل سختیهای بسیار به پادشاهی خدا راه یابیم.»
23ایشان در هر کلیسا مشایخ بر ایمانداران گماشتند و با دعا و روزه آنها را به خداوندی که به وی ایمان آورده بودند، سپردند.
24سپس از ایالت پیسیدیه گذشتند و به ایالت پامفیلیه رفتند،
25و در پِرجه کلام را موعظه کرده، به آتّالیه فرود آمدند.
26از آتّالیه با کشتی به اَنطاکیه بازگشتند، همان‌جا که ایشان را به فیض خدا سپرده بودند تا عهده‌دار کاری شوند که اکنون به انجامش رسانیده بودند.
27چون بدان‌جا رسیدند، کلیسا را گرد آورده، بازگفتند که خدا به واسطۀ آنها چه‌ها کرده و چگونه درِ ایمان را بر غیریهودیان گشوده است.
28آنگاه مدت زمانی در آنجا با شاگردان ماندند.

15:1 و امّا جمعی از یهودیه به اَنطاکیه آمده به برادران تعلیم می‌دادند که: «اگر مطابق آیین موسی ختنه نشوید، نمی‌توانید نجات بیابید.»
2پس چون پولس و برنابا به مخالفت و مباحثۀ شدید با ایشان برخاستند، قرار بر این شد که آن دو به همراه چند تن دیگر از ایشان به اورشلیم بروند و این مسئله را با رسولان و مشایخ در میان نهند.
3پس کلیسا ایشان را بدرقه کرد؛ و آنها در گذر از فینیقیه و سامِرِه، به بیان چگونگی ایمان آوردن غیریهودیان پرداختند و همۀ برادران را بسیار شاد ساختند.
4چون به اورشلیم رسیدند، کلیسا و رسولان و مشایخ از ایشان استقبال کردند. پولس و برنابا هرآنچه خدا به واسطۀ آنها انجام داده بود، بدیشان بازگفتند.
5آنگاه برخی از فرقۀ فَریسیان که ایمان آورده بودند، برخاسته، گفتند: «این غیریهودیان را باید ختنه کرد و حکم داد که شریعت موسی را نگاه دارند.»
6پس رسولان و مشایخ گرد آمدند تا به این مسئله رسیدگی کنند.
7پس از مباحثۀ بسیار، سرانجام پطرس برخاست و بدیشان گفت: «ای برادران، شما آگاهید که در روزهای نخست، خدا مرا از میان شما برگزید تا غیریهودیان از زبان من پیام انجیل را بشنوند و ایمان آورند.
8و خدایی که عارف‌القلوب است بر ایشان گواهی داد بدین که روح‌القدس را بدیشان عطا فرمود، چنانکه به ما نیز.
9او در میان ما و ایشان هیچ فرق نگذاشت، بلکه محض ایمان، دلهایشان را طاهر ساخت.
10پس حال چرا خدا را می‌آزمایید و یوغی بر گردن شاگردان می‌نهید که نه ما قادر به حملش بودیم، نه پدران ما؟
11زیرا ما ایمان داریم که به فیض خداوندْ عیسی است که نجات یافته‌ایم، چنانکه ایشان نیز.»
12سپس جماعتْ همه ساکت شدند و به برنابا و پولس گوش فرا~دادند. آنان آیات و معجزاتی را که خدا به دست ایشان در میان غیریهودیان ظاهر کرده بود، بازمی‌گفتند.
13چون سخنان ایشان به پایان رسید، یعقوب گفت: «ای برادران، به من گوش فرا~دهید!
14شَمعون بیان کرد که چگونه خدا برای نخستین‌بار غیریهودیان را مورد لطف خود قرار داده، از میان آنان قومی برای خود برگزیده است.
15این با گفتار پیامبران مطابق است، چنانکه نوشته شده:
16«”پس از این، باز خواهم گشت و خیمۀ داوود را که فرو~افتاده از نو بر پا خواهم کرد؛ ویرانه‌هایش را دیگر بار بنا خواهم نمود، و آن را مرمّت خواهم کرد،
17تا باقی افراد بشر جملگی خداوند را بطلبند، همۀ ملتهایی که نام مرا بر خود دارند. خداوندی که این را به جا می‌آورد چنین می‌گوید،
18اموری را که از دیرباز معلوم بوده است.“
19«پس رأی من بر این است که آنان را که از غیریهودیان به سوی خدا بازمی‌گردند، زحمت نرسانیم.
20امّا باید در نامه‌ای از ایشان بخواهیم که از خوراک آلوده به بت‌پرستی، بی‌عفتی، گوشت حیوانات خفه شده و خون بپرهیزند.
21زیرا از دیرباز موسی در هر شهر کسانی را داشته است که بدو موعظه کنند، چنانکه هر شَبّات نوشته‌های او را در کنیسه‌ها تلاوت می‌کنند.»
22پس رسولان و مشایخ به اتفاق تمامی کلیسا تصمیم گرفتند از میان خود مردانی برگزینند و آنان را همراه پولس و برنابا به اَنطاکیه بفرستند. پس یهودای معروف به بَرسابا و سیلاس را که در میان برادران مقام رهبری داشتند، برگزیدند.
23آنگاه نامه‌ای به دست ایشان فرستادند، بدین عبارات که: «از ما رسولان و مشایخ، برادران شما، به برادرانِ غیریهودی در اَنطاکیه، سوریه و کیلیکیه، سلام!
24شنیده‌ایم که کسانی از میان ما، بی‌آنکه دستوری از ما داشته باشند، آمده‌اند و شما را با سخنانشان مشوش ساخته، باعث پریشانی خاطرتان شده‌اند.
25پس ما یکدل چنین مصلحت دیدیم که مردانی برگزینیم و آنها را همراه عزیزان خود، برنابا و پولس، نزد شما بفرستیم،
26همراه کسانی که به‌خاطر نام خداوند ما عیسی مسیح، جان بر‌کف نهاده‌اند.
27پس یهودا و سیلاس را فرستاده‌ایم تا شما را زبانی از این امور آگاه سازند.
28روح‌القدس و ما مصلحت چنین دیدیم که باری بر دوش شما ننهیم، جز این ضروریات که
29از خوراک تقدیمی به بتها و خون و گوشت حیوانات خفه شده و بی‌عفتی بپرهیزید. هر گاه از اینها دوری کنید، کاری پسندیده انجام داده‌اید. والسّلام.»
30پس ایشان روانه شده، به اَنطاکیه رفتند و در آنجا کلیسا را گرد آورده، نامه را رساندند.
31چون آنها نامه را خواندند، از پیام دلگرم‌کنندۀ آن شادمان شدند.
32یهودا و سیلاس نیز که نبی بودند، با سخنان بسیار، برادران را تشویق و تقویت کردند.
33پس چندی در آنجا ماندند، و سپس برادرانْ ایشان را به سلامت روانه کردند تا نزد فرستندگان خود بازگردند.
34امّا پولس و برنابا در اَنطاکیه ماندند
35و همراه بسیاری دیگر به تعلیم و بشارت کلام خداوند مشغول شدند.
36پس از چندی، پولس به برنابا گفت: «به شهرهایی که کلام خداوند را در آنها موعظه کردیم، بازگردیم و از برادران دیدار کنیم تا ببینیم در چه حالند.»
37برنابا خواست یوحنای معروف به مَرقُس نیز ایشان را همراهی کند،
38امّا پولس مصلحت ندید کسی را که در پامفیلیه ایشان را تنها گذاشته و ادامۀ همکاری نداده بود، با خود ببرد.
39اختلاف چندان بالا گرفت که از یکدیگر جدا شدند. برنابا، مَرقُس را برگرفت و از راه دریا راهی قپرس شد؛
40امّا پولس، سیلاس را اختیار کرد و به دست برادران به فیض خداوند سپرده شده، عازم سفر گشت.
41او در عبور از سوریه و کیلیکیه، کلیساها را استوار می‌کرد.

Speaker
Suitable For