برنامه مطالعه روزانه
۱۱ سپتامبر
دوم پادشاهان باب ۱۷
17:1 در دوازدهمین سال سلطنت آحاز بر یهودا، هوشع پسر ایلَه در سامِرِه پادشاه اسرائیل شد و نه سال سلطنت کرد.
2او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، ولی نه به اندازۀ دیگر پادشاهان اسرائیل پیش از خود.
3شَلمَناِسِر، پادشاه آشور، بر هوشع حمله آورد، و هوشع خدمتگزار و خَراجگزار وی شد.
4اما پادشاه آشور دریافت که هوشع به وی خیانت میورزد، چراکه قاصدانی را نزد سو، پادشاه مصر، فرستاده بود و نیز همچون هر سال، خَراج به پادشاه آشور پرداخت نکرده بود. پس پادشاه آشور او را گرفتار کرد و به زندان افکند.
5باری، پادشاه آشور به سرتاسر سرزمین اسرائیل یورش برد و به سامِرِه برآمده، آن را سه سال محاصره کرد.
6و در نهمین سال سلطنت هوشع، پادشاه آشور سامِرِه را به تصرف خویش درآورد و اسرائیلیان را از آن شهر به آشور تبعید کرد و در حَلَح و در کنارۀ خابور که نهر جوزان بود و نیز در شهرهای مادها، اسکان داد.
7این از آن رو واقع شد که بنیاسرائیل به یهوه خدای خود گناه ورزیدند، که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورده و از زیر دست فرعون پادشاه مصر رهایی داده بود. و ترس خدایانِ غیر را به دل داشتند،
8و از رسوم قومهایی که خداوند آنها را از پیش روی ایشان رانده بود و نیز رسومی که پادشاهان اسرائیل ابداع کرده بودند، پیروی کردند.
9بنیاسرائیل پنهانی علیه یهوه خدایشان دست به اعمالی ناشایست زدند. از برج دیدبانی گرفته تا شهرهای مستحکم، آنان در همۀ شهرهای خود مکانهای بلند برای خویش بنا کردند،
10و بر فراز هر تپۀ بلند و زیر هر درخت سبز، برای خویشتن ستونها و اَشیرَه بر پا داشتند.
11آنان مانند قومهایی که خداوند آنها را از پیش رویشان رانده بود، در همۀ مکانهای بلند بخور میسوزاندند. و مرتکب چنان اعمال شرارتآمیزی شدند که خشم خداوند را برافروخت.
12آنان به پرستش بتهای بیارزش روی آوردند، حال آنکه خداوند ایشان را از چنین کاری منع کرده بود.
13خداوند به واسطۀ جمیع انبیا و رؤیابینانِ خود به اسرائیل و یهودا هشدار داده بود که: «از راههای شرارتآمیز خود بازگردید و طبق تمامی شریعتی که به پدرانتان حکم کردم و از طریق خدمتگزاران خودْ انبیا برایتان فرستادم، فرمانها و فرایض مرا نگاه دارید.»
14اما ایشان نخواستند گوش فرا~دهند، بلکه همچون پدرانشان که به یهوه خدای خود توکل نکردند، گردنکش بودند.
15آنان فرایض او و عهدی را که با پدرانشان بسته بود، و هشدارهایی را که به ایشان داده بود خوار شمردند، و با پیروی از بتهای بیارزش، خود نیز پست و بیارزش شدند. آنها از قومهای اطراف الگو گرفتند، حال آنکه خداوند فرموده بود که مانند ایشان رفتار نکنند.
16آری، آنان تمام فرمانهای یهوه خدایشان را زیر پا نهادند و دو گوسالۀ ریخته شده، و نیز اَشیرَه برای خود ساختند. در برابر خورشید و ماه و ستارگان سَجده کردند و بَعَل را عبادت نمودند.
17پسران و دخترانشان را در آتش قربانی کردند، فال گرفتند، جادوگری کردند، و خود را فروختند تا آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورند، و بدینگونه خشم او را برانگیختند.
18از این رو، خداوند سخت بر اسرائیل خشم گرفته، ایشان را از حضور خود راند، و فقط قبیلۀ یهودا به تنهایی باقی ماند.
19با این حال، حتی یهودا نیز فرمانهای یهوه خدای خود را نگاه نداشتند، بلکه از رسومی که اسرائیل ابداع کرده بود، پیروی کردند.
20پس خداوند از تمامی خاندان اسرائیل رویگردان شد و ایشان را خوار و ذلیل ساخته، به دست تاراجکنندگان تسلیم کرد، و سرانجام آنان را از حضور خود بیرون راند.
21پس آنگاه که خداوند اسرائیل را از خاندان داوود جدا کرد، آنان یِرُبعام پسر نِباط را پادشاه ساختند. یِرُبعام اسرائیل را از پیروی خداوند بازگرداند و ایشان را به گناهی عظیم کشاند.
22بنیاسرائیل در تمام گناهان یِرُبعام پیش رفتند و از گناهان او روی نگرداندند،
23تا سرانجام خداوند طبق آنچه پیشتر به واسطۀ جمیع خادمان خود، انبیا، فرموده بود، ایشان را از حضور خود راند. بدینسان اسرائیل از وطن خود به آشور تبعید شدند، و تا به امروز در آنجا به سر میبرند.
24پادشاه آشور کسانی را از بابِل، کوتَه، عَوّا، حَمات و سِفاروایِم آورد و آنان را به جای بنیاسرائیل، در شهرهای سامِرِه جای داد. و آنان سامِرِه را اشغال کردند و در شهرهای آن ساکن شدند.
25اما در بدو سکونتشان در آنجا، ترس خداوند را در دل نداشتند. از این رو خداوند شیران به میانشان فرستاد، که برخی از ایشان را کشتند.
26پس به پادشاه آشور خبر دادند که: «مردمانی که تبعید کرده و در شهرهای سامِرِه اسکان دادهای با رسم خدای آن دیار آشنا نیستند. از این رو او شیران به میان ایشان فرستاده و اینک آنان را میکشند، از آن رو که رسم خدای آن دیار را نمیدانند.»
27آنگاه پادشاه آشور فرمان داد: «یکی از کاهنانی را که از سامِرِه کوچاندهاید، بدانجا بازپس بفرستید تا برود و در آنجا ساکن شود و رسم خدای آن دیار را به ایشان تعلیم دهد.»
28پس یکی از کاهنانی که از سامِرِه کوچانده بودند، آمد و در بِیتئیل ساکن شد و به مردم آموخت که چگونه ترس خداوند را به دل داشته باشند.
29با این حال قومهایی که در شهرهای اسرائیل قرار گزیده بودند، هر یک خدایان خود را ساختند و آنها را در بتکدههایی که مردمان سامِرِه در مکانهای بلند بنا کرده بودند، بر پا داشتند:
30مردم بابِل، سُکّوتبِنوت را ساختند، اهالی کوت، نِرجَل را، و اهالی حَمات، اَشیما را.
31عَوّیان، نِبخَز و تَرتاک را ساختند و مردم سِفارویان نیز کودکان خود را به رسم قربانی برای خدایانِ سِفاروایِم، یعنی ادْرَمِلِک و عَنَمِلِک در آتش میسوزاندند.
32پس آنان خداوند را میپرستیدند، اما از میان خود کسانی را نیز از اقشار مختلف به عنوان کاهنان مکانهای بلند برمیگزیدند که برای ایشان در بتکدههای مکانهای بلند قربانی تقدیم میکردند.
33بدینسان آنها هم خداوند را میپرستیدند و هم طبق رسوم ممالکی که از آنجا کوچانیده شده بودند، به پرستش خدایان خود مشغول بودند.
34تا به امروز نیز آنان طبق رسوم پیشین خود رفتار میکنند. نه خداوند را میپرستند و نه طبق احکام و قوانین و شریعت و فرمانهایی رفتار میکنند که خدا به فرزندان یعقوب که او را اسرائیل نامید، حکم فرمود.
35خداوند آنگاه که با بنیاسرائیل عهد بست، بدیشان فرمود: «ترس خدایانِ غیر را به دل مدارید، در برابرشان سَجده مکنید، آنها را عبادت منمایید و به آنها قربانی تقدیم مکنید،
36بلکه تنها از خداوند بترسید که با قدرت عظیم و بازوی افراشتۀ خویش شما را از مصر بیرون آورد. فقط در برابر او سَجده کنید و به درگاه او قربانی تقدیم نمایید.
37فرایض، قوانین، شریعت و فرمانهایی را که برای شما نوشته است، همواره بهدقّت نگاه دارید، و خدایانِ غیر را پرستش منمایید.
38عهدی را که با شما بستم، از یاد مبرید و خدایانِ غیر را نپرستید،
39بلکه تنها یهوه خدای خویش را بپرستید زیرا اوست که شما را از دست جمیع دشمنانتان خواهد رهانید.»
40اما ایشان گوش فرا~ندادند و همچنان بر عادات پیشین خود پای فشردند.
41پس این اقوام خداوند را میپرستیدند اما از عبادت بتهایشان نیز بازنمیایستادند. فرزندان و نوادگانشان نیز تا به امروز در راه پدران خود گام میزنند.
حزقیال باب ۷
7:1 کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت:
2«ای پسر انسان، خداوندگارْ یهوه به سرزمین اسرائیل چنین میگوید: پایان! پایان کار برای چهار گوشۀ این سرزمین فرا~رسیده است.
3اکنون پایان کار تو فرا~رسیده است، و من خشم خود را بر تو نازل خواهم ساخت و بر وفق راههایت تو را داوری خواهم کرد و همۀ اعمال کراهتآورت را بر سر خودت خواهم آورد.
4بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، بلکه راههایت را بر سر خودت خواهم آورد و اعمال کراهتآورت در میان تو خواهد بود. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم.
5«خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: بلا! هان بلایی یگانه میآید!
6پایان فرا~رسیده؛ پایان فرا~رسیده! و بر ضد تو برخاسته است! هان، میآید!
7ای ساکن این سرزمین، اَجَل تو رسیده است. زمان موعود فرا~رسیده، و آن روز نزدیک است، روز هنگامه و نه غریوِ شادی بر کوهها.
8اکنون بهزودی غضب خود را بر تو فرو~خواهم ریخت و خشم خویش را به کمال بر تو جاری خواهم ساخت، و تو را بر وفق راههایت داوری کرده، همۀ اعمال کراهتآورت را بر سر خودت خواهم آورد.
9بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، بلکه بر وفق راههایت بر سر خودت خواهم آورد و اعمال کراهتآورت در میان تو خواهد بود. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم که تو را میزنم.
10«اینک آن روز! هان اکنون میآید! اَجَلت در راه است. عصا شکوفه برآورده و تکبر گل داده است.
11خشونت رشد کرده و به عصای شرارت بدل شده است. از ایشان چیزی باقی نخواهد ماند، نه از جماعت ایشان، نه از حشمت ایشان و نه از نفایسشان.
12زمان موعود فرا~رسیده و آن روز نزدیک میشود. نه خریدار شادی کند و نه فروشنده ماتم گیرد، زیرا که غضب بر تمامی جماعت ایشان قرار گرفته است.
13زیرا تا آنان زندهاند، فروشنده به آنچه فروخته، بر نخواهد گشت. چراکه رؤیا مربوط به تمام جماعت ایشان است، و تغییر نخواهد کرد؛ و هیچیک از آنان به سبب تقصیر خویش، قادر به حفظ جان خود نخواهد بود.
14«شیپور را به صدا درآورده و همه چیز را مهیا ساختهاند، اما کسی به جنگ نمیرود، زیرا که غضب من بر تمامی جماعت ایشان قرار گرفته است.
15در بیرون شمشیر است و در درون، طاعون و قحطی. هر آن که در مزرعه است به شمشیر خواهد مرد و هر آن که در شهر است، قحطی و طاعون او را هلاک میسازند.
16بازماندگانِ ایشان خواهند گریخت و مانند کبوتران وادیها، بر کوهها به سر خواهند برد، و هر یک برای تقصیر خود ناله سر خواهند داد.
17همۀ دستها سست و همۀ زانوها مانند آبْ لرزان خواهد شد.
18پلاس بر خود خواهند پیچید و وحشت ایشان را در بر خواهد گرفت. همۀ چهرهها را شرم خواهد پوشانید و همۀ سرها به گَری دچار خواهد شد.
19نقرۀ خود را به کوچهها خواهند ریخت و طلای ایشان چون چیز نجس خواهد بود. نقره و طلای ایشان نمیتواند ایشان را در روز غضب خداوند برهاند. با آن خود را سیر نتوانند کرد و شکمشان را پر نتوانند ساخت؛ زیرا که سنگِ لغزشِ گناهِ ایشان شده است.
20«به زیورآلات زیبای خویش فخر میکردند و از آن برای ساختن تمثالهای منفور و بتهای مکروه خویش بهره میجستند؛ پس، من نیز آن را برای ایشان نجاستی خواهم ساخت.
21آن را به دست غریبان به تاراج خواهم داد، و به شریران جهان به غارت خواهم سپرد تا آن را بیحرمت سازند.
22روی خود را از ایشان بر خواهم گردانید، و آنان مکان مخفی مرا بیحرمت خواهند کرد. آری، دزدان بدان داخل شده، آن را بیحرمت خواهند ساخت.
23«زنجیری بساز! زیرا که این سرزمین از جنایات خونین آکنده شده، و این شهر از خشونت پر گشته است.
24من شریرترین قومها را خواهم آورد تا خانههای ایشان را تصرف کنند. من تکبر زورمندان را زایل خواهم ساخت و مکانهای مقدسشان بیحرمت خواهد شد.
25چون رُعب و وحشت فرا~رسد، در پی آرامش خواهند بود، اما یافت نخواهد شد.
26مصیبت از پی مصیبت و خبر بد به دنبال خبر بد خواهد آمد. به عبث از نبی رؤیا خواهند طلبید، و شریعت نزد کاهنان یافت نخواهد شد و نه مشورت نزد مشایخ.
27پادشاه به سوگ خواهد نشست، حاکم جامۀ یأس به تن خواهد کرد، و دستان مردمان این مرز و بوم از وحشت خواهد لرزید. من بر وفق راههایشان با ایشان عمل خواهم کرد، و مطابق معیارهای خودشان ایشان را داوری خواهم نمود؛ آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!»
لوقا باب ۳
3:1 در پانزدهمین سالِ فرمانروایی تیبِریوسِ قیصر، هنگامی که پُنتیوس پیلاتُس والی یهودیه بود، هیرودیس حاکم جلیل، برادرش فیلیپُس حاکم ایتوریه و تْراخونیتیس، لیسانیوس حاکم آبیلینی،
2و حَنّا و قیافا کاهنان اعظم بودند، کلام خدا در بیابان بر یحیی، پسر زکریا، نازل شد.
3پس یحیی به سرتاسر نواحی اردن میرفت و به مردم موعظه میکرد که برای آمرزش گناهان خود توبه کنند و تعمید گیرند.
4در این باره در کتاب سخنان اِشعیای نبی آمده است که: «ندای آن که در بیابان فریاد برمیآورد، ”راه خداوند را آماده کنید! طریقهای او را هموار سازید!
5همۀ درهها پر و همۀ کوهها و تپهها پست خواهند شد؛ راههای کج، راست و مسیرهای ناهموار، هموار خواهند گشت.
6آنگاه تمامی بشر نجات خدا را خواهند دید.“»
7یحیی خطاب به جماعتی که برای تعمید گرفتن نزد او میآمدند، میگفت: «ای افعیزادگان، چه کسی به شما هشدار داد تا از غضبی که در پیش است بگریزید؟
8پس ثمرات شایستۀ توبه بیاورید و با خود مگویید که: ”پدر ما ابراهیم است.“ زیرا به شما میگویم، خدا قادر است از این سنگها فرزندان برای ابراهیم پدید آورد.
9هماکنون تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد.»
10جماعت از او پرسیدند: «پس چه کنیم؟»
11پاسخ داد: «آن که دو جامه دارد، یکی را به آن که ندارد بدهد، و آن که خوراک دارد نیز چنین کند.»
12خَراجگیران نیز آمدند تا تعمید گیرند. آنها از او پرسیدند: «استاد، ما چه کنیم؟»
13به ایشان گفت: «بیش از اندازۀ مقرر خَراج مستانید.»
14سربازان نیز از او پرسیدند: «ما چه کنیم؟» گفت: «بهزور از کسی پول نگیرید و بر هیچکس افترا مزنید و به مزد خویش قانع باشید.»
15مردم مشتاقانه در انتظار بودند و با خود میاندیشیدند که آیا ممکن است یحیی همان مسیح باشد؟
16پاسخ یحیی به همۀ آنان این بود: «من شما را با آب تعمید میدهم، امّا کسی تواناتر از من خواهد آمد که من حتی شایسته نیستم بند کفشهایش را بگشایم. او شما را با روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد.
17او کجبیل خود را در دست دارد تا خرمنگاه خویش را پاک کند و گندم را در انبار خویش ذخیره نماید، امّا کاه را در آتشی خاموشیناپذیر خواهد سوزانید.»
18و یحیی با اندرزهای بسیار دیگر به مردم بشارت میداد.
19امّا چون هیرودیسِ حاکم، دربارۀ هیرودیا، همسر برادرش، و نیز شرارتهای دیگری که کرده بود، از یحیی توبیخ شد،
20او را به زندان افکند و بدینگونه خطایی دیگر بر خطاهای خود افزود.
21هنگامی که مردم همه تعمید میگرفتند و عیسی نیز تعمید گرفته بود و دعا میکرد، آسمان گشوده شد
22و روحالقدس به شکل جسمانی، همچون کبوتری بر او فرود آمد، و ندایی از آسمان در رسید که «تو پسر محبوب من هستی، و من از تو خشنودم.»
23عیسی حدود سی سال داشت که خدمت خود را آغاز کرد. او به گمان مردم پسر یوسف بود، و یوسف، پسر هِلی،
24پسر مَتّات، پسر لاوی، پسر مِلکی، پسر یَنّا، پسر یوسف،
25پسر مَتّاتیا، پسر عاموس، پسر ناحوم، پسر حِسْلی، پسر نَجَّی،
26پسر مَعَت، پسر مَتّاتیا، پسر سِمِعین، پسر یُسِک، پسر یهودا،
27پسر یوحَنان، پسر ریسا، پسر زروبابِل، پسر شِئَلتیئیل، پسر نیری،
28پسر مِلکی، پسر اَدّی، پسر قوصام، پسر اِلمادام، پسر عیر،
29پسر یوشَع، پسر اِلعازار، پسر یوریم، پسر مَتّات، پسر لاوی،
30پسر شَمعون، پسر یهودا، پسر یوسف، پسر یونام، پسر اِلیاقیم،
31پسر مِلیا، پسر مِنّا، پسر مَتّاتا، پسر ناتان، پسر داوود،
32پسر یَسا، پسر عوبید، پسر بوعَز، پسر سَلمون، پسر نَحشون،
33پسر عَمّیناداب، پسر رام، پسر حِصْرون، پسر فِرِص، پسر یهودا،
34پسر یعقوب، پسر اسحاق، پسر ابراهیم، پسر تارَح، پسر ناحور،
35پسر سِروج، پسر رِعو، پسر فِلِج، پسر عِبِر، پسر شِلَخ،
36پسر قینان، پسر اَرفَکشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لَمِک،
37پسر مَتوشالَح، پسر خَنوخ، پسر یارِد، پسر مَهَلَلئیل، پسر قینان،
38پسر اَنوش، پسر شِیث، پسر آدم، پسر خدا.