برنامه مطالعه روزانه
۴ دسامبر
ایوب باب ۵
5:1 «حال فریاد سَر دِه؛ آیا کسی هست که پاسخت گوید؟ از کدامین یک از مقدسان یاری خواهی جُست؟
2براستی که خشم، احمق را میکُشد، و حسد، سادهلوح را از پا درمیآورد.
3احمق را دیدم که ریشه میگرفت، اما به ناگاه مسکنِ او لعن شد.
4فرزندان او از امنیت به دورند؛ در محکمه پایمال میشوند، و ایشان را رهانندهای نیست.
5گرسنگان محصول او را میخورند، و آنها را حتی از میان خارها برمیچینند؛ و تشنگان برای ثروت او لَه لَه میزنند.
6زیرا مصیبت از خاک برنمیخیزد، و مشقت از زمین نمیروید؛
7بلکه آدمی برای مشقت زاده میشود، چنانکه شراره به بالا میجهد.
8«اگر من بودم، خدا را طلب میکردم، و دعویِ خویش به خدا میسپردم؛
9او که اعمال عظیم و تفحصناپذیر میکند، و عجایبِ بیشمار به عمل میآورَد:
10باران بر سطح زمین میبارانَد، و آب بر صحرا جاری میسازد.
11افتادگان را به جایگاه رفیع میرساند، و ماتمیان را به جای امن برمیافرازد.
12تدبیرهای حیلهگران را عقیم میگذارد، تا دستانشان موفقیتی کسب نکند.
13حکیمان را به تَرفندِ خودشان گرفتار میسازد، و نقشههای مکاران بهسرعت باطل میگردد.
14در روز به تاریکی میخورند، و به وقتِ ظهر چون شبْ کورمال راه میروند.
15اما نیازمندان را از شمشیرِ دهان ایشان میرهانَد، و آنان را از دست زورمندان نجات میبخشد.
16پس برای بینوایان امید هست، و ظلمْ دهان خویش فرو~میبندد.
17«خوشا به حالِ آن که خدا تأدیبش کند؛ پس تأدیب قادر مطلق را خوار مشمار.
18زیرا او مجروح میسازد، اما التیام نیز میدهد؛ زخمی میکند، اما دستش شفا نیز میبخشد.
19تو را از شش بلا خواهد رهانید، و در هفت بلا، گزندی به تو نخواهد رسید.
20در قحطی تو را از مرگ فدیه خواهد داد، و در جنگ، از دمِ شمشیر.
21از زخمِ زبان در امان خواهی بود، و چون هلاکت آید، از آن نخواهی ترسید.
22بر هلاکت و قحطی پوزخند خواهی زد، و از وحوش صحرا بیم نخواهی داشت.
23زیرا با سنگهای صحرا همپیمان خواهی بود، و وحوش صحرا با تو صلح خواهند کرد.
24از امنیتِ خیمهات مطمئن خواهی بود؛ آغلِ خود را بازرسی خواهی کرد و چیزی مفقود نخواهی یافت.
25خواهی دانست که نسلت کثیر خواهد بود، و فرزندانت چون علف زمین.
26در کهنسالی به گور خواهی رفت، چون بافۀ گندم که در موسمش برداشت شود.
27هان این را تفحّص کردهایم، و چنین است. پس آن را بشنو و خودْ فرا~گیر!»
میکاه باب ۱
1:1 کلام خداوند که در ایام یوتام و آحاز و حِزِقیا، پادشاهان یهودا، بر میکاهِ مورِشِتی نازل شد و آن را دربارۀ سامِرِه و اورشلیم دید:
2ای همۀ قومها، بشنوید، و ای زمین و هرآنچه در آن است، گوش فرا~دهید؛ خداوندگارْ یهوه بر شما شاهد باشد، آری، خداوندگار از معبد مقدسش بر شما شهادت دهد.
3زیرا هان خداوند از مکان خویش بیرون میآید؛ او نزول کرده، بر بلندیهای زمین میخرامد.
4کوهها زیر او گداخته میشود، و درّهها شکافته میگردد، همچون موم در برابر آتش، و مانند آبی که در سراشیبی ریخته شود.
5اینهمه به سبب عِصیان یعقوب و گناهان خاندان اسرائیل است. عِصیان یعقوب چیست؟ آیا سامِرِه نیست؟ و مکانهای بلند یهودا کدام است؟ آیا اورشلیم نیست؟
6پس سامِرِه را به ویرانهای در صحرا بدل خواهم کرد، و به مکانی برای غرس تاکستانها؛ سنگهایش را به وادی خواهم ریخت، و بنیانش را منکشف خواهم کرد.
7همۀ تمثالهای تراشیدهاش خرد خواهد شد، همۀ مزدهایش در آتش خواهد سوخت، و همۀ بتهایش را نابود خواهم کرد. زیرا آنها را از مزد فاحشگی اندوخته است، پس به مزد فاحشگی نیز برگردانیده خواهند شد.
8از این رو ماتم و شیون خواهم کرد، و پایْبرهنه و عریان راه خواهم رفت. مانند شغالها ماتم خواهم کرد، و همچون شترمرغان نوحهگری خواهم نمود.
9زیرا جراحات سامِرِه علاجناپذیر است و تا به یهودا رسیده؛ حتی به دروازۀ قوم من، یعنی به اورشلیم نزدیک شده است.
10این را در جَت اعلام مکنید، و به هیچ وجه گریه منمایید. در بِیتعَفرَه، در خاک بغلطید.
11ای که در شافیر ساکنی، عریان و شرمگین، بگذر. ساکنان صَئانان بیرون نمیآیند؛ بِیتایصِل ماتم میکند، و حمایتش را از شما برمیگیرد.
12ساکنانِ ماروت از فرط انتظار برای آسایش بیمار گشتهاند، زیرا بلا از جانب خداوند بر دروازۀ اورشلیم نازل شده است.
13ای که در لاکیش ساکنی، اسبان تیزرو را به ارابهها بربند! لاکیش آغاز گناه برای دختر صَهیون بود، زیرا عِصیان اسرائیل در تو یافت شد.
14پس هدایای خداحافظی به مورِشِتجَت پیشکش خواهی کرد؛ خانههای اَکزیب امیدی کاذب برای پادشاهان اسرائیل خواهد بود.
15ای ساکنِ مَریشَه، من دیگر بار کسی را به تصرف تو خواهم فرستاد، و جلال اسرائیل به عَدُلّام خواهد آمد.
16موی سرت را بچین و خویشتن را به سبب فرزندان نازنینت بیمو ساز! سر خود را به گَریِ سَرِ کرکس گردان، زیرا ایشان از نزد تو به تبعید خواهند رفت.
عبرانیان باب ۱۱
11:1 ایمان، ضامن چیزهایی است که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمیبینیم.
2به سبب ایمان بود که دربارۀ پیشینیان به نیکویی شهادت داده شد.
3به ایمان درمییابیم که کائنات به وسیلۀ کلام خدا شکل گرفت، بدانگونه که آنچه دیده میشود از چیزهای دیدنی پدید نیامد.
4به ایمان بود که هابیل قربانیای نیکوتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد، و به سبب همین ایمان دربارۀ او شهادت داده شد که پارساست، زیرا خدا دربارۀ هدایای او به نیکویی شهادت داد. به همین سبب، هرچند چشم از جهان فرو~بسته، هنوز سخن میگوید.
5به ایمان بود که خَنوخ از این جهان منتقل شد تا طعم مرگ را نچشد و دیگر یافت نشد، چون خدا او را برگرفت. زیرا پیش از برگرفته شدن، دربارۀ او شهادت داده شد که خدا را خشنود ساخته است.
6و بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت، زیرا هر که به او نزدیک میشود، باید ایمان داشته باشد که او هست و جویندگان خود را پاداش میدهد.
7به ایمان بود که نوح هنگامی که از جانب خدا دربارۀ اموری که تا آن زمان دیده نشده بود هشدار یافت، آن را با خداترسی بهجدّ گرفت و برای نجات خانوادۀ خویش کشتی ساخت. او به ایمانِ خود دنیا را محکوم کرد و وارث آن پارسایی شد که بر ایمان استوار است.
8به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که فرا~خوانده شد، اطاعت کرد و حاضر شد به جایی رود که بعدها به میراث مییافت؛ و هرچند نمیدانست کجا میرود، روانه شد.
9به ایمان بود که در سرزمین موعود، همچون بیگانهای در دیار غریب خانه به دوش گردید و همانند اسحاق و یعقوب که با او وارث همان وعده بودند، در خیمهها ساکن شد.
10زیرا چشمانتظار شهری بود با بنیاد، که معمار و سازندهاش خداست.
11به ایمان بود که ابراهیم توانایی یافت نسلی داشته باشد، با اینکه سارا نازا و خود او نیز سالخورده بود؛ چرا که وعدهدهنده را امین شمرد.
12اینگونه، از یک تن، آن هم از کسی که تقریباً مرده بود، نسلی کثیر همچون ستارگان آسمان، و بیشمار مانند شنهای کنارۀ دریا، پدید آمد.
13اینان همه در ایمان درگذشتند، در حالی که وعدهها را هنوز نیافته بودند، بلکه فقط آنها را از دور دیده و خوشامد گفته بودند. ایشان تصدیق کردند که بر زمین، بیگانه و غریبند.
14آنان که چنین سخن میگویند، آشکارا نشان میدهند که در جستجوی وطنی هستند.
15اگر به سرزمینی میاندیشیدند که ترکش کرده بودند، فرصت بازگشت میداشتند.
16امّا مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، مشتاق وطنی آسمانی. از همین رو، خدا عار ندارد خدای ایشان خوانده شود، زیرا شهری برایشان مهیا کرده است.
17به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که آزموده شد، اسحاق را به عنوان قربانی تقدیم کرد؛ و او که وعدهها را پذیرفته بود حاضر شد پسر یگانۀ خود را قربانی کند،
18همان را که دربارهاش گفته شده بود: «نسل تو از اسحاق خوانده خواهد شد.»
19ابراهیم چنین اندیشید که خدا قادر است حتی مردگان را زنده کند، و میتوان گفت که به نوعی اسحاق را از مرگ بازیافت.
20به ایمان بود که اسحاق، یعقوب و عیسو را در خصوص امور آینده برکت داد.
21به ایمان بود که یعقوب به هنگام مرگ، هر یک از پسران یوسف را برکت داد و در حالی که بر سر عصای خود تکیه زده بود، سَجده کرد.
22به ایمان بود که یوسف چون به پایان عمر خود نزدیک شد، از خروج بنیاسرائیل سخن گفت و دربارۀ استخوانهای خود دستورهایی داد.
23به ایمان بود که والدین موسی او را پس از تولّد به مدت سه ماه پنهان کردند، زیرا دیدند کودکی است بینظیر؛ و از حکم پادشاه نهراسیدند.
24به ایمان بود که موسی هنگامی که بزرگ شد، نخواست پسر دختر فرعون خوانده شود.
25او آزار دیدن با قوم خدا را بر لذتِ زودگذرِ گناه ترجیح داد.
26و رسوایی بهخاطر مسیح را باارزشتر از گنجهای مصر شمرد، زیرا از پیش به پاداش چشم دوخته بود.
27به ایمان بود که او بیآنکه از خشم پادشاه بهراسد مصر را ترک گفت، زیرا آن نادیدنی را همواره در برابر چشمان خود داشت.
28به ایمان بود که او پِسَخ و پاشیدن خون را به جا آورد تا هلاککنندۀ نخستزادگان، بر نخستزادگان اسرائیل دست دراز نکند.
29به ایمان بود که قوم از میان دریای سرخ همچون زمینی خشک گذشتند؛ امّا چون مصریان کوشیدند همان کار را انجام دهند، غرق شدند.
30به ایمان بود که دیوارهای اَریحا پس از اینکه قوم هفت روز دور آن گشتند، فرو~ریخت.
31به ایمان بود که راحابِ فاحشه همراه با نامطیعان کشته نشد، زیرا جاسوسان را بهسلامت پذیرا گردید.
32دیگر چه گویم؟ زیرا فرصت نیست دربارۀ جِدعون و باراق و شَمشون و یَفتاح و داوود و سموئیل و پیامبران سخن گویم،
33که به ایمان، ممالک را فتح کردند، عدالت را برقرار نمودند، و وعدهها را به چنگ آوردند؛ دهان شیران را بستند،
34شعلههای سوزان آتش را بیاثر کردند و از دَمِ شمشیر رهایی یافتند؛ ضعفشان به قوّت بدل شد، در جنگ توانمند شدند و لشکریان بیگانه را تارومار کردند.
35زنان، مردگان خود را قیام کرده بازیافتند. امّا گروهی دیگر شکنجه شدند و رهایی را نپذیرفتند، تا به رستاخیزی نیکوتر دست یابند.
36بعضی استهزا شدند و تازیانه خوردند، و حتی به زنجیر کشیده شده، به زندان افکنده شدند.
37سنگسار گشتند، با ارّه دو پاره شدند و با شمشیر به قتل رسیدند. در جامههایی محقّر از پوست گوسفند و بز در هر جا گذر کرده، تنگدست، ستمدیده و مورد آزار بودند.
38اینان که جهان لایقشان نبود، در بیابانها و کوهها، و غارها و شکافهای زمین، آواره بودند.
39اینان همه به سبب ایمانشان به نیکویی یاد شدند. با این حال، هیچیک آنچه را که بدیشان وعده داده شده بود، نیافتند.
40زیرا خدا از پیش چیزی بهتر برای ما در نظر داشت تا ایشان بدون ما به کمال نرسند.