برنامه مطالعه روزانه
۲۲ می
یوشع باب ۸
8:1 آنگاه خداوند به یوشَع گفت: «مترس و هراسان مباش. به پا خیز و تمامی مردان جنگی را با خود برگرفته، به عای حمله کن؛ اینک من پادشاه عای را با مردمش و شهرش و زمینش به دست تو دادهام.
2با عای و پادشاهش همان کن که با اَریحا و پادشاه آن کردی، جز اینکه میتوانید غنایم و حیواناتش را برای خود به تاراج گیرید. پشت شهر کمین بگذارید.»
3پس یوشَع و همۀ مردان جنگی به پا خاستند تا به عای برآیند. یوشَع سی هزار تن از مردان دلاور را برگزید و ایشان را شبانه روانه کرد.
4و به آنان فرمان داده، گفت: «اینک پشت شهر کمین بگذارید و از شهر زیاد دور مشوید و همگی آماده باشید.
5من و تمامی قومی که همراه منند به شهر نزدیک خواهیم شد و چون مردان عای همچون پیشتر برای رویارویی با ما بیرون آیند، از برابرشان خواهیم گریخت.
6پس بیرون آمده، تعقیبمان خواهند کرد، تا وقتی که آنها را از شهر دور کرده باشیم. زیرا خواهند گفت: ”این بار نیز همچون قبل از ما میگریزند.“ بنابراین از آنها خواهیم گریخت.
7آنگاه شما از کمینگاه برخیزید و شهر را تصرف کنید. زیرا یهوه خدایتان آن را به دست شما خواهد داد.
8و چون شهر را گرفتید، آن را به آتش بکشید. مطابق سخن خداوند عمل کنید. این است فرمان من به شما.»
9سپس یوشَع ایشان را فرستاد، و آنان به کمینگاه رفتند، و در جایی میان بِیتئیل و عای، در جانب غربی عای، موضع گرفتند. اما یوشَع آن شب را در میان قوم به سر برد.
10صبح زود، یوشَع برخاسته، قوم را برای جنگ صفآرایی کرد، و او و مشایخ اسرائیل پیشاپیش قوم به سوی عای روانه شدند.
11تمامی مردان جنگی که همراه او بودند پیش رفته، به شهر نزدیک شدند و به مقابل آن رسیده، در جانب شمالی عای اردو زدند، جایی که میان آنها و عای درّهای بود.
12یوشَع حدود پنج هزار مرد را برگرفته، آنان را در میان بِیتئیل و عای، در جانب غربی شهر، در کمین نهاد.
13پس نیروها در جای خود مستقر شدند، متشکل از اردوی اصلی که در شمال شهر بود، و آنانی که پشت شهر به جانب غربی در کمین بودند. اما یوشَع آن شب را در درّه به سر برد.
14چون پادشاه عای این را دید، او و تمامی قومش، یعنی مردان شهر، صبح زود شتابان برخاستند و برای جنگ با بنیاسرائیل به مکان مقرر که روبهروی عَرَبَه بود، رفتند. اما او نمیدانست که پشت شهر برای او کمین گذاشتهاند.
15یوشَع و همۀ اسرائیل وانمود کردند که از آنان شکست خوردهاند، و به جانب بیابان گریختند.
16پس تمامی مردانی که در عای بودند به تعقیب ایشان فرا~خوانده شدند. و آنان یوشَع را تعقیب کرده، از شهر دور شدند.
17هیچ مردی در عای و بِیتئیل باقی نماند که به تعقیب اسرائیل بیرون نرفته باشد. آنان شهر را باز گذاشتند و به تعقیب اسرائیل رفتند.
18آنگاه خداوند به یوشَع گفت: «نیزهای را که در دست داری به سوی عای دراز کن، زیرا شهر را به دست تو خواهم داد.» پس یوشَع نیزهای را که در دست داشت به سوی شهر دراز کرد.
19به محض اینکه یوشَع دستش را دراز کرد، مردانی که در کمین بودند بیدرنگ از جای خود برخاستند و دویده، به شهر درآمدند و آن را تصرف کرده، شتابان به آتش کشیدند.
20مردان عای بر پشت سر نگریسته، دیدند که اینک دود از شهر به آسمان بالا میرود، و دیگر یارای آن نداشتند که به این سو و آن سو بگریزند، زیرا اسرائیلیانی نیز که به سوی بیابان گریخته بودند، بر تعقیبکنندگان برگشتند.
21چون یوشَع و تمامی اسرائیل دیدند که کمینکنندگان، شهر را گرفتهاند و دود از آن بلند است، برگشتند و بر مردان عای حملهور شدند.
22پس دیگر اسرائیلیان نیز از شهر به مقابله با مردان عای بیرون آمدند، و مردان عای در میان اسرائیلیان گرفتار آمدند، به گونهای که عدهای از آنها در یک طرف و عدهای در طرف دیگر آنها بودند. اسرائیلیان آنان را از دم تیغ گذراندند و نگذاشتند حتی یک تن زنده بماند یا بگریزد.
23اما پادشاه عای را زنده گرفتند و نزد یوشَع آوردند.
24پس از آنکه اسرائیلیان از کشتن همۀ ساکنان عای در دشت و صحرایی که ایشان را در آن تعقیب کرده بودند فارغ شدند، و همۀ آنها به دم شمشیر از پا درآمدند و بهتمامی هلاک گشتند، جملگی به عای بازگشتند و ساکنان آنجا را نیز از دم تیغ گذراندند.
25همۀ آنانی که در آن روز از مرد و زن کشته شدند دوازده هزار تن بودند، یعنی تمامی ساکنان عای.
26اما یوشَع دست خود را که بدان نیزه را دراز کرده بود پس نکشید، تا آنگاه که تمامی ساکنان عای را به نابودی کامل سپرد.
27اسرائیلیان بنا به فرمان خداوند به یوشَع، فقط حیوانات و غنایم شهر را برای خود به تاراج بردند.
28پس یوشَع عای را سوزانید و آن را به تلی ابدی بدل ساخت، به ویرانهای که تا به امروز باقی است.
29و پادشاه عای را تا شامگاه بر درختی آویخت و شامگاهان دستور داد تا جسدش را از درخت فرود آورند و در مدخل دروازۀ شهر افکنند. و بر آن تودهای عظیم از سنگ بر پا داشتند که تا به امروز باقی است.
30آنگاه یوشَع بر کوه عیبال مذبحی برای یهوه خدای اسرائیل بنا کرد،
31همانگونه که موسی خدمتگزار خداوند، بنیاسرائیل را امر فرموده بود. او آن را مطابق آنچه در کتاب تورات موسی نوشته شده بود ساخت، یعنی مذبحی از سنگهای نتراشیده که هیچگونه ابزار آهنین بر آن به کار نرفته بود. و بر آن، قربانیهای تمامسوز به خداوند تقدیم داشتند و قربانیهای رفاقت ذبح کردند.
32و آنجا در حضور بنیاسرائیل، یوشَع متن نسخهای از تورات را که موسی نگاشته بود، بر سنگها بازنویسی کرد.
33تمامی اسرائیل، از غریب و بومی، به اتفاق مشایخ، صاحبمنصبان و داوران خود، در دو سوی صندوق، مقابل لاویانِ کاهن که صندوق عهد خداوند را میبردند، ایستاده بودند، نیمی از قوم در برابر کوه جِرِزیم، و نیمی دیگر در برابر کوه عیبال، همانگونه که موسی خدمتگزار خداوند پیشتر برای برکت دادن قوم اسرائیل امر کرده بود.
34سپس یوشَع تمامی کلام شریعت را، از برکت و لعنت، مطابق آنچه در کتاب تورات نوشته شده، قرائت کرد.
35از تمام فرمانهای موسی، سخنی نبود که یوشَع آن را در حضور تمام جماعت اسرائیل و زنان و کودکان و غریبانی که در میان ایشان به سر میبردند، نخوانده باشد.
اشعیا باب ۱۲
12:1 در آن روز خواهی گفت: «خداوندا تو را سپاس میگویم، زیرا هرچند بر من غضبناک بودی، اما غضبت برگردانیده شده، مرا تسلی میدهی.
2اینک خداست نجات من؛ بر او توکل کرده، نخواهم ترسید. زیرا خداوند یهوه قوّت و سرود من است؛ او نجات من گردیده است!»
3پس با شادمانی از چشمههای نجات آب خواهید کشید،
4و در آن روز خواهید گفت: «خداوند را سپاس گویید، و نام او را بخوانید؛ کارهای او را در میان قومها بشناسانید، و اعلام کنید که نام او متعال است!
5«برای خداوند بسرایید، زیرا کارهای عظیم کرده است؛ باشد که این در تمامی جهان معروف گردد.
6ای که در صَهیون ساکنی، فریاد برآور و بانگ شادی سر ده، زیرا که قدوس اسرائیل در میان شما عظیم است.»
اول تیماتیوس باب ۱ , ۲ , ۳
1:1 از پولس که به حکم نجاتدهندۀ ما خدا و امیدمان مسیحْ عیسی، رسول مسیحْ عیسی است؛
2به تیموتائوس، فرزند راستینم در ایمان: فیض و رحمت و سلامتی از جانب خدای پدر و خداوندمان مسیحْ عیسی بر تو باد.
3چنانکه به هنگام عزیمتم به مقدونیه به تو اصرار کردم، باز از تو میخواهم در اَفِسُس بمانی تا بعضی را فرمان دهی که تعلیمی دیگر ندهند
4و خویشتن را با افسانهها و شجرهنامههای بیپایان سرگرم نسازند، زیرا اینها به جای ترویج کار خدا که از راه ایمان ممکن میشود، مباحثات را دامن میزند.
5هدف از این فرمان، محبت است، محبتی برخاسته از دلی پاک، وجدانی صالح و ایمانی بیریا.
6بعضی کسان از اینها منحرف شده، به بیهودهگویی روی آوردهاند،
7و میخواهند معلّمان شریعت باشند، حال آنکه نمیدانند چه میگویند یا از چه چیز چنین مطمئن دَم میزنند.
8ما میدانیم که شریعت نیکوست، اگر کسی آن را بهدرستی به کار بندد.
9نیز میدانیم که شریعت نه برای درستکاران، بلکه برای قانونشکنان و سرکشان وضع شده است، برای بیدینان و گناهکاران، و ناپاکان و کافران؛ برای قاتلان پدر و قاتلان مادر؛ برای آدمکشان،
10زناکاران و لواطگران؛ برای آدمربایان، دروغگویان و شهادتدهندگانِ به دروغ، و نیز برای هر عملی که خلاف تعلیم صحیح باشد،
11تعلیم منطبق بر انجیلِ پرجلالِ خدای متبارک که به من سپرده شده است.
12خداوندمان مسیحْ عیسی را شکرگزارم که مرا توانایی بخشید و درخور اعتماد شمرد و به خدمت خویش برگماشت.
13با آنکه در گذشته، کفرگو و ستمگر و زورگو بودم، بر من رحم شد، زیرا از ناآگاهی و بیایمانی چنین میکردم.
14آری، فیض خداوند ما بهفراوانی جاری گشت، همراه با ایمان و محبتی که در مسیحْ عیسی یافت میشود.
15این سخن درخور اعتماد و پذیرش کامل است که مسیحْ عیسی به جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد، که من بزرگترین آنهایم.
16از همین رو، بر من رحم شد تا مسیحْ عیسی صبر بیپایان خود را نسبت به من که بزرگترینِ گناهکاران بودم، نشان دهد، تا نمونهای باشم برای جملۀ آنان که از این پس به او ایمان آورده، حیات جاویدان خواهند یافت.
17بر خدای یکتا، آن پادشاه سرمدی، نامیرا و نادیدنی، تا ابدالآباد حرمت و جلال باد؛ آمین!
18ای پسرم، تیموتائوس، این حکم را مطابق با نبوّتهایی که پیشتر بر تو شد، به تو میسپارم تا به مدد آنها در نبردِ نیکو پیکار کنی،
19و به ایمان و وجدانی پاک متمسّک باشی، چرا که کِشتی ایمان بعضی با زیر پا نهادن آنها درهم شکسته است.
20هیمِنائوس و اسکندر از این دستهاند، که ایشان را به شیطان سپردم تا عبرت گرفته، دیگر کفر نگویند.
2:1 بنابراین، پیش از هر چیز، سفارش میکنم که درخواستها، دعاها، شفاعتها و شکرگزاریها برای همۀ مردم به جا آورده شود،
2از آن جمله برای حاکمان و همۀ صاحبمنصبان، تا بتوانیم زندگی آرام و آسودهای را در کمال دینداری و وقار بگذرانیم.
3چرا که این نیکو و پسندیدۀ نجاتدهندۀ ما خداست
4که میخواهد همگان نجات یابند و به معرفت حقیقت نایل گردند.
5زیرا تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان نیز تنها یک واسطه وجود دارد، یعنی آن انسان که مسیحْ عیسی است؛
6او که با دادن جان خود، بهای رهایی جملۀ آدمیان را پرداخت. بر این حقیقت در زمان مناسب شهادت داده شد،
7و من به همین منظور برگماشته شدم تا واعظ و رسول و معلّم ایمانِ راستین برای غیریهودیان باشم - حقیقت را بیان میکنم و دروغ نمیگویم.
8پس آرزویم این است که مردان در همه جا، بیخشم و جدال، دستهایی مقدّس را به دعا برافرازند.
9نیز خواهانم که زنان پوششی شایسته بر تن کنند و خویشتن را به نجابت و متانت بیارایند، نه به گیسوانِ بافته، یا طلا و مروارید، یا جامههای فاخر،
10بلکه به زیورِ اعمال نیکو آراسته باشند، چنانکه شایستۀ زنانی است که مدّعی خداپرستیاند.
11زن باید در آرامی و تسلیم کامل، تعلیم گیرد.
12زن را اجازه نمیدهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلّط شود؛ بلکه باید آرام باشد.
13زیرا نخست آدم سرشته شد و بعد حوا.
14و آدم فریب نخورد، بلکه زن بود که فریب خورد و نافرمان شد.
15امّا زنان با زادنِ فرزندان، رستگار خواهند شد، اگر در ایمان و محبت و تقدّس، نجیبانه ثابت بمانند.
3:1 این سخن درخور اعتماد است که اگر کسی در آرزوی کار نظارت بر کلیسا باشد، در پی کاری نیکوست.
2از این رو، ناظر کلیسا باید به دور از ملامت، شوهر وفادارِ یک زن، معتدل، خویشتندار، آبرومند، میهماننواز و قادر به تعلیم باشد؛
3نه میگسار، یا خشن، بلکه ملایم؛ و نه ستیزهجو، یا پولدوست.
4نیز باید از عهدۀ ادارۀ خانوادۀ خویش نیک برآید و فرزندانش را در کمال وقار مطیع بار آورَد.
5زیرا اگر کسی نداند چگونه خانوادۀ خویش را اداره کند، چگونه میتواند کلیسای خدا را مراقبت نماید؟
6و نوایمان نیز نباشد، مبادا مغرور گردد و به محکومیت ابلیس دچار شود.
7و باید در میان مردمانِ بیرون نیز نیکنام باشد تا به رسوایی و دام ابلیس گرفتار نیاید.
8همچنین خادمان کلیسا باید باوقار باشند؛ نه دو رو، یا میخواره و یا در پی منافع نامشروع.
9باید راز ایمان را با وجدانی پاک پاس بدارند.
10و باید نخست آزموده شوند و اگر بَری از ملامت یافت شدند، در مقام خادم کلیسا خدمت کنند.
11به همینسان، همسرانشان نیز باید باوقار باشند، و نه غیبتگو، بلکه معتدل و درخور اعتماد در همه چیز.
12هر خادم باید شوهر وفادارِ یک زن باشد و نیز باید از عهدۀ ادارۀ فرزندان و خانوادۀ خویش نیک برآید.
13خادمانی که نیکو خدمت کرده باشند، به مرتبهای والا خواهند رسید و در ایمان خود به مسیحْ عیسی از شهامتی عظیم برخوردار خواهند شد.
14گرچه امید آن دارم که بهزودی نزدت آیم، ولی اینها را به تو مینویسم،
15تا اگر تأخیری شد، بدانی که در خانۀ خدا که کلیسای خدای زنده و ستون و بنیان حقیقت است، چگونه باید رفتار کرد.
16بهیقین که راز دینداری بس عظیم است: او در جسم ظاهر شد، به واسطۀ روح تصدیق گردید، فرشتگانْ او را دیدند، بر قومها موعظه شد، جهانیان به او ایمان آوردند، و با جلال، بالا برده شد.