برنامه مطالعه روزانه
۱ ژوئن
یوشع باب ۱۸
18:1 آنگاه تمامی جماعت بنیاسرائیل در شیلوه گرد آمدند و خیمۀ ملاقات را در آنجا بر پا داشتند و آن سرزمین پیش روی ایشان مغلوب بود.
2با این حال، در میان بنیاسرائیل، هفت قبیله باقی ماندند که میراثشان هنوز تقسیم نشده بود.
3پس یوشَع به بنیاسرائیل گفت: «تا به کی در رفتن برای تصرف سرزمینی که یهوه خدای پدرانتان به شما داده است، کاهلی میورزید؟
4از هر قبیله سه مرد برگزینید و من ایشان را خواهم فرستاد تا به سرتاسر این سرزمین بروند و گزارشی از آن با در نظر گرفتن ملکیت آیندۀ خود بنویسند و سپس نزد من بازآیند.
5آنان باید زمین را به هفت قسمت تقسیم کنند. یهودا در قلمرو خود در جنوب بماند، و خاندان یوسف در قلمرو خویش در شمال.
6زمین را در هفت قسمت توصیف کنید و گزارش آن را اینجا نزد من آورید تا من در حضور یهوه خدایمان برای شما قرعه بیفکنم.
7لاویان در میان شما سهمی نخواهند داشت، زیرا خدمتِ کهانت برای خداوند میراث ایشان است. جاد، رِئوبین و نیمقبیلۀ مَنَسی نیز میراث خود را که موسی خدمتگزار خداوند بدیشان داد، در آن سوی اردن به جانب شرق گرفتهاند.»
8چون آن مردان برخاسته، روانه شدند، یوشَع آنانی را که برای نوشتن گزارش زمین میرفتند، فرمان داده، گفت: «به سرتاسر این سرزمین رفته، گزارشی از آن بنویسید و نزد من بازآیید تا اینجا در شیلوه در حضور خداوند برایتان قرعه بیفکنم.»
9پس آن مردان رفته، سرتاسر آن سرزمین را پیمودند و بر طوماری گزارشی از هفت قسمت آن سرزمین بر حسب شهرهایش نوشتند و سپس نزد یوشَع به اردوگاه شیلوه بازگشتند.
10آنگاه یوشَع در شیلوه در حضور خداوند برایشان قرعه افکند و در آنجا زمین را برای بنیاسرائیل بر حسب تقسیمات قبیلهایِ ایشان تقسیم کرد.
11نخستین قرعه برای قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان برآمد. قلمرو سهم آنان مابین قبیلۀ یهودا و قبایل یوسف تعیین شد.
12ضلع شمالیِ حدود ایشان از اردن آغاز شده، به سمت شمال اَریحا و همچنین نواحی مرتفع به جانب غرب بالا میرفت، و به صحرای بِیتآوِن ختم میشد.
13آنگاه از آنجا به سمت لوز، به طرف شیب جنوبی لوز، یعنی همان بِیتئیل امتداد مییافت و سپس به جانب عَطاروتاَدّار که در کنار کوهی در جنوب بِیتحورونِ پایینی است، میرفت.
14آنگاه ادامه مییافت و در ضلع غربی، از کوهی که مقابل بِیتحورون بود، به سمت جنوب میپیچید و سپس به قَریهبَعَل، یعنی همان قَریهیِعاریم که از آن قبیلۀ یهوداست، ختم میشد. این بود ضلع غربی.
15و ضلع جنوبی، از حومۀ قَریهیِعاریم آغاز میشد و به جانب غرب رفته، به چشمۀ آبهای نِفتواَخ میرسید.
16سپس به سمت کوهپایهای که مشرف بر وادی بِنهِنّوم در شمال وادی رِفائیم بود پایین میرفت، و به وادی هِنّوم در شیب جنوبی شهر یِبوسیان میرسید و از آنجا به سمت پایین به عِینروجِل میرفت.
17آنگاه به سمت شمال ادامه مییافت و به عِینشمس رفته، از آنجا به جِلیلوت که روبهروی سربالایی اَدُمّیم است میرسید و آنگاه به جانب سنگِ بوهَن پسر رِئوبین پایین میرفت.
18سپس از آنجا به سوی شیب شمالی بِیتعَرَبَه ادامه مییافت و به سمت پایین به دشت عَرَبَه میرفت،
19و از آنجا به شیب شمالی بِیتحُجلَه میرسید و به خلیج شمالی دریای نمک واقع در انتهای جنوبی اردن ختم میشد. این بود سرحد جنوبی.
20اردن نیز سرحد شرقی آن را تشکیل میداد. این است میراث قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان، و سرحداتش به هر طرف.
21شهرهای قبیلۀ بِنیامین، بر حسب طوایفشان، از این قرار بود: اَریحا، بِیتحُجلَه، عِمیققِصیص،
22بِیتعَرَبَه، صِمارایِم، بِیتئیل،
23عَوّیم، فارَه، عُفرَه،
24کِفَرعَمّونی، عُفنی و جِبَع، که دوازده شهر بودند با روستاهایشان.
25جِبعون، رامَه، بِئیروت،
26مِصفَه، کِفیرَه، موصَه،
27راقِم، یِرفِئیل، تَرالَه،
28صِلَع، آلِف، شهر یِبوسیان یعنی اورشلیم، جِبعَه و قَریهیِعاریم، که چهارده شهر بودند با روستاهایشان. این است میراث قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان.
اشعیا باب ۲۴
24:1 هان، خداوند زمین را خراب و ویران میکند؛ او سطح آن را معوّج ساخته، ساکنانش را پراکنده میسازد.
2همگان به یک سرنوشت دچار خواهند شد: کاهن همانند قوم، ارباب همانند غلام، خاتون همانند کنیز، فروشنده همانند خریدار، قرضگیرنده همانند قرضدهنده، بدهکار همانند طلبکار.
3زمین بهکل ویران خواهد شد، و همه چیز به یغما خواهد رفت، زیرا که خداوند چنین فرموده است.
4زمین خشک و پژمرده میگردد؛ جهان کاهیده و پژمرده میشود؛ بزرگانِ زمین کاهیده میگردند.
5زمین به سبب ساکنانش مُلوَّث شده است، زیرا از شرایع تجاوز کردهاند؛ فرایض را زیر پا نهادهاند و عهد جاودانی را شکستهاند.
6پس لعنت زمین را فرو~میبلعد و ساکنانش به سزای تقصیراتشان میرسند. آری، ساکنان زمین سوختهاند، و جز شماری اندک باقی نماندهاند.
7شراب ماتم میکند و مو خشک میشود، و شاددلان جملگی آه میکشند.
8نوای شادِ دَف دیگر شنیده نمیشود، آواز خوشگذرانان قطع شده است، و چنگ شادیبخش خاموش گشته است.
9شراب را دیگر با آوازخوانی نمیآشامند، و مُسکِرات به کام نوشندگان تلخ شده است.
10شهرِ ویرانه، منهدم شده، و درب منازل بسته است تا کسی داخل نشود.
11در معابر غوغایی برای شراب برپاست؛ خوشیها به اندوه بدل گشته، و شادیها از زمین رخت بسته است.
12شهر، ویران رها گشته، و دروازههایش خُرد شده است.
13آری، بر زمین چنین خواهد بود، و در میان قومها چنین. همچون تکاندن درخت زیتون، و مانند خوشههای باقیمانده پس از انگورچینی.
14آنان آواز خود را بلند کرده، فریاد شادمانی سر خواهند داد، و از مغرب کبریایی خداوند را اعلام خواهند کرد.
15پس در مشرق خداوند را جلال دهید، و در سواحل دریاها نام یهوه خدای اسرائیل را برافرازید.
16از کرانهای زمین سرود حمد به گوش میرسد که میگوید: «جلال باد بر آن عادل!» اما من گفتم: «آه که تلف شدم! آه که تلف شدم! وای بر من! خیانتپیشگان خیانت میورزند؛ آری، خیانتپیشگان سخت خیانت میورزند.»
17ای ساکنان زمین وحشت و گودال و دام در انتظار شماست.
18هر آن که از آوای وحشتآور بگریزد در گودال خواهد افتاد، و هر آن که از گودال به در آید در دام گرفتار خواهد شد. زیرا که روزنههای آسمان گشوده شده است و پایههای زمین میلرزد.
19زمین بهتمامی در هم شکسته است، زمین سراپا شکاف برداشته است، زمین سخت به جنبش درآمده است.
20زمین چون مستان، افتان و خیزان است، و همچون آلاچیقی در تندباد، بر خود میلرزد. بار گناهش سنگین است؛ میافتد و دیگر بر نخواهد خاست.
21در آن روز، خداوند قدرتهای آسمانی را در آسمان، و پادشاهان زمین را بر زمین سزا خواهد داد.
22آنان بسان زندانیانی در سیاهچال، گردِ هم آورده خواهند شد. در زندان محبوس خواهند گشت، و پس از ایام بسیار جزا خواهند یافت.
23ماه خجل خواهد شد و خورشید، شرمسار، زیرا خداوند لشکرها شکوهمندانه پادشاهی خواهد کرد، بر کوه صَهیون و در اورشلیم، و به حضور مشایخ خویش.
عبرانیان باب ۶ , ۷
6:1 پس بیایید تعالیم ابتدایی دربارۀ مسیح را پشت سر نهاده، به سوی کمال پیش برویم، و دیگر بار توبه از اعمال منتهی به مرگ، و ایمان به خدا،
2و آموزشِ تعمیدها، و دستگذاریها، و رستاخیز مردگان و مجازات ابدی را بنیان ننهیم.
3و چنین نیز خواهیم کرد، هرگاه خدا اجازه دهد.
4زیرا آنان که یک بار منوّر گشتند و طعم آن موهبت آسمانی را چشیدند و در روحالقدس سهیم شدند
5و طعم نیکویی کلام خدا و نیروهای عصر آینده را چشیدند،
6اگر سقوط کنند، ممکن نیست بتوان ایشان را دیگر بار به توبه آورد، چرا که به زیان خویش، پسر خدا را باز بر صلیب میکنند و او را در برابر چشم همگان بیحرمت میسازند.
7اگر زمینی، بارانی را که بارها بر آن میبارد جذب کند و برای کسانی که بهخاطر آنها کِشت شده است محصول مفید بار آورَد، از خدا برکت مییابد.
8امّا زمینی که خار و خس بار میآورد، بیارزش است و در خطر لعنت قرار دارد، و سرانجام نیز سوزانده خواهد شد.
9ای عزیزان، هرچند اینچنین سخن میگوییم، امّا در مورد شما یقین داریم که چیزهای بهتر که با نجات همراه است، نصیبتان خواهد شد.
10زیرا خدا بیانصاف نیست که عمل شما و محبتی را که بهخاطر نام او در خدمت به مقدسین نشان داده و میدهید فراموش کند.
11آرزوی ما این است که هریک از شما همین جدیّت را برای تحقق امیدتان تا به آخر نشان دهید،
12و کاهل نباشید، بلکه از کسانی سرمشق گیرید که با ایمان و شکیبایی وارث وعدهها میشوند.
13هنگامی که خدا به ابراهیم وعده داد، چون بزرگتری از خودش نبود که به او سوگند خورَد، پس به خود سوگند خورد
14و فرمود: «بهیقین تو را برکت خواهم داد و تو را کثیر خواهم ساخت.»
15و بدینگونه، ابراهیم پس از آنکه با شکیبایی انتظار کشید، وعده را یافت.
16آدمیان به کسی بزرگتر از خود سوگند میخورند و سوگند، سخن شخص را تضمین میکند و به همۀ بحثها پایان میبخشد.
17به همینسان، چون خدا خواست تغییرناپذیر بودن قصد خود را بر وارثان وعدهها هر چه آشکارتر سازد، آن را با سوگند تضمین کرد،
18تا به واسطۀ دو امر تغییرناپذیر، که ممکن نیست خدا دربارۀ آنها دروغ بگوید، ما از دلگرمی بسیار برخوردار شویم، ما که گریختهایم تا امیدی را که پیش روی ما قرار داده شده است، به چنگ گیریم.
19این امید، به منزلۀ لنگری محکم و ایمن برای جان ماست، امیدی که به محرابِ درون حجاب راه مییابد،
20جایی که عیسی چون پیشرو ما، و به نمایندگی از ما، داخل شد؛ همان که جاودانه کاهن اعظم شده است، در رتبۀ مِلْکیصِدِق.
7:1 این مِلْکیصِدِق، پادشاه سالیم و کاهن خدای متعال بود. او به ابراهیم که از شکست دادنِ پادشاهان بازمیگشت، برخورد و او را برکت داد.
2و ابراهیم به همین شخص از همه چیز دهیک داد. نام او نخست به معنی ’پادشاه پارسایی‘ و بعد ’پادشاه سالیم‘، یعنی ’پادشاه صلح‘ است.
3او به لحاظ اینکه نه پدر و نه مادر و نه نسبنامهاش معلوم است، و نه آغازِ ایام یا پایان زندگیاش، شبیه پسر خدا بوده، همیشه کاهن باقی میماند.
4بنگرید که او چه شخص بزرگی بود که حتی ابراهیمِ پاتْریارْک از غنایم به او دهیک داد!
5حال، بنا بر حکم شریعت، فرزندان لاوی که کاهن میشوند، میباید از قوم که برادران ایشانند دهیک بگیرند، هرچند آنها نیز از نسل ابراهیماند.
6امّا این شخص که از نسل لاوی نبود، از ابراهیم دهیک گرفت و او را که صاحب وعدهها بود، برکت داد.
7و بدون شک، کوچکتر است که از بزرگتر برکت مییابد.
8در یکی، کسانی دهیک میگیرند که میمیرند؛ امّا در دیگری، کسی که دربارهاش شهادت داده شده که زنده است.
9حتی میتوان گفت که خودِ لاوی هم که دریافتکنندۀ دهیک بود، به واسطۀ ابراهیم دهیک داد.
10زیرا هنگامی که مِلْکیصِدِق به ابراهیم برخورد، لاوی در همان وقت نیز در صُلبِ جدّش وجود داشت.
11اگر دستیابی به کمال، از طریق نظام کهانتِ لاوی میسّر بود - چرا که قوم قوانینی در خصوص آن دریافت کرده بودند - چه لزومی داشت کاهنی دیگر، نه از رتبۀ هارون، بلکه از رتبۀ مِلْکیصِدِق ظهور کند؟
12زیرا اگر نظام کهانت تغییر کند، ناگزیر شریعت نیز میباید تغییر یابد.
13زیرا کسی که این مطالب دربارۀ او گفته شده، به قبیلهای دیگر تعلق دارد که از آن قبیله کسی هرگز خدمت مذبح را نکرده است؛
14چون کاملاً روشن است که خداوندِ ما از نسل یهودا بود و موسی در مورد آن قبیله چیزی راجع به کهانت نگفت.
15و از این هم روشنتر آنکه هر گاه کاهنی دیگر همانند مِلْکیصِدِق ظهور کند،
16او نه بر پایۀ حکم شرعیِ مربوط به نَسَب خود، بلکه بر پایۀ نیروی حیاتی فناناپذیر، کاهن میشود.
17زیرا دربارۀ او چنین شهادت داده شده که: «تو جاودانه کاهن هستی، در رتبۀ مِلْکیصِدِق.»
18حکم پیشین منسوخ شد، چون سست و بیفایده بود،
19زیرا شریعت هیچ چیز را کامل نکرد. در مقابل، امیدی بهتر ارائه شد که از طریق آن به خدا نزدیک میشویم.
20و این بدون سوگند نبود! دیگران بدون هیچ سوگندی کاهن شدند،
21امّا کاهن شدن او با سوگند همراه بود، آنگاه که خدا به وی گفت: «خداوند سوگند خورده و نظرش را تغییر نخواهد داد که: ”تو جاودانه کاهن هستی“.»
22بهخاطر این سوگند، عیسی ضامن عهدی بهتر شده است.
23شمار کاهنان پیشین بس زیاد بود، زیرا مرگ مانع از ادامۀ خدمت آنها میشد.
24حال آنکه عیسی چون تا ابد زنده است، کهانت بیپایان دارد.
25پس او قادر است آنان را که از طریق وی نزد خدا میآیند، جاودانه نجات بخشد، زیرا همیشه زنده است تا برایشان شفاعت کند.
26ما به چنین کاهن اعظمی نیاز داشتیم، کاهنی قدّوس، بیعیب، پاک، جدا از گناهکاران، و فراتر از آسمانها.
27برخلاف دیگر کاهنان اعظم، او نیازی ندارد هر روز، نخست برای گناهان خود و سپس برای گناهان قوم، قربانی تقدیم کند. بلکه آنگاه که خود را تقدیم کرد، یک بار برای همیشه برای گناهان ایشان قربانی داد.
28زیرا شریعت، انسانهایی ضعیف را به کهانت اعظم برمیگمارد، امّا سوگندی که پس از شریعت آمد، پسر را برگماشت، که جاودانه کامل شده است.