برنامه مطالعه روزانه
۱۵ نوامبر
نحمیا باب ۱ , ۲
1:1 سخنان نِحِمیا پسر حَکَلیا: در ماه کیسلِو از سال بیستم، زمانی که من در مقر پادشاهی شوش بودم،
2حَنانی، یکی از برادرانم، با چند مرد دیگر از یهودا آمدند. از ایشان دربارۀ وضع باقیماندگان یهود که از اسارت جان به در برده بودند و نیز دربارۀ اورشلیم پرسیدم.
3مرا گفتند: «باقیماندگانِ ساکن در آن دیار که از اسارت جان به در بردهاند، در مصیبت و رسواییِ سخت گرفتارند. حصار اورشلیم در هم شکسته و دروازههایش به آتش سوخته است.»
4چون این سخنان را شنیدم، نشستم و گریستم و روزهایی چند ماتم گرفتم و در حضور خدای آسمانها روزه داشته، دعا کردم.
5گفتم: «ای یهوه، خدای آسمانها، ای خدای عظیم و مَهیب که عهد و محبت را با آنان که تو را دوست میدارند و فرمانهایت را به جای میآورند، نگاه میداری،
6تمنا اینکه گوش تو متوجه و چشمانت گشوده باشد تا دعای خدمتگزارت را که در این وقت، روز و شب به حضور تو به جهت بندگانت بنیاسرائیل میکند، بشنوی. من به گناهان بنیاسرائیل که به تو ورزیدهایم، اعتراف میکنم. من و خاندانم گناه کردهایم.
7ما بر تو شرارتِ بسیار ورزیدهایم و فرمانها، فرایض و قوانینی را که به خادمت موسی امر فرمودی، نگاه نداشتهایم.
8«تمنا اینکه کلامی را که به خادمت موسی امر فرمودی به یاد آری که گفتی: ”اگر بیوفایی کنید، شما را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت،
9اما اگر نزد من بازگشت نمایید و فرامین مرا نگاه داشته، آنها را به جای آرید، آنگاه هرچند راندهشدگانِ شما در دورترین نقاط آسمانها باشند، ایشان را از آنجا جمع خواهم کرد و به مکانی که برگزیدهام تا نام خود را در آن ساکن سازم، در خواهم آورد.“
10آنان بندگان و قوم تواَند که ایشان را به قدرت عظیم و دست زورآورت فدیه دادهای.
11خداوندگارا، تمنا اینکه گوش تو به دعای خدمتگزارت و دعای بندگانت که به ترسیدن از نام تو رغبت دارند، متوجه بشود، و خادمت را امروز کامیاب گردان و او را در نظر این مرد رحمت عنایت فرما.» زیرا که من ساقی پادشاه بودم.
2:1 در ماه نیسان، از سال بیستمِ اردشیر شاه، آنگاه که شراب پیش وی بود، من شراب را برگرفته، به پادشاه دادم. پیش از آن هرگز در پیشگاه پادشاه، ملول حاضر نشده بودم.
2پس پادشاه از من پرسید: «چرا رویت چنین ملول است، حال آنکه بیمار نیستی؟ این چیزی جز ملالت دل نیست.» آنگاه بسیار هراسان شدم،
3و پادشاه را گفتم: «پادشاه تا ابد زنده بماند! رویم چگونه ملول نباشد، حال آنکه شهر مقبرۀ پدرانم ویران است و دروازههایش به آتش سوخته شده؟»
4پادشاه مرا گفت: «خواهش تو چیست؟» پس به خدای آسمانها دعا کردم،
5و به پادشاه گفتم: «اگر پادشاه را پسند آید و نظر لطف تو بر خدمتگزارت باشد، مرا به یهودا، به شهر مقبرۀ پدرانم، بفرست تا آن را بازسازی کنم.»
6پادشاه در حالی که شهبانو در کنارش نشسته بود، از من پرسید: «سفرت چقدر به طول خواهد انجامید و کی باز خواهی گشت؟» چون زمانی تعیین کردم، پادشاه را پسند آمد که مرا بفرستد.
7نیز او را گفتم: «اگر پادشاه را پسند آید، نامههایی خطاب به والیان ماوراءالنهر به من عطا شود تا ایشان به من اجازۀ عبور دهند، تا اینکه به یهودا برسم.
8و نامهای نیز خطاب به آساف، سرپرست درختستانهای پادشاه، به من عطا شود تا چوب برای ساختن تیرهای دروازههای مَقَر پادشاهی، که در جوار معبد است، به من بدهد، و نیز برای حصار شهر، و خانهای که در آن ساکن خواهم شد.» پس پادشاه بر حسب دست مهربان خدایم که بر من بود به من عطا فرمود.
9پس نزد والیان ماوراءالنهر رفتم و نامههای پادشاه را بدیشان دادم. پادشاه، سرداران سپاه و سوارهنظام نیز همراه من فرستاده بود.
10اما چون سَنبَلَطِ حُرونی و طوبیا صاحبمنصب عَمّونی این را شنیدند، ایشان را بسیار ناپسند آمد که کسی در طلب رفاه بنیاسرائیل آمده است.
11پس به اورشلیم رفتم و سه روز در آنجا ماندم.
12شبانگاهان با تنی چند از مردانی که همراهم بودند، برخاستم. به کسی نگفته بودم که خدایم در دلم چه نهاده بود تا برای اورشلیم بکنم. چارپایی نیز جز آن که بر آن سوار بودم همراهم نبود.
13شبانگاهان از دروازۀ درّه به سوی چشمۀ اژدها و دروازۀ خاکروبه بیرون رفتم و حصارهای در هم شکستۀ اورشلیم و دروازههای به آتش سوختهاش را ملاحظه کردم.
14سپس به سوی دروازۀ چشمه و استخر پادشاه پیش رفتم، اما برای عبور چارپایی که بر آن سوار بودم، راهی نبود.
15پس شبانه از درّه بالا رفتم و حصار را ملاحظه کرده، برگشتم و از دروازۀ درّه داخل شده، مراجعت کردم.
16صاحبمنصبان نمیدانستند کجا رفته یا چه کرده بودم، زیرا هنوز به یهودیان و کاهنان و نُجبا و صاحبمنصبان و دیگر انجامدهندگان کار چیزی نگفته بودم.
17پس ایشان را گفتم: «شما مصیبتی را که بدان گرفتار آمدهایم، میبینید: اورشلیم ویران است و دروازههایش به آتش سوخته شده. بیایید حصار اورشلیم را بنا کنیم، تا بیش از این رسوایی نکشیم.»
18پس ایشان را از دست خدای خویش که به مهربانی بر من بود و نیز از سخنانی که پادشاه به من گفته بود، آگاه ساختم. پاسخ دادند: «بیایید برخیزیم و بنا کنیم.» پس دستان خویش را به جهت انجام این کارِ نیکو قوی ساختند.
19اما چون سَنبَلَطِ حُرونی و طوبیا صاحبمنصبِ عَمّونی و جِشِمِ عَرَب این را شنیدند، ما را ریشخند و تحقیر کرده، گفتند: «این چه کار است که شما میکنید؟ آیا بر پادشاه میشورید؟»
20من بدیشان پاسخ داده، گفتم: «خدای آسمانها، اوست که ما را کامیاب خواهد ساخت. ما خدمتگزاران او برخاسته، بنا خواهیم کرد؛ اما شما را هیچ نصیب و حق و ادعایی در اورشلیم نیست.»
هوشع باب ۱۲
12:1 اِفرایِم از باد تغذیه میکند، و تمامی روز در پی باد شرقی میرود؛ دروغ و خشونت را میافزاید، با آشور عهد میبندد، و روغن به مصر میفرستد.
2خداوند را بر علیه یهودا ادعایی است؛ او یعقوب را بر حسب راههایش مجازات خواهد کرد، و او را بر وفق اعمالش سزا خواهد داد.
3او در رَحِم، پاشنۀ برادرش را گرفت، و چون مرد شد با خدا مجاهده کرد.
4با فرشته مجاهده کرد و چیره گشت؛ گریان شد و به وی التماس نمود. در بِیتئیل، خدا او را ملاقات کرد، و در آنجا با ما سخن گفت،
5یهوه، خدای لشکرها، آن که یهوه نامِ به یاد ماندنی اوست!
6«پس تو به مدد خدای خویش بازگشت نما و محبت و عدالت را به جای آر و پیوسته برای خدای خویش انتظار بکش.»
7اِفرایِم سوداگری است که ترازوی نامیزان به دست دارد، و ظلم را دوست میدارد.
8میگوید: «بهدرستی که دولتمند شدهام؛ و برای خویشتن ثروت اندوختهام؛ در همۀ دسترنجم هیچ بیانصافی یا گناه نتوان یافت.»
9اما من از سرزمین مصر یهوه خدای تو هستم؛ تو را بار دیگر همچون ایام عید، در خیمهها ساکن خواهم ساخت.
10من با انبیا سخن گفتم، رؤیاها را افزون ساختم، و به واسطۀ انبیا مَثَلها آوردم.
11در جِلعاد شرارت یافت میشود، بهدرستی که ساکنانش به بطالت گرفتار آمدهاند: در جِلجال گاوان قربانی میکنند؛ و مذبحهای ایشان همچون تودۀ سنگ در شیارهای زمین است.
12یعقوب به سرزمین اَرام گریخت؛ آنجا اسرائیل به جهت زنی خدمت کرد، و به جهت زنی، گلهبانی نمود.
13خداوند اسرائیل را به دست نبی از مصر برآورد، و به دست نبی، او را محفوظ داشت.
14اما اِفرایِم خشم او را به تلخی برانگیخت، پس خداوندش خون او را بر سرش وا خواهد گذاشت و اعمال ننگینش را سزا خواهد داد.
کولسیان باب ۳ , ۴
3:1 پس چون با مسیح برخیزانیده شدهاید، آنچه را که در بالاست بجویید، آنجا که مسیح به دست راست خدا نشسته است.
2به آنچه در بالاست بیندیشید، نه به آنچه بر زمین است.
3زیرا مُردید و زندگی شما اکنون با مسیح در خدا پنهان است.
4چون مسیح که زندگی شماست، ظهور کند، آنگاه شما نیز همراه او با جلال ظاهر خواهید شد.
5پس، هرآنچه را در وجود شما زمینی است، بکُشید، یعنی بیعفتی، ناپاکی، هوی و هوس، امیال زشت و شهوتپرستی را که همان بتپرستی است.
6به سبب همینهاست که غضب خدا بر سرکشان نازل میشود.
7شما نیز در زندگی گذشتۀ خود به این راهها میرفتید.
8امّا اکنون باید همۀ اینها را از خود دور کنید، یعنی خشم، عصبانیت، بدخواهی، ناسزاگویی و سخنان زشت را از دهان خود.
9به یکدیگر دروغ مگویید، زیرا آن انسانِ قدیم را با کارهایش از تن به در آوردهاید
10و انسانِ جدید را در بر کردهاید، که در معرفتِ حقیقیْ هر آن نو میشود تا به صورت آفرینندۀ خویش درآید.
11در این انسانِ جدید، یونانی یا یهودی، ختنهشده یا ختنهناشده، بَربَر یا سَکایی، غلام یا آزاد دیگر معنی ندارد، بلکه مسیح همه چیز و در همه است.
12پس همچون قوم برگزیدۀ خدا که مقدّس و بسیار محبوب است، خویشتن را به شفقت، مهربانی، فروتنی، ملایمت و صبر ملبس سازید.
13نسبت به یکدیگر بردبار باشید و چنانچه کسی نسبت به دیگری کدورتی دارد، او را ببخشاید. چنانکه خداوند شما را بخشود، شما نیز یکدیگر را ببخشایید.
14و بر روی همۀ اینها محبت را در بر کنید که همه چیز را به هم میپیوندد و شما را کامل میگرداند.
15صلح مسیح بر دلهایتان حکمفرما باشد، زیرا فرا~خوانده شدهاید تا چون اعضای یک بدن در صلح و صفا به سر برید، و شکرگزار باشید.
16کلام مسیح به دولتمندی در شما ساکن شود؛ و با مزامیر، سرودها و نغمههایی که از روح است، با کمال حکمت یکدیگر را پند و تعلیم دهید؛ و با شکرگزاری و از صمیم دل برای خدا بسرایید.
17و هرآنچه کنید، چه در گفتار و چه در کردار، همه را به نام خداوندْ عیسی انجام دهید، و به واسطۀ او خدای پدر را شکرگزارید.
18ای زنان، تسلیم شوهران خود باشید، چنانکه در خداوند شایسته است.
19ای شوهران، زنان خود را محبت کنید و به آنان تندی روا مدارید.
20ای فرزندان، والدین خود را در هر امری اطاعت کنید، زیرا این خداوند را خشنود میسازد.
21ای پدران، فرزندان خویش را تلخکام مسازید، مبادا دلسرد شوند.
22ای غلامان، اربابان زمینی خویش را در هر امری اطاعت کنید، نه فقط آنگاه که مراقب شما هستند و یا برای جلب توجهشان، بلکه با اخلاص قلبی و به احترام خداوند مطیع باشید.
23هر کاری را از جان و دل چنان انجام دهید که گویی برای خداوند کار میکنید، نه برای انسان،
24زیرا میدانید پاداشتان میراثی است که از خداوند خواهید یافت، چرا که در حقیقت خداوندْ مسیح را خدمت میکنید.
25هر کس بدی کند، سزای عمل بد خویش را خواهد دید و تبعیضی در کار نیست.
4:1 ای اربابان، با غلامان خود به عدل و انصاف رفتار کنید، زیرا میدانید که شما را نیز اربابی است در آسمان.
2با هوشیاری و شکرگزاری، خود را وقف دعا کنید.
3و برای ما نیز دعا کنید، تا خدا دری به روی پیام ما بگشاید تا بتوانیم راز مسیح را بیان کنیم، رازی که بهخاطر آن به زنجیر کشیده شدهام.
4دعا کنید که بتوانم آن را بهروشنی بیان کنم، چنانکه شایسته است.
5با مردمانِ بیرون حکیمانه رفتار کنید و از هر فرصتی بیشترین بهره را برگیرید.
6سخنان شما همیشه پر از فیض و سنجیده باشد، تا بدانید هر کس را چگونه پاسخ دهید.
7تیخیکوس شما را به کمال از احوال من آگاه خواهد ساخت. او برادری عزیز، خادمی امین و همکار من در خداوند است.
8او را نزدتان میفرستم تا از احوال ما آگاه شوید، و تا دل شما را تشویق کند.
9او همراه اونِسیموس، برادر امین و عزیز ما که از خود شماست، نزدتان میآید. ایشان شما را از هرآنچه در اینجا میگذرد آگاه خواهند ساخت.
10آریستارخوس که با من در زندان است، برای شما سلام میفرستد؛ همچنین مَرقُس، پسر عموی برنابا، برایتان سلام دارد. پیشتر به شما دربارۀ او سفارش کردهام که هر گاه نزدتان بیاید، بهگرمی پذیرایش شوید.
11عیسی نیز که یوستوس خوانده میشود، برای شما سلام میفرستد. در میان همکارانم در کار پادشاهی خدا، تنها این چند تن، یهودینژادند، و ایشان مایۀ تسلی من بودهاند.
12اِپافْراس که از خود شما و خادم مسیحْ عیسی است، برایتان سلام دارد. او همواره در دعا برای شما مجاهده میکند، تا با بلوغ کامل، استوار بایستید، و از هرآنچه مطابق با خواست خداست، آکنده باشید.
13من شاهدم که او برای شما و آنان که در لائودیکیه و هیراپولیس هستند، چه بسیار محنت میکشد.
14لوقا پزشک محبوب و همچنین دیماس شما را سلام میفرستند.
15به برادران ما در لائودیکیه و همچنین به نیمفا و کلیسایی که در خانۀ این بانو بر پا میشود، سلام برسانید.
16پس از آنکه این نامه برای شما خوانده شد، ترتیبی دهید که در کلیسای لائودیکیه نیز خوانده شود؛ شما نیز نامه به لائودیکیه را بخوانید.
17به آرخیپوس بگویید: «به هوش باش تا خدمتی را که در خداوند یافتهای به کمال رسانی.»
18من، پولس، این درود را با خط خود مینویسم. زنجیرهای مرا به یاد داشته باشید. فیض با شما باد.