برنامه مطالعه روزانه
۵ مارس
لاویان باب ۱۱
11:1 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، به ایشان گفت:
2«قوم اسرائیل را بگویید: از میان همۀ حیوانات خشکی، این جانداران را میتوانید بخورید:
3هر حیوان شکافتهسُم را که سُمَش شکاف کامل دارد و نشخوار میکند، میتوانید بخورید.
4اما از میان حیوانات نشخوارکننده یا شکافتهسُم، اینها را نباید خورد: شتر، زیرا نشخوار میکند ولی شکافتهسُم نیست، و از این رو بر شما حرام است.
5خرگوش کوهی، زیرا نشخوار میکند اما شکافتهسُم نیست؛ از این رو بر شما حرام است.
6و نیز خرگوش، زیرا نشخوار میکند اما شکافتهسُم نیست، و از این رو بر شما حرام است.
7و خوک اگرچه شکافتهسُم است ولی نشخوار نمیکند، از این رو بر شما حرام است.
8از گوشت آنها مخورید و به لاشۀ آنها دست مزنید؛ بر شما حرام است.
9«از هرآنچه در آبها است، اینها را میتوانید بخورید: هرآنچه را در آبها که باله و فلس دارد، خواه در دریا و خواه در رودخانه، میتوانید بخورید.
10اما هر چه در دریا یا رودخانه که باله و فلس نداشته باشد، از جنبندگان کوچک آبزی گرفته تا دیگر جاندارانی که در آبها هستند، بر شما مکروه است.
11از آنها کراهت داشته باشید؛ از گوشت آنها مخورید و لاشۀ آنها را مکروه بدارید.
12هرآنچه در آبها که باله و فلس نداشته باشد، بر شما مکروه است.
13«از میان پرندگان، از اینها کراهت داشته باشید و آنها را مخورید زیرا که مکروهند: عقاب، لاشخور، لاشخور سیاه،
14زَغَن و شاهین از هر نوع؛
15کلاغ از هر نوع؛
16شترمرغ، جغد، مرغ نوروزی، و باز از هر نوع؛
17بوم، قرهغاز، جغد بزرگ،
18جغد سفید، جغد صحرایی؛ کرکس،
19لکلک، مرغ ماهیخوار از هر نوع؛ هُدهُد و خُفاش.
20«همۀ حشرات بالدار که بر چهار پا میروند بر شما مکروهند.
21اما از میان حشرات بالداری که بر چهار پا میروند، آنها را که بر پاهای خود ساقهای متصل برای جَهیدن بر زمین دارند، میتوانید بخورید.
22از آنها، این حشرات را میتوانید بخورید: ملخ از هر نوع، دَبا از هر نوع، حَرجَوان از هر نوع، و حدب از هر نوع.
23اما همۀ دیگر حشرات بالدار که چهار پا دارند، بر شما مکروهند.
24«به آنها نجس خواهید شد. هر که به لاشۀ آنها دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود.
25هر کس هر قسمت از لاشۀ آنها را برگیرد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد.
26هر حیوانی که شکافتهسُم است اما سُمَش شکاف کامل ندارد یا نشخوار نمیکند، بر شما حرام است؛ هر که به آنها دست بزند، نجس خواهد شد.
27از میان جاندارانی که بر چهار پا راه میروند، همۀ آنها که بر پنجه راه میروند بر شما حرامند؛ هر که به لاشۀ آنها دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود،
28و کسی که لاشۀ آنها را برگیرد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد. آنها بر شما حرامند.
29«از میان جنبندگان کوچکی که بر زمین میجنبند، اینها بر شما حرامند: راسو، موش، هر نوع سوسمار
30از قبیل مارمولک، سوسمار زمینی، سوسمار معمولی، بُزمَجه و آفتابپرست.
31اینها از میان تمامی جنبندگان کوچک بر شما حرامند. هر که به مُردۀ آنها دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود.
32هر چیزی که مُردۀ یکی از آنها بر آن افتد نجس خواهد بود، از هر شئ چوبین، یا پارچه، یا پوست، یا پلاس، یعنی هر شیئی که به هر منظور از آن استفاده میشود. باید آن را در آب گذاشت، و تا شامگاه نجس خواهد بود؛ پس از آن طاهر خواهد بود.
33اگر یکی از آنها در ظرفی سفالین افتد، هر چه در آن ظرف باشد نجس خواهد بود، و باید آن ظرف را شکست.
34اگر آب از چنین ظرفی بر خوراکی که آمادۀ خوردن است، ریخته شود، آن خوراک نجس خواهد بود؛ و هر آشامیدنی آمادۀ نوشیدن که در چنین ظرفی باشد، نجس خواهد بود.
35اگر قسمتی از لاشۀ آنها بر هر چیزی بیفتد، نجس خواهد بود؛ خواه تنور باشد خواه اجاق، باید خُرد شود. آنها نجساند و برای شما نجس خواهند ماند.
36با این همه، چشمه و منبع آبی که آب در آن باشد طاهر است، اما هر که به لاشهای که در آنهاست دست بزند نجس خواهد بود.
37اگر قسمتی از لاشۀ آنها بر بذری که باید کاشته شود بیفتد، آن بذر طاهر است.
38اما اگر بر آن بذر آب پاشیده شده باشد و قسمتی از لاشه بر آن بیفتد، برای شما نجس است.
39«اگر حیوانی که میتوان خورد بمیرد، هر که به لاشۀ آن دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود.
40هر که از آن لاشه بخورد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد. هر که لاشه را برگیرد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد.
41«همۀ جنبندگان کوچکی که بر زمین میجنبند، مکروهند؛ نباید خورده شوند.
42هر چه بر شکم میخزد، و هر چه بر چهار دست و پا راه میرود یا پاهای بسیار دارد، یعنی هر جنبندۀ کوچکیکه بر زمین میجنبد، آنها را مخورید، زیرا مکروهند.
43خود را با هیچیک از جنبندگان کوچکی که میجنبد مکروه مسازید؛ خویشتن را به آنها نجس مسازید و به واسطۀ آنها نجس مشوید.
44زیرا من یهوه خدای شما هستم؛ پس خود را تقدیس کنید و مقدس باشید، زیرا که من قدوسم. خود را با هیچ جنبندهای که بر زمین میخزد نجس مسازید.
45زیرا من یهوه هستم که شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم؛ پس مقدس باشید، زیرا که من قدوسم.»
46این است قانون حیوانات و پرندگان و هر جانداری که در آبها حرکت میکند، و هر جانداری که بر زمین میجنبد،
47تا میان نجس و طاهر و جاندارانی که میتوان خورد و جاندارانی که نباید خورد، تمایز قائل شوید.
مزامیر باب ۱۱۰ , ۱۱۱ , ۱۱۲
110:1 خداوند به خداوندگار من گفت: «به دست راست من بنشین تا آن هنگام که دشمنانت را کرسی زیر پایت سازم.»
2خداوند عصای اقتدار تو را از صَهیون دراز خواهد کرد؛ در میان دشمنانت فرمانروایی کن.
3در روزی که به جنگ روی قوم تو با رغبت داوطلب خواهند شد. آراسته به شکوهی مقدس، جوانان تو چون شبنم از رَحِمِ فجر نزد تو حاضر خواهند بود.
4خداوند سوگند خورده و نظرش را تغییر نخواهد داد که: «تو جاودانه کاهن هستی، در رتبۀ مِلکیصِدِق.»
5خداوند بر دست راست توست! او در روز خشم خود پادشاهان را در هم خواهد کوبید.
6او قومها را داوری خواهد کرد و آنها را از لاشها پر خواهد ساخت و سران را در سرتاسر زمین خواهد کوبید.
7او از نهر کنار راه خواهد نوشید؛ بنابراین سَرِ خویش را بر خواهد افراشت.
111:1 هَلِلویاه! خداوند را با تمامی دل سپاس خواهم گفت، در شورای صالحان، در میان جماعت.
2کارهای خداوند عظیم است؛ آنان که از آنها لذت میبرند، جملگی در آنها غُور میکنند.
3کار او پر از جلال و شکوه است، و عدالتش پایدار، تا به ابد!
4او خویشتن را به کارهای شگفتش شهره ساخته است؛ خداوند فیاض و رحیم است.
5او ترسندگان خود را روزی میدهد، و عهد خویش را تا به ابد یاد میدارد.
6قوّت کارهای خویش را بر قوم خود اعلام داشته، تا میراث قومها را بدیشان عطا فرماید.
7اعمال دستهایش حق و عدل است، و جملۀ احکامش قابل اعتماد.
8پایدارند تا ابدالآباد، و در راستی و درستی وضع گردیدهاند.
9فدیه را برای قوم خود فرستاد، و عهد خویش را جاودانه حکم فرمود؛ قدوس و مَهیب است نام او!
10ترس خداوندآغاز حکمت است، آنان را که به احکام او عمل میکنند فهمِ نیکوست. ستایش او تا به ابد پایدار است!
112:1 هَلِلویاه! خوشا به حال کسی که از خداوند میترسد، و از انجام فرمانهای او لذت بسیار میبرَد.
2فرزندانش از دلاوران زمین خواهند بود، نسل صالحان مبارک خواهد بود.
3دولت و توانگری در خانۀ اوست، و پارساییاش جاودانه پایدار است.
4در تاریکی، نور برای صالحان طلوع میکند، برای شخص فیاض و رحیم و پارسا.
5فرخنده است شخص سخاوتمند و قرضدهنده، که در کارهای خویش با انصاف است.
6زیرا پارسا هرگز جنبش نخواهد خورد؛ او تا به ابد در یادها میماند.
7از خبر بد نخواهد ترسید؛ دلش مستحکم است و بر خداوند توکل دارد.
8دل او پایدار است و نخواهد ترسید، تا آن هنگام که پیروزمندانه بر خصمانش بنگرد.
9با گشادهدستی به نیازمندان بخشیده، پارساییاش جاودانه پاینده است؛ شاخش با عزّت برافراشته خواهد شد.
10شریر این را میبیند و به خشم میآید، و دندان بر هم ساییده، تباه میگردد؛ آرزوی شریران نقش بر آب خواهد شد!
دوم قرنتیان باب ۳ , ۴
3:1 آیا بار دیگر شروع به توصیه دربارۀ خود میکنیم؟ یا مانند بعضی، نیاز به ارائۀ توصیهنامه به شما یا گرفتن توصیهنامه از شما داریم؟
2شما خودْ توصیهنامۀ مایید، نامهای نگاشته بر دلهای ما که همگان میتوانند آن را بخوانند و بفهمند.
3شما نشان دادهاید که نامۀ مسیح هستید، ثمرۀ خدمت ما، و نگاشته نه با مرکّب، بلکه با روح خدای زنده، و نه بر لوح سنگی، بلکه بر لوح دلهای گوشتین.
4ما چنین اطمینانی به واسطۀ مسیح در حضور خدا داریم.
5نه آنکه خود کفایت داشته باشیم تا چیزی را به حساب خود بگذاریم، بلکه کفایت ما از خداست.
6او ما را کفایت بخشیده که خدمتگزاران عهد جدید باشیم - عهدی که بر کار روح استوار است، نه بر آنچه نوشتهای بیش نیست. زیرا ’نوشته‘ میکُشد، لیکن روحْ حیات میبخشد.
7حال، اگر خدمتی که به مرگ میانجامید و بر حروفِ حک شده بر سنگ استوار بود، با جلال به ظهور رسید، به گونهای که بنیاسرائیل نمیتوانستند به سبب جلالِ چهرۀ موسی بر آن چشم بدوزند، هرچند آن جلال رو به زوال بود،
8چقدر بیشتر، خدمتی که به واسطۀ روح است با جلال خواهد بود.
9زیرا اگر خدمتی که به محکومیت میانجامید با جلال بود، چقدر بیشتر خدمتی که به پارساشمردگی میانجامد آکنده از جلال است.
10زیرا آنچه زمانی پرجلال بود، اکنون در قیاس با این جلالِ برتر، دیگر جلوهای ندارد.
11و اگر آنچه زوال میپذیرفت با جلال همراه بود، چقدر بیشتر آنچه باقی میمانَد با جلال همراه است.
12پس چون چنین امیدی داریم، با شهامتِ کامل سخن میگوییم؛
13نه مانند موسی که نقابی بر چهرۀ خود کشید تا بنیاسرائیل غایت آنچه را که رو به زوال بود، نظاره نکنند.
14امّا ذهنهای ایشان تاریک شد زیرا تا به امروز همان نقاب به هنگام خواندن عهد عتیق باقی است و برداشته نشده، زیرا تنها در مسیح زایل میشود.
15حتی تا به امروز، هر گاه موسی را میخوانند، نقابی بر دل آنها برقرار میماند؛
16امّا هر گاه کسی نزد خداوند بازمیگردد، نقاب برداشته میشود.
17خداوند، روح است و هر جا روحِ خداوند باشد، آنجا آزادی است.
18و همۀ ما که با چهرۀ بینقاب، جلال خداوند را، چنانکه در آینهای، مینگریم، به صورت همان تصویر، از جلال به جلالی فزونتر دگرگون میشویم؛ و این از خداوند سرچشمه میگیرد که روح است.
4:1 پس چون در نتیجۀ رحمتی که بر ما شده است از چنین خدمتی برخورداریم، دلسرد نمیشویم.
2بلکه از روشهای پنهانی و ننگین دوری جستهایم و به فریبکاری توسل نمیجوییم و کلام خدا را نیز تحریف نمیکنیم، بلکه بهعکس، با بیانِ آشکار حقیقت، میکوشیم در حضور خدا مورد تأیید وجدان همه باشیم.
3حتی اگر انجیل ما پوشیده است، بر کسانی پوشیده است که در طریق هلاکتند.
4خدای این عصر ذهنهای بیایمانان را کور کرده تا نورِ انجیلِ جلالِ مسیح را که صورت خداست، نبینند.
5زیرا ما خود را موعظه نمیکنیم، بلکه عیسی مسیح را به عنوان خداوند موعظه میکنیم، و از خودْ تنها بهخاطر عیسی، و آن هم فقط به عنوان خادم شما سخن میگوییم.
6زیرا همان خدا که گفت: «نور از میان تاریکی بتابد،» نور خود را در دلهای ما تابانید تا شناخت جلال خدا در چهرۀ مسیح، ما را منوّر سازد.
7امّا این گنجینه را در ظروفی خاکی داریم، تا آشکار باشد که این قدرت خارقالعاده از خداست نه از ما.
8ما از هر سو در فشاریم، امّا خُرد نشدهایم؛ متحیّریم، امّا نومید نیستیم؛
9آزار میبینیم، امّا وانهاده نشدهایم؛ بر زمین افکنده شدهایم، امّا از پا درنیامدهایم.
10همواره مرگ عیسی را در بدن خود حمل میکنیم تا حیات عیسی نیز در بدن ما ظاهر شود.
11زیرا ما که زندهایم، همواره بهخاطر عیسی به مرگ سپرده میشویم تا حیات او در بدن فانی ما آشکار گردد.
12پس مرگ در ما عمل میکند، امّا حیات در شما.
13در کتب مقدّس آمده که «ایمان آوردم، پس سخن گفتم.» با همین روحِ ایمان، ما نیز ایمان داریم و سخن میگوییم.
14زیرا میدانیم او که عیسای خداوند را از مردگان برخیزانید، ما را نیز با عیسی برخیزانیده، با شما به حضور او خواهد آورد.
15اینها همه بهخاطر شماست، تا فیضی که شامل حال عدۀ بیشتر و بیشتری میشود، سبب شکرگزاری هر چه بیشتر برای جلال خدا گردد.
16پس دلسرد نمیشویم. هرچند انسانِ ظاهری ما فرسوده میشود، انسان باطنی روزبهروز تازهتر میگردد.
17زیرا رنجهای جزئی و گذرای ما جلالی ابدی برایمان به ارمغان میآورد که با آن رنجها قیاسپذیر نیست.
18پس نه بر آنچه دیدنی است، بلکه بر آنچه نادیدنی است چشم میدوزیم، زیرا دیدنیها گذرا، امّا نادیدنیها جاودانی است.