برنامه مطالعه روزانه
۲۳ جولای
دوم سموییل باب ۸ , ۹
8:1 پس از چندی، داوود بر فلسطینیان حمله برده، ایشان را شکست داد و مِتِگاَمّاه را از دستشان گرفت.
2داوود موآبیان را نیز شکست داد و سپس آنها را به خط بر زمین خوابانید و با ریسمانی صفِ خوابیدگان را اندازه گرفت: دو طولِ ریسمان برای کُشتن اندازه گرفت و یک طولِ ریسمان برای زنده نگاه داشتن. بدینسان موآبیان بندگان داوود شدند و خَراج میپرداختند.
3داوود همچنین هنگامی که میرفت تا استیلای خود را بر کنارۀ رود تجدید کند، هَدَدعِزِر، پسر رِحوب پادشاه صوبَه را شکست داد
4و از او هزار ارابه، هفت هزار سواره و بیست هزار پیاده به اسارت گرفت. و همۀ اسبان ارابهها را سوای شمار کافی برای حمل صد ارابه، پی زد.
5چون اَرامیانِ دمشق به یاری هَدَدعِزِر، پادشاه صوبَه آمدند، داوود بیست و دو هزار تن از ایشان را هلاک کرد.
6سپس در اَرامِ دمشق قراولخانههایی بر پا داشت و اَرامیان بندگان داوود شدند و خَراج میپرداختند. خداوند داوود را هر جا که میرفت، پیروزی میبخشید.
7داوود همچنین سپرهای زرین خدمتگزاران هَدَدعِزِر را برگرفت و به اورشلیم آورد.
8او از شهرهای هَدَدعِزِر، یعنی از باتَه و بیروتای، مقادیر زیادی برنج به غنیمت گرفت.
9چون توعی، پادشاه حَمات شنید که داوود تمامی لشکر هَدَدعِزِر را شکست داده است،
10پسرش یورام را نزد او فرستاد تا از سلامتیاش جویا شده، او را بهخاطر جنگش با هَدَدعِزِر و شکست دادنِ او تهنیت گوید، زیرا هَدَدعِزِر اغلب با توعی در جنگ بود. و یورام با خود ظروف سیمین، زرین و برنجین آورد.
11داوودِ پادشاه این ظروف را نیز با نقره و طلایی که از تمامی اقوام تحت سلطهاش گرفته بود، وقف خداوند کرد،
12یعنی از اَدومیان، موآبیان، عَمّونیان، فلسطینیان و عَمالیقیان و نیز آنچه را که از هَدَدعِزِر، پسر رِحوب، پادشاه صوبَه به غنیمت گرفته بود.
13و آوازۀ داوود پس از بازگشت از هلاک نمودن هجده هزار اَدومی در وادی نمک، افزونتر شد.
14او در سرتاسر اَدوم قراولخانههایی بر پا کرد، و اَدومیان جملگی بندۀ داوود شدند. خداوند داوود را هر جا که میرفت، پیروزی میبخشید.
15بدینسان داوود با اجرای عدل و انصاف نسبت به همۀ قوم خود، بر تمامی اسرائیل سلطنت میکرد.
16یوآب پسر صِرویَه، سردار لشکر بود و یَهوشافاط پسر اَخیلود، وقایعنگار؛
17صادوق پسر اَخیطوب، و اَخیمِلِک پسر اَبیّاتار، کاهن بودند و سِرایا نیز کاتب بود.
18بِنایا پسر یِهویاداع، سردار کِریتیان و فِلیتیان بود، و پسران داوود نیز وزیران بودند.
9:1 روزی داوود گفت: «آیا از خاندان شائول هنوز کسی باقی مانده تا بهخاطر یوناتان به او احسان کنم؟»
2از قضا، خاندان شائول را خدمتگزاری بود صیبا نام. پس او را نزد داوود فرا~خواندند و پادشاه بدو گفت: «آیا تو صیبا هستی؟» پاسخ داد: «در خدمتم.»
3پادشاه پرسید: «آیا هنوز از خاندان شائول کسی باقی مانده تا از جانب خدا بدو احسان کنم؟» صیبا گفت: «یوناتان را هنوز پسری باقی است که لَنگ است.»
4پادشاه پرسید: «او کجاست؟» صیبا گفت: «در لودِبار، در خانۀ ماکیر، پسر عَمّیئیل.»
5پس پادشاه فرستاد و او را از خانۀ ماکیر، پسر عَمّیئیل در لودِبار آوردند.
6چون مِفیبوشِت، پسر یوناتان و نوۀ شائول، نزد داوود آمد، به روی درافتاده، تعظیم کرد. داوود گفت: «ای مِفیبوشِت.» گفت: «اینک در خدمتم.»
7داوود او را گفت: «مترس! بهخاطر پدرت یوناتان بهیقین بر تو احسان خواهم کرد و تمامی زمینهای جدّت شائول را به تو باز خواهم گردانید، و تو همواره بر سفرۀ من طعام خواهی خورد.»
8مِفیبوشِت تعظیم کرد و گفت: «خدمتگزارت چیست که بر سگ مردهای چون او چنین التفات فرمایی؟»
9آنگاه پادشاه، صیبا، خادم شائول را فرا~خواند و به او گفت: «هر چه از آنِ شائول و تمامی خاندانش بود، به نوادۀ سَرورت بخشیدم.
10تو و پسران و خادمانت برای او بر زمین زراعت کرده، محصول آن را بیاورید تا نوادۀ سرورت نان برای خوردن داشته باشد. اما مِفیبوشِت، نوادۀ سرورت همواره بر سفرۀ من طعام خواهد خورد.» صیبا پانزده پسر و بیست خادم داشت.
11پس صیبا به پادشاه گفت: «خدمتگزارت موافق هرآنچه سرورم پادشاه به بندهاش امر میفرماید، عمل خواهد کرد.» پس مِفیبوشِت همچون یکی از پسران پادشاه بر سفرۀ داوود طعام میخورْد.
12مِفیبوشِت پسر کوچکی داشت میکا نام، و ساکنان خانۀ صیبا جملگی در خدمت مِفیبوشِت بودند.
13پس، مِفیبوشِت در اورشلیم ساکن شد زیرا همیشه بر سفرۀ پادشاه طعام میخورد؛ و او از هر دو پا لنگ بود.
ارمیا باب ۱۳
13:1 خداوند به من چنین فرمود: «برو و کمربندی از کتان خریده، بر کمر ببند، اما آن را در آب فرو~مبر.»
2پس مطابق کلام خداوند کمربندی خریدم و آن را بر کمر بستم.
3دیگر بار کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
4«اکنون کمربندی را که خریده و بر کمر بستهای، برگیر و نزد رود فُرات رفته، آن را در شکاف صخرهای پنهان کن.»
5پس رفتم و آن را همانگونه که خداوند به من فرموده بود، نزد فُرات پنهان کردم.
6پس از گذشت روزهایی بسیار، خداوند مرا فرمود: «برخیز و به فُرات برو، و کمربندی را که امر فرموده بودم در آنجا پنهان کنی، از آنجا برگیر.»
7پس به فُرات رفتم و مکانی را که کمربند را در آن پنهان کرده بودم، کَندم و کمربند را از آنجا برگرفتم. اما اکنون پوسیده بود و به هیچ کاری نمیآمد.
8آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
9«خداوند چنین میفرماید: به همینسان من تکبّر یهودا و تکبّرِ عظیم اورشلیم را نابود خواهم کرد.
10این قومِ شریر که از شنیدن کلام من سر باز میزنند، و از سرکشیِ دلِ خود پیروی میکنند و از پی خدایانِ غیر رفته، آنها را عبادت و سَجده مینمایند، مانند همین کمربند خواهند شد که به هیچ کاری نمیآید.
11زیرا خداوند میفرماید: همانگونه که کمربند به کمر آدمی میچسبد، من تمامی خاندان اسرائیل و تمامی خاندان یهودا را به خویشتن چسباندم تا قوم و شهرت و ستایش و شکوه برای من باشند، اما گوش نگرفتند!
12«این کلام را بدیشان بگو: ”یهوه، خدای اسرائیل میفرماید: ’هر خُمرهای از شراب پر خواهد شد.“‘ و آنها به تو خواهند گفت، ”آیا ما نمیدانیم که هر خُمرهای از شراب پر خواهد شد؟“
13آنگاه بدیشان بگو، ”خداوند چنین میگوید: اینک جمیع ساکنان این سرزمین را، از پادشاهانی که بر تخت داوود مینشینند تا کاهنان و انبیا و تمامی ساکنان اورشلیم، جملگی از مستی پُر خواهم ساخت،
14و خداوند میفرماید که آنان یعنی پدران و پسران را به جان هم خواهم افکند، و همگی را بی هیچ دلسوزی و شفقت و رحم، هلاک خواهم کرد.“»
15بشنوید و گوش بسپارید؛ متکبّر مباشید، زیرا که خداوند سخن گفته است.
16یهوه خدایتان را جلال دهید، پیش از آنکه تاریکی پدید آورد، و پاهایتان بر کوههای تاریک بلغزد؛ و آنگاه که به امیدِ نور نشستهاید، آن را به تاریکیِ غلیظ بَدَل ساخته، به ظُلَمات تبدیل کند.
17اما اگر گوش فرا~ندهید، جان من در خلوت به سبب تکبّرتان خواهد گریست، و دیدگانم زاری خواهد کرد و اشکها خواهد ریخت، زیرا گَلۀ خداوند به اسیری برده خواهد شد.
18پادشاه و ملکۀ مادر را بگو: «از تختهای خویش فرود آیید، زیرا تاجهای شکوهمندتان از سر شما فرو~افتاده است.»
19شهرهای نِگِب مسدود شده، و کسی نیست که آنها را بگشاید؛ تمامی یهودا اسیر شده، و یکسره به تبعید رفته است.
20«چشمان خود را برافراز و آنان را که از شمال میآیند، بنگر. کجاست گلهایکه به تو سپرده شد؟ کجاست گوسفندان زیبای تو؟
21چون او یارانی را که تو پروردهای به حکمرانی بر تو برگمارد، چه خواهی گفت؟ آیا دردی همچون دردِ زنِ زائو بر تو نخواهد آمد؟
22و اگر در دل خویش بگویی، ”چرا اینها بر سرم آمده؟“ بدان که به سبب کثرت گناهان توست که دامنت بالا زده شده، و بر تو تجاوز رفته است.
23آیا حَبَشی، پوست خویش را تغییر تواند داد؟ یا پلنگ خالهای خود را؟ به همینگونه، آیا شما که به بدی کردن خو کردهاید، کار نیک توانید کرد؟
24«من شما را چون کاهی رانده از بادِ صحرا، پراکنده خواهم ساخت.
25این است قرعۀ تو، و نصیبی که برایت رقم زدهام؛» خداوند این را میگوید. «زیرا مرا از یاد بردی و به دروغ اعتماد کردی.
26پس من خودْ دامنت را تا روی صورتت بالا خواهم زد، و رسواییات دیده خواهد شد.
27من اعمال قبیح تو را بر فراز تپهها و در دشتها دیدهام، زناکاری و شیههها، و بیشرمیِ روسپیگریت را. وای بر تو ای اورشلیم! تا به کی طاهر نخواهی شد؟»
متی باب ۲۴
24:1 هنگامی که عیسی معبد را ترک گفته، به راه خود میرفت، شاگردانش نزدش آمدند تا نظر او را به بناهای معبد جلب کنند.
2عیسی به آنان گفت: «همۀ اینها را میبینید؟ آمین، به شما میگویم، سنگی بر سنگ دیگر باقی نخواهد ماند، بلکه همه فرو~خواهد ریخت.»
3وقتی عیسی بر کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد او آمده، گفتند: «به ما بگو این وقایع کِی روی خواهد داد و نشانۀ آمدن تو و پایان این عصر چیست؟»
4عیسی پاسخ داد: «بههوش باشید تا کسی گمراهتان نکند.
5زیرا بسیاری به نام من خواهند آمد و خواهند گفت، ”من مسیح هستم،“ و بسیاری را گمراه خواهند کرد.
6همچنین دربارۀ جنگها خواهید شنید و خبر جنگها به گوشتان خواهد رسید. امّا مشوش مشوید، زیرا چنین وقایعی میباید رخ دهد، ولی هنوز پایان فرا~نرسیده.
7نیز قومی بر قوم دیگر و حکومتی بر حکومت دیگر بر خواهند خاست. و قحطیها و زلزلهها در جایهای گوناگون خواهد آمد.
8امّا همۀ اینها تنها آغاز درد زایمان است.
9«در آن زمان شما را تسلیم خواهند کرد تا آزار بسیار بینید، و شما را خواهند کشت. همۀ قومها بهخاطر نام من از شما نفرت خواهند داشت.
10در آن روزها بسیاری از ایمان خود بازگشته، به یکدیگر خیانت خواهند کرد و از یکدیگر متنفر خواهند شد.
11پیامبران دروغینِ زیادی برخاسته، بسیاری را گمراه خواهند کرد.
12در نتیجۀ افزونی شرارت، محبت بسیاری به سردی خواهد گرایید.
13امّا هر که تا به پایان پایدار بماند، نجات خواهد یافت.
14و این بشارت پادشاهی در سرتاسر جهان اعلام خواهد شد تا شهادتی برای همۀ قومها باشد. آنگاه پایان فرا~خواهد رسید.
15«پس چون آنچه را دانیال نبی ’مکروهِ ویرانگر‘ نامیده در مکان مقدّس بر پا بینید-خواننده دقّت کند -
16آنگاه هر که در یهودیه باشد، به کوهها بگریزد؛
17و هر که بر بام خانه باشد، برای برداشتن چیزی، فرود نیاید؛
18و هر که در مزرعه باشد، برای برگرفتن قبای خود به خانه بازنگردد.
19وای بر زنان آبستن و مادران شیرده در آن روزها!
20دعا کنید که فرار شما در زمستان یا در روز شَبّات نباشد.
21زیرا در آن زمان چنان مصیبت عظیمی روی خواهد داد که مانندش از آغاز جهان تا کنون روی نداده، و هرگز نیز روی نخواهد داد.
22اگر آن روزها کوتاه نمیشد، هیچ بشری جان سالم به در نمیبرد. امّا بهخاطر برگزیدگان کوتاه خواهد شد.
23«در آن زمان، اگر کسی به شما گوید، ”ببینید، مسیح اینجاست!“ یا ”مسیح آنجاست!“ باور مکنید.
24زیرا مسیحان کاذب و پیامبران دروغین برخاسته، آیات و معجزات عظیم به ظهور خواهند آورد تا اگر ممکن باشد، حتی برگزیدگان را گمراه کنند.
25ببینید، پیشاپیش به شما گفتم.
26بنابراین اگر به شما بگویند، ”او در بیابان است،“ به آنجا نروید؛ و اگر بگویند، ”در اندرونی خانه است،“ باور مکنید.
27زیرا همچنانکه صاعقه در شرق آسمان پدید میآید و نورش تا به غرب میرسد، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد بود.
28هر جا لاشهای باشد، لاشخوران در آنجا گرد میآیند.
29«بلافاصله، پس از مصیبتِ آن روزها «”خورشید تاریک خواهد شد و ماه دیگر نور نخواهد افشاند؛ ستارگان از آسمان فرو~خواهند ریخت، و نیروهای آسمان به لرزه در خواهند آمد.“
30آنگاه نشانۀ پسر انسان در آسمان ظاهر خواهد شد و همۀ طوایف جهان بر سینۀ خود خواهند زد، و پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم بر ابرهای آسمان میآید.
31او فرشتگان خود را با نفیر بلند شیپور خواهد فرستاد و آنها برگزیدگان او را از چهار گوشۀ جهان، از یک کران آسمان تا به کران دیگر، گرد هم خواهند آورد.
32«حال، از درخت انجیر این درس را فرا~گیرید: به محض اینکه شاخههای آن جوانه زده برگ میدهد، درمییابید که تابستان نزدیک است.
33به همینسان، هر گاه این چیزها را ببینید، درمییابید که او نزدیک، بلکه بر در است.
34آمین، به شما میگویم، تا این همه روی ندهد، این نسل از میان نخواهد رفت.
35آسمان و زمین زایل خواهد شد، امّا سخنان من هرگز زوال نخواهد پذیرفت.
36«هیچکس آن روز و ساعت را نمیداند جز پدر؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند.
37زمان ظهور پسر انسان مانند روزگار نوح خواهد بود.
38در روزهای پیش از توفان، قبل از اینکه نوح به کشتی درآید، مردم میخوردند و مینوشیدند و زن میگرفتند و شوهر میکردند
39و نمیدانستند چه در پیش است. تا اینکه توفان آمد و همه را با خود برد. ظهور پسر انسان نیز همینگونه خواهد بود.
40از دو مرد که در مزرعه هستند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد.
41و از دو زن که با هم دستاس میکنند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد.
42پس بیدار باشید، زیرا نمیدانید سرورِ شما چه روزی خواهد آمد.
43این را بدانید که اگر صاحبخانه میدانست دزد در چه پاسی از شب میآید، بیدار میماند و نمیگذاشت به خانهاش دستبرد زنند.
44پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظارش را ندارید.
45«پس آن غلام امین و دانا کیست که اربابش او را به سرپرستی خانوادۀ خود گماشته باشد تا خوراک آنان را بهموقع بدهد؟
46خوشا به حال آن غلام که چون اربابش بازگردد، او را مشغول این کار ببیند.
47آمین، به شما میگویم، که او را بر همۀ مایملک خود خواهد گماشت.
48امّا اگر آن غلام، شریر باشد و با خود بیندیشد که ”اربابم تأخیر کرده است،“
49و به آزار همکاران خود بپردازد و با میگساران مشغول خوردن و نوشیدن شود،
50آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد
51و او را از میان دو پاره کرده، در جایگاه ریاکاران خواهد افکند، جایی که گریه و دندان به دندان ساییدن خواهد بود.