برنامه مطالعه روزانه
۱۵ فوریه
خروج باب ۲۶
26:1 «مسکن را با ده پرده بساز که از کتان ریزبافتِ تابیده تهیه شده و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آنها به کار رفته باشد. بر پردهها نقش کروبیان با مهارت دوخته شود.
2پردهها همه به یک اندازه باشد، درازایشان بیست و هشت ذِراع و پهنایشان چهار ذِراع.
3پنج پرده به هم متصل شود و پنج پردۀ دیگر نیز به هم.
4بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ اوّل، حلقههایی از پارچۀ آبی بساز و بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ دوّم نیز چنین کن.
5پنجاه حلقه بر یک پرده و پنجاه حلقه بر آخرین پرده از دستۀ دیگر بساز، به گونهای که حلقهها در برابر هم قرار داشته باشد.
6آنگاه پنجاه گیره از طلا بساز و پردهها را با آنها به هم متصل کن تا مسکن یکی گردد.
7«برای چادرِ روی مسکن نیز پردههایی از پشم بز بدوز، بر روی هم یازده پرده.
8این یازده پرده همه به یک اندازه باشند، درازایشان سی ذِراع و پهنایشان چهار ذِراع.
9پنج پرده را در یک دسته به هم متصل کن، و شش پردۀ دیگر را نیز در دستهای دیگر. پردۀ ششم را به سوی جلوی خیمه دولا کن.
10بر لبۀ آخرین پرده از یک دسته، پنجاه حلقه، و بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ دیگر نیز پنجاه حلقه بساز.
11«آنگاه پنجاه گیرۀ برنجین بساز و آنها را در حلقهها قرار ده تا خیمه به هم متصل شده، یکی گردد.
12قسمت اضافۀ پردههای خیمه، یعنی نیمپردهای که اضافه است، در پشت مسکن آویخته شود.
13پردههای خیمه در طرفین آن یک ذِراع بلندتر خواهد بود؛ این قسمت اضافه از طرفین مسکن آویخته خواهد شد تا آن را بپوشاند.
14برای خیمه، پوششی از پوست قوچ که به رنگ سرخ رنگ شده باشد بساز و بر روی آن پوششی از چرم نازک بکش.
15«تختههای قایم از چوب اقاقیا برای مسکن بساز.
16درازای هر تخته ده ذِراع، و پهنایش یک و نیم ذِراع باشد
17و هر تخته دو زبانۀ قرینۀ هم داشته باشد. تمامی تختههای مسکن را اینگونه بساز.
18برای جانب جنوبی مسکن بیست تخته بساز
19و برای زیر آنها چهل پایۀ نقره، یعنی دو پایه برای دو زبانۀ هر تخته.
20برای جانب دیگر مسکن، یعنی جانب شمالی بیست تخته بساز
21و چهل پایۀ نقره برای زیر آنها، یعنی دو پایه برای هر تخته.
22برای قسمت انتهایی مسکن، یعنی انتهای بخش غربی، شش تخته بساز،
23و برای هر یک از گوشههای قسمت انتهایی مسکن، دو تخته.
24این دو تخته، در هر یک از این دو گوشه، در پایین به هم متصل باشند و در بالا به وسیلۀ یک حلقۀ واحد به هم بسته شوند؛ هر دو گوشه چنین باشد.
25پس هشت تخته و شانزده پایۀ نقره خواهد بود، یعنی برای هر تخته دو پایه.
26«همچنین پشتبندهایی از چوب اقاقیا بساز، پنج پشتبند برای تختههای یک جانب مسکن،
27پنج پشتبند برای تختههای جانب دیگر و پنج پشتبند برای تختههای بخش غربی واقع در انتهای مسکن.
28پشتبند میانی باید در وسط تختههای قایم قرار گیرد و از یک سر تا سر دیگر برسد.
29تختهها را زراندود کن و حلقههایی زرین بساز تا پشتبندها را نگاه دارند. پشتبندها را نیز زراندود کن.
30پس مسکن را مطابق نمونهای که در کوه به تو نشان دادم، بر پا کن.
31«حجابی از کتان ریزبافتِ تابیده بدوز که نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آن به کار رفته و نقش کروبیان ماهرانه بر آن دوخته شده باشد.
32حجاب را با قلابهای طلا بر چهار ستون از چوب اقاقیا که زراندود شده و بر چهار پایۀ نقره سوار باشند، بیاویز.
33حجاب را زیر گیرهها بیاویز و صندوق شهادت را پشت حجاب قرار ده. حجاب، قُدس را برای شما از قُدسالاقداس جدا خواهد کرد.
34جایگاه کفّاره را بر صندوق شهادت که در قُدسالاقداس است، بگذار.
35میز را بیرونِ حجاب در جانب شمالی مسکن قرار بده و چراغدان را روبهروی آن در جانب جنوبی بگذار.
36«به جهت دَرِ خیمه، پردهای از نخهای آبی، ارغوانی و قرمز و کتان ریزبافتِ تابیده بدوز که ماهرانه گلدوزی شده باشد.
37برای این پرده پنج ستون از چوب اقاقیا بساز و آنها را زراندود کن؛ قلابهای آنها از طلا باشد و پنج پایۀ برنجین نیز برایشان بریز.
مزامیر باب ۷۹ , ۸۰
79:1 خدایا، قومها به میراث تو داخل گشتهاند؛ معبد مُقدّست را نجس ساختهاند، و اورشلیم را به ویرانهای بدل کردهاند.
2اجساد خدمتگزارانت را خوراک مرغان هوا ساختهاند، و گوشت تن سرسپردگانت را طعمۀ وحوش زمین گردانیدهاند.
3خون ایشان را همچون آبْ گِرداگرد اورشلیم ریختهاند، بیآنکه کسی باشد که دفنشان کند.
4نزد همسایگان رسوا شدهایم، و مایۀ تمسخر و ریشخند اطرافیانیم.
5تا به کی خداوندا؟ آیا تا به ابد خشمگین خواهی بود؟ تا به کی غیرتت چون آتش خواهد سوزانید؟
6غضب خود را بر قومهایی بریز که تو را نمیشناسند، و بر ممالکی که نام تو را نمیخوانند؛
7زیرا یعقوب را فرو~بلعیدهاند و منزلگاه او را ویران کردهاند.
8گناهان پیشینیان را، بر ما به یاد میاور! رحمتت به ملاقات ما بشتابد، زیرا که بسیار ذلیل گشتهایم!
9ای خدای نجات ما، بهخاطر جلال نام خود یاریمان ده! بهخاطر نام خود ما را برهان و گناهانمان را کفاره فرما!
10چرا قومها بگویند: «خدای ایشان کجاست؟» بگذار در برابر چشمان ما، قومها تقاص خون خدمتگزاران تو را پس دهند.
11نالۀ اسیران به حضور تو برِسد! بر حسب عظمت بازوی خویش جان محکومانِ به مرگ را حفظ فرما!
12دامن همسایگان ما را، ای خداوندگار، هفت چندان از اهانتی که بر تو روا داشتهاند، پر کن!
13آنگاه ما که قوم تو و گوسفندان چراگاه توییم، جاودانه شکرت خواهیم گزارد، و نسل اندر نسل ستایش تو را بر زبان خواهیم راند.
80:1 ای شبان اسرائیل، گوش فرا~ده، ای که یوسف را همچون گلهای هدایت میکنی! ای که در میان کَروبیان بر تخت نشستهای، تجلی فرما!
2پیش روی اِفرایِم، بِنیامین و مَنَسی، نیروی خویش را برانگیز، و به نجات ما بیا!
3خدایا، ما را بازآور! روی خود را تابان ساز تا نجات یابیم.
4ای یهوه، خدای لشکرها، تا چند شعلههای خَشمت بر دعاهای قومت زبانه خواهد کشید؟
5نان اشک بدیشان خورانیدی، و جام لبریز از اشک بدیشان نوشانیدی.
6ما را موضوع نزاع همسایگانمان میسازی، و دشمنان ما در میان خویش خندۀ تمسخر سر میدهند.
7ای خدای لشکرها، ما را بازآور؛ روی خود را تابان ساز تا نجات یابیم.
8تاکی از مصر برآوردی؛ قومها را بیرون راندی و آن را غرس کردی.
9زمین را پیش روی آن فراخ ساختی، پس ریشه گرفت و زمین را پر ساخت.
10کوهها را به سایۀ خود پوشانید، و سروهای تنومند را به شاخههایش!
11شاخههای خود را تا به دریا پهن کرد، و ساقههایش را تا به نهر.
12پس چرا دیوارهای آن را فرو~ریختی تا هر رهگذری انگورهایش را برچیند؟
13گرازهای جنگل ویرانش میکنند و جانوران صحرا در آن به چَرا مشغولند!
14ای خدای لشکرها، نزد ما بازگرد! از آسمان بنگر و ببین! به یاری این تاک بیا،
15به یاری نهالیکه دست راست تو غرس کرد، و پسری که برای خود توانا ساختی.
16تاک تو را قطع کرده و به آتش سوزاندهاند؛ باشد که از توبیخ روی تو هلاک گردند.
17باشد که دست تو بر مرد دست راستت قرار گیرد، بر آن پسر انسان که برای خود توانا ساختی.
18آنگاه از تو روی نخواهیم تافت؛ ما را زندگی بخش، تا نام تو را بخوانیم!
19ای یهوه خدای لشکرها، ما را بازآور؛ روی خود را تابان ساز، تا نجات یابیم.
مرقس باب ۱۱
11:1 چون به بِیتفاجی و بِیتعَنْیا رسیدند که نزدیک اورشلیم در دامنۀ کوه زیتون بود، عیسی دو تن از شاگردان خود را فرستاد
2و به آنان فرمود: «به دهکدهای که پیش روی شماست، بروید. به محض ورود، کره الاغی را بسته خواهید یافت که تا کنون کسی بر آن سوار نشده است. آن را باز کنید و بیاورید.
3اگر کسی از شما پرسید: ”چرا چنین میکنید؟“ بگویید: ”خداوند بدان نیاز دارد و بیدرنگ آن را به اینجا باز خواهد فرستاد.“»
4آن دو رفتند و بیرون، در کوچهای کره الاغی یافتند که مقابل دری بسته شده بود. پس آن را باز کردند.
5در همان هنگام، بعضی از کسانی که آنجا ایستاده بودند پرسیدند: «چرا کره الاغ را باز میکنید؟»
6آن دو همانگونه که عیسی بدیشان فرموده بود، پاسخ دادند؛ پس گذاشتند بروند.
7آنگاه کره الاغ را نزد عیسی آورده، رداهای خود را بر آن افکندند، و عیسی سوار شد.
8بسیاری از مردم نیز رداهای خود را بر سر راه گستردند و عدهای نیز شاخههایی را که در مزارع بریده بودند، در راه میگستردند.
9کسانی که پیشاپیش او میرفتند و آنان که از پس او میآمدند، فریادکنان میگفتند: «هوشیعانا!» «مبارک است آن که به نام خداوند میآید!»
10«مبارک است پادشاهی پدر ما داوود که فرا~میرسد!» «هوشیعانا در عرش برین!»
11پس عیسی به اورشلیم درآمد و به معبد رفت. در آنجا همه چیز را ملاحظه کرد، امّا چون دیروقت بود همراه با آن دوازده تن به بِیتعَنْیا رفت.
12روز بعد، به هنگام خروج از بِیتعَنْیا، عیسی گرسنه شد.
13از دور درخت انجیری دید که برگ داشت؛ پس پیش رفت تا ببیند میوه دارد یا نه. چون نزدیک شد، جز برگ چیزی بر آن نیافت، زیرا هنوز فصل انجیر نبود.
14پس خطاب به درخت گفت: «مباد که دیگر هرگز کسی از تو میوه خورَد!» شاگردانش این را شنیدند.
15چون به اورشلیم رسیدند، عیسی به معبد درآمد و به بیرون راندن کسانی آغاز کرد که در آنجا داد و ستد میکردند. او تختهای صرّافان و بساط کبوترفروشان را واژگون کرد
16و اجازه نداد کسی برای حمل کالا از میان صحن معبد عبور کند.
17سپس به آنها تعلیم داد و گفت: «مگر نوشته نشده است که، «”خانۀ من خانۀ دعا برای همۀ قومها خوانده خواهد شد“؟ امّا شما آن را ’لانۀ راهزنان‘ ساختهاید.»
18سران کاهنان و علمای دین چون این را شنیدند، در پی راهی برای کشتن او برآمدند، زیرا از او میترسیدند، چرا که همۀ جمعیت از تعالیم او در شگفت بودند.
19چون غروب شد، عیسی و شاگردان از شهر بیرون رفتند.
20بامدادان، در راه، درخت انجیر را دیدند که از ریشه خشک شده بود.
21پطرس ماجرا را به یاد آورد و به عیسی گفت: «استاد، بنگر! درخت انجیری که نفرین کردی، خشک شده است.»
22عیسی پاسخ داد: «به خدا ایمان داشته باشید.
23آمین، به شما میگویم، اگر کسی به این کوه بگوید، ”از جا کنده شده، به دریا افکنده شو،“ و در دل خود شک نکند بلکه ایمان داشته باشد که آنچه میگوید روی خواهد داد، برای او انجام خواهد شد.
24پس به شما میگویم، هرآنچه در دعا درخواست کنید، ایمان داشته باشید که آن را یافتهاید، و از آنِ شما خواهد بود.
25«پس هر گاه به دعا میایستید، اگر نسبت به کسی چیزی بهدل دارید، او را ببخشید تا پدر شما نیز که در آسمان است، خطاهای شما را ببخشاید. [
26امّا اگر شما نبخشید، پدر شما نیز که در آسمان است، خطاهای شما را نخواهد بخشید.]»
27آنها بار دیگر به اورشلیم آمدند. هنگامی که عیسی در معبد گام میزد، سران کاهنان و علمای دین و مشایخ نزدش آمده،
28پرسیدند: «به چه اجازهای این کارها را میکنی؟ چه کسی اقتدار انجام این کارها را به تو داده است؟»
29عیسی در پاسخ گفت: «من نیز از شما پرسشی دارم. به من پاسخ دهید تا من نیز به شما بگویم با چه اقتداری این کارها را میکنم.
30تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان؟ پاسخ دهید.»
31آنها بین خود بحث کرده، گفتند: «اگر بگوییم، ”از آسمان بود“، خواهد گفت، ”پس چرا به او ایمان نیاوردید؟“
32اگر بگوییم، ”از انسان بود“ ...» - از مردم بیم داشتند، زیرا همه یحیی را پیامبری راستین میدانستند.
33پس به عیسی پاسخ دادند: «نمیدانیم.» عیسی گفت: «من نیز به شما نمیگویم با چه اقتداری این کارها را میکنم.»