برنامه مطالعه روزانه
۲ مارس
لاویان باب ۷
7:1 «این است قانون قربانی جبران؛ این قربانی بسیار مقدس است:
2قربانی جبران باید در همان جایی ذبح شود که قربانی تمامسوز را ذبح میکنند، و کاهن خون آن را بر دورتادور مذبح بپاشد.
3سپس تمامی چربی آن را تقدیم کند، یعنی دنبه، چربیای را که اندرونی را میپوشاند،
4هر دو قلوه را با چربی روی آنها در قسمت تهیگاه، و نیز زائدۀ روی جگر را که با قلوهها جدا میکند.
5او اینها را به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند، بر مذبح بسوزاند. این است قربانی جبران.
6هر ذکوری از کاهنان میتواند از آن بخورد، اما باید در مکانی مقدس خورده شود، زیرا بسیار مقدس است.
7«قربانی جبران مانند قربانی گناه است. آنها را یک قانون است. این قربانی از آنِ کاهنی خواهد بود که با آن، کفّاره به جا میآورد.
8کاهنی که قربانی تمامسوزِ کسی را تقدیم میکند، میتواند پوست قربانی تمامسوز را که تقدیم کرده است برای خود نگاه دارد.
9هر هدیۀ آردی که در تنور پخته شود و هر چه بر تابه یا ساج تهیه گردد، از آنِ کاهنی خواهد بود که آن را تقدیم میکند.
10و هر هدیۀ آردی، خواه آمیخته به روغن و خواه خشک، به مساوات از آنِ تمامی پسران هارون خواهد بود.
11«این است قانون قربانی رفاقت که میتوان به خداوند تقدیم کرد:
12اگر کسی آن را برای شکرگزاری تقدیم میکند، باید به همراه قربانی شکرگزاری، قُرصهای بیخمیرمایۀ آمیخته به روغن، گِردههای نازک بیخمیرمایه که به روغن آغشته است، گِردههایی از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن،
13و قُرصهای نانِ خمیرمایهدار نیز تقدیم کند؛ او باید این همه را به عنوان هدیۀ خود همراه با قربانی رفاقت خویش که به جهت شکرگزاری است، تقدیم نماید.
14و از آن باید یک قُرص از هر یک از نانهای تقدیمی را به عنوان هدیه به خداوند تقدیم کند. این هدیه از آنِ کاهنی خواهد بود که خون قربانی رفاقت را میپاشد.
15گوشت قربانی رفاقت که به جهت شکرگزاری است، باید در همان روزِ تقدیم آن خورده شود؛ چیزی از آن تا صبح باقی نماند.
16اگر قربانی او نذری یا اختیاری باشد، باید در همان روزِ تقدیم آن خورده شود، و باقی آن را میتوان روز بعد نیز خورد.
17اما آنچه از گوشت قربانی تا روز سوّم باقی بماند، باید به آتش سوزانده شود.
18اگر چیزی از گوشت قربانی رفاقت در روز سوّم خورده شود، مقبول واقع نخواهد شد و برای کسی که آن را تقدیم کرده است محسوب نخواهد گردید، زیرا مکروه است و کسی که از آن بخورد متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد.
19«گوشتی را که به هر چیز نجس بَرخورَد، نباید خورد؛ باید آن را به آتش سوزانید. ولی هر گوشت دیگر را، همۀ اشخاص طاهر میتوانند بخورند.
20اما اگر کسی در حالی که نجاستی بر اوست، از گوشت قربانی رفاقت که از آنِ خداوند است بخورد، باید از میان قوم خود منقطع شود.
21اگر کسی هر چیز نجس را لمس کند، خواه نجاست انسان، خواه چارپای نجس، و خواه هر چیز مکروه و نجس دیگر را، و آنگاه از گوشت قربانی رفاقت که از آنِ خداوند است بخورد، باید از میان قوم خود منقطع شود.»
22خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
23«بنیاسرائیل را بگو: چربی گاو، گوسفند یا بز را نخورید.
24از چربی حیوان مرده یا حیوان دریده شده میتوان برای هر کاری استفاده کرد، اما به هیچ وجه نباید آن را خورد.
25زیرا هر که از چربی حیوانی که از آن هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم میشود بخورد، آن شخص باید از میان قوم خود منقطع شود.
26نیز هر جا که ساکن هستید خون مخورید، خواه خون پرندگان و خواه خون چارپایان.
27هر کس که هر نوع خون بخورد، آن شخص باید از میان قوم خود منقطع شود.»
28خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
29«بنیاسرائیل را بگو: هر کس قربانی رفاقت خود را به خداوند تقدیم میکند، خود باید هدیۀ قربانی رفاقت خویش را نزد خداوند بیاورد.
30به دستان خود، هدیۀ اختصاصی خداوند را بیاورد؛ چربی را با سینه بیاورد، تا سینه را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان دهد.
31کاهن چربی را بر مذبح بسوزاند، اما سینه از آنِ هارون و پسرانش خواهد بود.
32رانِ راست را از قربانیهای رفاقت خود به عنوان هدیۀ افراشتنی به کاهن بدهید.
33آن کس از پسران هارون که خون و چربی قربانی رفاقت را تقدیم میکند، ران راست سهم وی خواهد بود.
34زیرا من سینۀ تکاندادنی و رانِ افراشتنی را از بنیاسرائیل، یعنی از قربانیهای رفاقت ایشان برگرفتم، و آنها را به عنوان فریضۀ ابدی از جانب بنیاسرائیل به هارونِ کاهن و پسرانش بخشیدم.
35این است سهم تخصیصیافته به هارون و پسرانش از هدیۀ اختصاصی خداوند در روزی که جهت کهانت خداوند نزدیک آورده شدند.
36روزی که خداوند ایشان را مسح فرمود، فرمان داد که قوم اسرائیل آن را بدیشان بدهند. این است فریضهای ابدی در همۀ نسلهای ایشان.»
37این بود قانون قربانی تمامسوز، هدیۀ آردی، قربانی گناه، قربانی جبران، قربانی انتصاب و قربانی رفاقت
38که خداوند در کوه سینا به موسی امر فرمود، در روزی که در بیابان سینا به بنیاسرائیل فرمان داد تا هدایای خود را به خداوند تقدیم کنند.
مزامیر باب ۱۰۶
106:1 هَلِلویاه! خداوند را سپاس گویید زیرا که او نیکوست و محبتش تا ابدالآباد است.
2کیست که اعمال نیرومند خداوند را بیان تواند کرد و ستایش او را به کمال تواند شنوانید؟
3خوشا به حال آنان که عدالت را به جا میآورند و در همه وقت، انصاف را نگاه میدارند.
4خداوندا، چون بر قوم خود نظر لطف افکنی، مرا به یاد آور، و با نجات خود به یاریام بیا؛
5تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم و در شادی قوم تو شادمان گردم و همراه با میراث تو فخر نمایم.
6ما و پدرانمان گناه کردهایم، عِصیان ورزیدهایم و شرارت نمودهایم.
7پدران ما، هنگامی که در مصر بودند کارهای شگفتانگیز تو را درک نکردند؛ آنان کثرت محبت تو را به یاد نیاوردند، بلکه در کنار دریا، نزد دریای سرخ، سر به شورش برداشتند.
8اما او بهخاطر نام خود، ایشان را نجات بخشید، تا قوّت خود را بشناساند.
9دریای سرخ را عتاب کرد، و خشکید؛ و ایشان را از میان ژرفناها همچون بیابان رهبری فرمود.
10آنان را از چنگ خصم نجات بخشید، و از دست دشمن رهانید.
11آبها مخالفان ایشان را پوشانید، که یکی از آنها نیز باقی نماند.
12آنگاه به کلام او ایمان آوردند، و حمد او را سراییدند.
13اما کارهای او را بهزودی از یاد بردند، و مشورت او را انتظار نکشیدند.
14هوای نَفْس خود را در بیابان پیروی کردند، و خدا را در صحرا آزمودند.
15پس آنچه خواستند بدیشان عطا فرمود، اما لاغری در جانهای ایشان فرستاد.
16در اردوگاه بر موسی حسد بردند، و بر هارون، مقدس خداوند.
17پس زمین دهان گشود و داتان را فرو~برد، و جماعتِ اَبیرام را پوشانید.
18آتش در میانِ جمع ایشان زبانه کشید و شعلهها شریران را سوزانید.
19در حوریب گوسالهای ساختند، و بُتِ ریختهشده را پرستش کردند؛
20جلال خود را معاوضه کردند، با شمایل گاوی علفخوار!
21خدا را که نجاتدهندۀ ایشان بود از یاد بردند، او را که کارهای عظیم در مصر کرده بود؛
22آن که عجایب در سرزمین حام به عمل آورده بود، و کارهای مَهیب نزد دریای سرخ.
23پس گفت که هلاکشان خواهد کرد - اگر برگزیدۀ او موسی به حضورش در شکاف نمیایستاد تا خشم او را از هلاک کردن ایشان برگرداند.
24سرزمین دلپذیر را خوار شمردند، زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند.
25در خیمههای خود همهمه کردند، و آواز خداوند را نشنیدند.
26پس با دست برافراشته سوگند خورد که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد،
27و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد، و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت.
28سپس با بَعَل فِغور همیوغ شدند، و قربانیهای تقدیمی به مردگان را خوردند؛
29با کارهای خود خداوند را به خشم آوردند، پس طاعون در میان ایشان شیوع یافت.
30آنگاه فینِحاس ایستاد و میانجیگری کرد، و طاعون بازداشته شد.
31و این برای او پارسایی محسوب گشت، نسل اندر نسل تا ابدالآباد.
32همچنین نزد آبهای مِریبَه خداوند را خشمگین کردند، و حتی موسی به سبب ایشان زیان دید؛
33زیرا روح وی را مکدر ساختند، و سخن نسنجیده بر زبان او جاری شد.
34ملتها را هلاک نکردند، آنگونه که خداوند ایشان را امر فرموده بود؛
35بلکه با قومها درآمیختند و کارهای ایشان را فرا~گرفتند.
36بتهای ایشان را عبادت کردند، که برایشان دام گردید.
37پسران خود را برای دیوها قربانی کردند و دختران خود را نیز.
38خون بیگناه را ریختند، خون پسران و دختران خود را؛ که ایشان را برای بتهای کنعان قربانی کردند، و زمین به خون آلوده شد.
39پس با کارهای خود نجس گردیدند و به اعمال خویش خودفروشی کردند.
40بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد، و از میراث خویش منزجر گشت.
41آنان را به دست قومها تسلیم کرد، و نفرتکنندگانشان بر ایشان فرمان راندند.
42دشمنان بر آنها ظلم کردند، و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند.
43بارها ایشان را رهایی بخشید اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند و به سبب تقصیر خویش خوار گردیدند.
44با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند، هنگامی که فریادشان را شنید.
45بهخاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد، و بر حسب کثرت محبت خویش گذشت نمود.
46اسیرکنندگانِ آنها را جملگی، به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت.
47ای یهوه، خدای ما، نجاتمان ده، و از میان قومها ما را گِرد آور، تا نام قدوس تو را سپاس گوییم، و در ستایش تو فخر نماییم.
48متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل، از ازل تا ابدالآباد. و تمامی مردم بگویند، «آمین». هَلِلویاه!
اول قرنتیان باب ۱۵
15:1 و اما، ای برادران، اکنون میخواهم انجیلی را که به شما بشارت دادم به یادتان آورم، همان انجیل که پذیرفتید و بدان پایبندید
2و به وسیلۀ آن نجات مییابید، به شرط آنکه کلامی را که به شما بشارت دادم، استوار نگاه دارید. در غیر این صورت، بیهوده ایمان آوردهاید.
3زیرا من آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم: اینکه مسیح مطابق با کتب مقدّس در راه گناهان ما مرد،
4و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین کتب در روز سوّم از مردگان برخاست،
5و اینکه خود را بر کیفا ظاهر کرد و سپس بر آن دوازده تن.
6پس از آن، یک بار بر بیش از پانصد تن از برادران ظاهر شد که بسیاری از ایشان هنوز زندهاند، هرچند برخی خفتهاند.
7سپس بر یعقوب ظاهر شد و بعد بر همۀ رسولان،
8و آخر از همه بر من نیز، چون طفلی که غیرطبیعی زاده شده باشد، ظاهر گردید.
9زیرا من در میان رسولانْ کمترینم، و حتی شایسته نیستم رسول خوانده شوم، چرا که کلیسای خدا را آزار میرسانیدم.
10امّا به فیض خدا آنچه هستم، هستم و فیض او نسبت به من بیثمر نبوده است. برعکس، من از همۀ آنها سختتر کار کردم، امّا نه خودم، بلکه آن فیض خدا که با من است.
11به هر حال، خواه من خواه آنان، همین پیام را وعظ میکنیم و همین است پیامی که به آن ایمان آوردید.
12امّا اگر موعظه میشود که مسیح از مردگان برخاست، چگونه است که بعضی از شما میگویند مردگان را رستاخیزی نیست؟
13اگر مردگان برنمیخیزند، پس مسیح نیز برنخاسته است.
14و اگر مسیح برنخاسته، هم وعظ ما باطل است، هم ایمان شما.
15بهعلاوه، برای خدا شاهدان دروغین محسوب میشویم، زیرا دربارۀ او شهادت دادهایم که مسیح را از مردگان برخیزانید، حال آنکه اگر مردگان برنمیخیزند، پس خدا او را برنخیزانیده است.
16زیرا اگر مردگان برنمیخیزند، پس مسیح نیز برنخاسته است.
17و اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما همچنان در گناهان خود هستید.
18بلکه آنان نیز که در مسیح خفتهاند، از دست رفتهاند.
19اگر تنها در این زندگی به مسیح امیدواریم، حالِ ما از همۀ دیگر آدمیان رقّتانگیزتر است.
20امّا مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است.
21زیرا همانگونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت.
22زیرا همانگونه که در آدم همه میمیرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد.
23امّا هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند.
24سپس پایان فرا~خواهد رسید، یعنی آنگاه که پس از برانداختن هر ریاست و قدرت و نیرویی، پادشاهی را به خدای پدر سپارد.
25زیرا او باید تا زمانی که پا بر همۀ دشمنانش بگذارد، حکم براند.
26دشمن آخر که باید از میان برداشته شود، مرگ است.
27زیرا خدا «همه چیز را زیر پاهای او نهاد.» امّا وقتی گفته میشود ’همه چیز‘ زیر پاهای او نهاده شد، روشن است که این خودِ خدا را که همه چیز را زیر پاهای مسیح نهاد، در بر نمیگیرد.
28هنگامی که همه چیز مطیع او گردید، خودِ پسر نیز مطیع آن کس خواهد شد که همه چیز را زیر پاهای او نهاد، تا خدا کل در کل باشد.
29اگر مردگان برنمیخیزند، آنان که به نیابت از ایشان تعمید میگیرند، چه کنند؟ اگر مردگان برنمیخیزند، چرا به نیابت از ایشان تعمید میگیرند؟
30و یا چرا ما هر ساعت جان خود را به خطر میاندازیم؟
31به فخری که در خداوندمان مسیحْ عیسی در مورد شما دارم قَسَم که من هر روز به کام مرگ میروم.
32اگر جنگ من با وحوش در اَفِسُس تنها به دلایل بشری بوده است، چه سودی از آن بردهام؟ اگر مردگان برنمیخیزند، «بیایید بخوریم و بنوشیم زیرا فردا میمیریم.»
33فریب مخورید: «معاشِر بد، اخلاق خوب را فاسد میسازد.»
34سَرِ عقل بیایید و دیگر گناه مکنید؛ زیرا هستند بعضی که خدا را نمیشناسند. این را میگویم تا شرمنده شوید.
35امّا شاید کسی بپرسد: «مردگان چگونه برمیخیزند و با چه نوع بدنی میآیند؟»
36چه سؤال ابلهانهای! آنچه میکاری، تا نمیرد زنده نمیشود.
37هنگامی که چیزی میکاری، کالبدی را که بعد ظاهر خواهد شد نمیکاری، بلکه تنها دانه را میکاری، خواه گندم خواه دانههای دیگر.
38امّا خدا کالبدی را که خود تعیین کرده است، بدان میبخشد و هر نوع دانه را کالبدی مخصوص به خود عطا میکند.
39همۀ جسمها یکی نیستند. آدمیان را یک نوع جسم است، حیوانات را نوعی دیگر، و پرندگان را نوعی دیگر؛ ماهیها نیز دارای نوعی دیگر از جسماند.
40به همینسان، کالبدهای آسمانی وجود دارد و کالبدهای زمینی. امّا جلال کالبدهای آسمانی از یک نوع است و جلال کالبدهای زمینی از نوعی دیگر.
41خورشید جلال خاص خود را دارد، ماه جلالی دیگر، و ستارگان نیز جلالی دیگر؛ جلال هر ستاره نیز با جلال ستارۀ دیگر متفاوت است.
42در مورد رستاخیز مردگان نیز چنین است. آنچه کاشته میشود، فسادپذیر است؛ آنچه برمیخیزد، فسادناپذیر.
43در ذلّت کاشته میشود، در جلال برمیخیزد. در ضعف کاشته میشود، در قوّت برمیخیزد.
44بدنِ طبیعی کاشته میشود، بدنِ روحانی برمیخیزد. اگر بدن طبیعی وجود دارد، بدن روحانی نیز وجود دارد.
45چنانکه نوشته شده است: «انسانِ اوّل، یعنی آدم، موجود زنده گشت»؛ آدمِ آخر، روحِ حیاتبخش شد.
46ولی روحانی اوّل نیامد بلکه طبیعی آمد، و پس از آن روحانی.
47انسانِ اوّل از زمین است و خاکی؛ انسانِ دوّم از آسمان است.
48هرآنچه انسان خاکی واجد آن بود، در خاکیان نیز وجود دارد؛ و هرآنچه انسان آسمانی داراست، در آسمانیان نیز یافت میشود.
49و همانگونه که شکل انسان خاکی را به خود گرفتیم، شکل انسان آسمانی را نیز به خود خواهیم گرفت.
50ای برادران، مقصودم این است که جسم و خون نمیتواند وارث پادشاهی خدا شود و آنچه فسادپذیر است، وارث فسادناپذیری نمیتواند شد.
51گوش فرا~دهید! رازی را به شما میگویم: ما همه نخواهیم خوابید، بلکه همه دگرگونه خواهیم شد.
52در یک آن و در یک چشم به هم زدن، آنگاه که شیپور آخر نواخته شود، این به وقوع خواهد پیوست. زیرا شیپور به صدا در خواهد آمد و مردگان در فسادناپذیری بر خواهند خاست و ما دگرگونه خواهیم شد.
53زیرا این بدنِ فسادپذیر باید فسادناپذیری را بپوشد و این بدن فانی باید به بقا آراسته شود.
54چون این فسادپذیر، فسادناپذیری را پوشید و این فانی به بقا آراسته شد، آنگاه آن کلامِ مکتوب به حقیقت خواهد پیوست که میگوید: «مرگ در پیروزی فرو~بلعیده شده است.»
55«ای گور، پیروزی تو کجاست؟ و ای مرگ، نیش تو کجا؟»
56نیش مرگْ گناه است و نیروی گناه، شریعت.
57امّا شکر خدا را که به واسطۀ خداوند ما عیسی مسیح به ما پیروزی میبخشد.
58پس، برادران عزیزم، ثابت و استوار بوده، همواره با تمام وجود به کار خداوند مشغول باشید، زیرا میدانید زحمت شما در خداوند بیهوده نیست.