برنامه مطالعه روزانه
۲۷ آوریل
تثنیه باب ۱۳ , ۱۴
13:1 «هرگاه از میان شما نبی یا خواببینندهای برخیزد و آیت یا علامتی به شما بدهد،
2و آن آیت یا علامت که شما را از آن خبر داده، واقع شود، و به شما گوید: ”بیایید تا خدایانِ غیر را - که شما نمیشناسید - پیروی کنیم؛ بیایید آنها را عبادت نماییم،“
3به سخنان آن نبی یا خواببیننده گوش مگیرید، زیرا یهوه خدایتان شما را میآزماید تا بداند آیا یهوه خدای خود را با تمامی دل و تمامی جان خود دوست میدارید یا نه؟
4شما باید یهوه خدای خود را پیروی کنید و از او بترسید و فرمانهای او را به جای آورید و به صدای او گوش فرا~دهید و او را عبادت نمایید و به او بچسبید.
5آن نبی یا خواببیننده کشته شود، زیرا بر ضد یهوه خدایتان که شما را از سرزمین مصر بیرون آورد و از خانۀ بندگی فدیه کرد، سخنان فتنهانگیز گفته است تا شما را از راهی که به فرمان یهوه خدایتان باید در آن سلوک نمایید، منحرف سازد. بدینگونه بدی را از میان خود خواهید زدود.
6«اگر برادرِ تنی تو یا پسرت یا دخترت یا زنی که همآغوشِ توست یا رفیقت که همچون جان خویش عزیزش میداری، تو را در نهان فریفته سازد و بگوید: ”بیا تا رفته، خدایانِ غیر را عبادت کنیم،“ که نه شما آنها را میشناسید و نه پدرانتان،
7از خدایان اقوامی که اطراف شمایند، خواه نزدیک به شما و خواه دور، از یک کران زمین تا کران دیگر،
8تسلیم او مشوید و سخنش را گوش مگیرید. چشمان شما بر او شفقت نکند و دل بر وی مَسوزانید و او را پنهان مکنید.
9بر شماست که او را بکشید. نخست، خود دست به کشتنش دراز کنید، و پس از شما، تمامی جماعت.
10او را سنگسار کنید تا بمیرد، زیرا بر آن شد که شما را از یهوه خدایتان که شما را از سرزمین مصر، از خانۀ بندگی، بیرون آورد، منحرف سازد.
11و چون قوم اسرائیل جملگی بشنوند، خواهند ترسید، و دیگر بار کسی در میان شما مرتکب این شرارت نخواهد شد.
12«اگر دربارۀ یکی از شهرهایی که یهوه خدایتان برای سکونت به شما میدهد، بشنوید که
13برخی اشخاص فاسد از میان شما بیرون رفته، مردمان شهر را منحرف ساخته و گفتهاند: ”بیایید تا رفته خدایانِ غیر را - که شما نمیشناسید - عبادت کنیم،“
14آنگاه تفحص و تحقیق کرده، بهدقّت پُرس و جو کنید. اگر دیدید آن امر صحت دارد و شکی نیست که آن عمل کراهتآور در میان شما رخ داده است،
15بهیقین باید مردمان آن شهر را از دم تیغ بگذرانید. شهر را با هرآنچه در آن است همراهِ چارپایانش، از دم تیغ گذرانده، به نابودی کامل بسپارید.
16همۀ غنایم آن را در وسط میدان شهر گرد آورده، شهر را با همۀ غنایمش برای یهوه خدایتان چون قربانی تمامسوز، به آتش بسوزانید، و برای همیشه تَلی باشد و دیگر بار ساخته نشود.
17از چیزهایی که به نابودی کامل سپرده شدهاند چیزی به دستتان نچسبد، تا خداوند از شدت خشم خود برگشته، بر شما رحم کند و شفقت نماید و بر شمارتان بیفزاید، همانگونه که برای پدرانتان سوگند خورده بود.
18این در صورتی است که به صدای یهوه خدایتان گوش فرا~داده، همۀ فرمانهایش را که من امروز به شما امر میفرمایم نگاه دارید و آنچه را که در نظر یهوه خدایتان درست است، به جای آرید.
14:1 «شما فرزندان یهوه خدای خود هستید. پس برای مردگان، خویشتن را مجروح مسازید و مابین چشمان خود را متراشید،
2زیرا شما برای یهوه خدایتان قومی مقدسید، و خداوند از میان تمامی قومهای روی زمین، شما را برگزیده است تا قومی که گنج اوست باشید.
3«هیچ چیزِ کراهتآور را نخورید.
4این است چارپایانی که میتوانید بخورید: گاو، گوسفند، بز،
5آهو، غزال، گوزن، بز کوهی، بز وحشی، غزال وحشی و قوچ کوهی.
6هر حیوان شکافتهسُم را از چارپایان که سُمش به دو بخش شکافته باشد و نشخوار کند، میتوانید بخورید.
7اما از میان حیوانات نشخوارکننده یا شکافتهسُم اینها را نباید خورد: شتر، خرگوش درازگوش و خرگوش کوتاهگوش، زیرا گرچه نشخوار میکنند ولی شکافتهسُم نیستند، و از این رو بر شما حرامند؛
8و خوک، زیرا گرچه شکافتهسُم است، اما نشخوار نمیکند، و از این رو بر شما حرام است. گوشت چنین حیواناتی را نخورید و به لاشۀ آنها نیز دست نزنید.
9«از هرآنچه در آب است، اینها را میتوانید بخورید: هر چه را که باله و فلس دارد بخورید،
10اما هر چه را که باله و فلس ندارد نخورید؛ بر شما حرام است.
11«همۀ مرغان طاهر را میتوانید بخورید.
12اما اینها را نباید بخورید: عقاب، لاشخور و لاشخور سیاه؛
13زَغَن، شاهین و شاهین به نوعش؛
14هر قسم کلاغ به نوعش؛
15شترمرغ، جغد، مرغ نوروزی و باز به نوعش؛
16بوم، جغد بزرگ، جغد سفید،
17و جغد صحرایی؛ کرکس، مرغ غواص،
18لکلک و مرغ ماهیخوار به نوعش؛ هُدهُد و خفاش.
19همۀ حشراتِ بالدار بر شما حرامند؛ نباید آنها را بخورید.
20اما همۀ پرندگان طاهر را میتوانید بخورید.
21«هیچ مُرداری را نخورید. میتوانید آن را به غریبی که در یکی از شهرهای شماست بدهید تا بخورد، یا آن را به بیگانهای بفروشید. زیرا شما برای یهوه خدایتان قومی مقدسید. «بزغاله را در شیر مادرش نپزید.
22«از همۀ محصولاتِ مزرعۀ خود که سال به سال از زمین میروید، حتماً دهیک بدهید.
23در حضور یهوه خدایتان، در آن مکان که او برمیگزیند تا نام خود را در آنجا ساکن سازد، دهیکِ غلّه و شراب و روغن، و نخستزادههای رمه و گلۀ خویش را بخورید، تا بیاموزید که در همۀ روزهای زندگی از یهوه خدایتان بترسید.
24و اگر راهتان دراز باشد به گونهای که چون یهوه خدایتان شما را برکت دهد، نتوانید دهیک خود را به آنجا ببرید، زیرا آن مکان که یهوه خدایتان برمیگزیند تا نام خود را در آن بگذارد از شما دور است،
25پس آن را به پول تبدیل کنید و پول را به دست خویش گرفته، به مکانی که یهوه خدایتان برمیگزیند، ببرید
26و پول را به مصرفِ هرآنچه دلتان بخواهد برسانید، از گاو و گوسفند و شراب و مُسکِرات و هرآنچه میلتان بر آن باشد. شما و اهل خانۀ شما در آنجا به حضور یهوه خدایتان بخورید و شادی کنید.
27اما لاویانی را که در شهرهای شمایند فراموش مکنید، زیرا ایشان را چون شما نصیب و میراثی نیست.
28«در پایان هر سه سال، تمامیِ دهیک محصولِ آن سالِ خود را بیاورید و در شهرهایتان ذخیره کنید
29تا لاویان که آنان را چون شما نصیب و میراثی نیست، و غریبان و یتیمان و بیوهزنانی که در شهرهای شمایند، بیایند و بخورند و سیر شوند، تا یهوه خدایتان شما را در همۀ کارهای دستتان که انجام میدهید، برکت دهد.
جامعه باب ۶
6:1 و بلایی دیگر زیر آفتاب دیدم که بر آدمیان سخت سنگینی میکند:
2آن که خدا به او ثروت و اموال و عزّت میدهد، به گونهای که از هرآنچه آرزو میکند هیچ کم ندارد، اما توانِ بهرهمندی از آن را به وی نمیدهد بلکه بیگانهای از آن بهره میبرَد. این نیز بطالت است و مصیبتِ اندوهبار.
3اگر کسی را یکصد پسر باشد و سالیان دراز نیز زندگی کند، به گونهای که روزهای عمرش بسیار باشد، اما جانش از نیکوییهای زندگی کام نگیرد و او را خاکسپاریِ شایسته نباشد، میگویم طفل سقط شده از او بهتر است!
4زیرا به بطالت میآید و در تاریکی میرود، و نامش در تاریکی مستور میگردد.
5با اینکه آفتاب را ندیده و چیزی ندانسته، بیش از آن یک استراحت میپذیرد
6که هرچند دو بار، و هر بار هزار سال نیز زندگی کند، هیچ نیکویی نمیبیند. آیا همه به یک جا نمیروند؟
7تمام محنت انسان برای دهان اوست؛ با وجود این، اشتهایش هرگز سیری نمیپذیرد.
8زیرا مرد حکیم را بر نادان چه امتیاز است؟ و فقیری را که میداند چهسان نزد زندگان رفتار کند، چه منفعت؟
9دیدنِ چشم از شهوتِ نَفْس بهتر است. این نیز بطالت است و در پی باد دویدن.
10هر چه هست، نامش از پیش بر زبان آورده شده، و هر چه آدمی هست هماکنون شناخته شده است؛ و او قادر به مجادله با نیرومندتر از خود نیست.
11هر چه سخن بیشتر، بطالت بیشتر، و آدمی را از آن چه سود؟
12زیرا کیست که بداند انسان را در چند صباحِ عمرِ باطلش که چون سایه در گذر است، چه چیز نیکوست؟ کیست که آدمی را از آنچه پس از او زیر آفتاب رُخ خواهد داد، باخبر سازد؟
اعمال رسولان باب ۳ , ۴
3:1 روزی پطرس و یوحنا در نهمین ساعت روز که وقت دعا بود، به معبد میرفتند.
2در آن هنگام، تنیچند، مردی را که لنگ مادرزاد بود، میآوردند. آنها او را هر روز کنار آن دروازۀ معبد که ’دروازۀ زیبا‘ نام داشت میگذاشتند تا از مردمی که وارد معبد میشدند، صدقه بخواهد.
3چون او پطرس و یوحنا را دید که میخواهند به معبد درآیند، از آنان صدقه خواست.
4پطرس و یوحنا بر وی چشم دوختند؛ پطرس گفت: «به ما بنگر!»
5پس آن مرد بر ایشان نظر انداخت و منتظر بود چیزی به او بدهند.
6امّا پطرس به وی گفت: «مرا زر و سیم نیست، امّا آنچه دارم به تو میدهم! به نام عیسی مسیحِ ناصری برخیز و راه برو!»
7سپس دست راست مرد را گرفت و او را برخیزانید. همان دم پاها و ساقهای او قوّت گرفت
8و از جا جست و بر پاهای خود ایستاده، به راه افتاد. سپس جست و خیزکنان و خدا را حمدگویان، با ایشان وارد معبد شد.
9همۀ مردم او را در حال راه رفتن و حمد گفتن خدا دیدند،
10و دریافتند همان است که پیش از آن برای گرفتن صدقه کنار ’دروازۀ زیبای‘ معبد مینشست؛ پس، از آنچه بر او گذشته بود، غرق در تعجب و حیرت شدند.
11در همان حال که آن مرد همراه پطرس و یوحنا میرفت و از آنان جدا نمیشد، تمام جماعت حیرتزده در ’ایوان سلیمان‘ به سوی ایشان دویدند.
12چون پطرس این را دید، خطاب به جماعت گفت: «ای مردان اسرائیلی، چرا از این امر در شگفتید؟ چرا به ما خیره شدهاید، چنانکه گویی به نیرو و تقوای خود، این مرد را شفا دادهایم؟
13خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای پدران ما، خادم خود عیسی را جلال داد، همان که شما تسلیمش کردید و در حضور پیلاتُس انکارش نمودید، هرچند رأی او بر این بود که آزادش سازد.
14شما بودید که دستِ رد بر سینۀ آن قدّوس و پارسا زدید و خواستید قاتلی به جای او به شما بخشیده شود.
15شما سرچشمۀ حیات را کشتید، امّا خدا او را از میان مردگان برخیزانید و ما شاهد بر این هستیم.
16آنچه این مرد را، که میبینید و میشناسید، نیرو بخشیده است، نام عیسی و ایمان به آن نام است. آری، ایمانی که به واسطۀ اوست، این مرد را در حضور شما تندرست ساخته است.
17«و حال ای برادران، میدانم که عمل شما و بزرگانتان از جهل بود.
18ولی خدا از همین راه آنچه را که به زبان همۀ پیامبران پیشگویی کرده بود، به انجام رسانید: این را که مسیحِ او رنج خواهد کشید.
19پس توبه کنید و به سوی خدا بازگردید تا گناهانتان پاک شود و ایام تجدید قوا از حضور خداوند برایتان فرا~رسد،
20و تا خدا، عیسی، یعنی همان مسیح را که از پیش برای شما مقرر شده بود، بفرستد،
21که باید آسمان پذیرای او میشد تا ایامی که همه چیز بنا بر آنچه خدا از دیرباز به زبان همۀ پیامبرانِ مقدّس خود گفته است، احیا گردد.
22موسی فرموده است: ”خداوندْ خدای شما، از میان برادرانتان، پیامبری همانند من برای شما بر خواهد انگیخت؛ به اوست که باید در هرآنچه به شما گوید گوش فرا~دهید.
23هر که به آن پیامبر گوش نسپارد، از میان قوم نابود خواهد شد.“
24«نیز همۀ پیامبران، از سموئیل به بعد، جملگی یکصدا دربارۀ این روزها پیشگویی کردهاند.
25و شما فرزندان پیامبران و وارثان عهدی هستید که خدا با پدرانتان بست. او به ابراهیم گفت: ”به واسطۀ نسل تو همۀ طوایف زمین برکت خواهند یافت.“
26هنگامی که خدا خادم خود را مبعوث کرد، نخست او را نزد شما فرستاد تا شما را برکت دهد، بدین که هر یک از شما را از راههای گناهآلودتان بازگرداند.»
4:1 پطرس و یوحنا هنوز با مردم سخن میگفتند که کاهنان و فرماندۀ نگهبانانِ معبد و صَدّوقیان سررسیدند.
2آنان از اینکه رسولان به مردم تعلیم میدادند و اعلام میکردند که در عیسی، رستاخیز مردگان وجود دارد، سخت خشمگین بودند.
3پس ایشان را گرفتند و چون عصر بود، تا روز بعد در حبس نگاه داشتند.
4امّا بسیاری از آنها که پیام را شنیده بودند، ایمان آوردند و شمار مردان به حدود پنج هزار رسید.
5روز بعد، بزرگان و مشایخ و علمای دین در اورشلیم گرد هم آمدند.
6در این مجلس، حَنّا کاهن اعظم و قیافا و یوحنا و اسکندر و همۀ افراد خانوادۀ کهانتاعظم حضور داشتند.
7آنان پطرس و یوحنا را در میان به پا داشته، از ایشان پرسیدند: «به چه قدرت و نامی این کار را کردهاید؟»
8آنگاه پطرس از روحالقدس پر شده، پاسخ داد: «ای بزرگانِ قوم و مشایخ،
9اگر امروز بهخاطر نیکی در حق مردی علیل از ما بازخواست میشود، و میپرسید او چگونه شفا یافته است،
10پس همۀ شما و تمامی قوم اسرائیل بدانید که به نام عیسی مسیح ناصری است که این مرد در برابرتان تندرست ایستاده است، به نام همان که شما بر صلیب کشیدید امّا خدا او را از مردگان برخیزانید.
11اوست آن سنگ که شما معماران رد کردید و حال مهمترین سنگ بنا شده است.
12در هیچکس جز او نجات نیست، زیرا زیر آسمان نامی دیگر به آدمیان داده نشده تا بدان نجات یابیم.»
13چون شهامت پطرس و یوحنا را دیدند و دانستند که افرادی آموزشندیده و عامی هستند، در شگفت شدند و دریافتند که از یاران عیسی بودهاند.
14ولی چون مردِ شفا یافته در کنار آن دو ایستاده بود، نتوانستند چیزی بگویند.
15پس دستور دادند که از مجلس بیرون بروند و خود به مشورت نشستند.
16با یکدیگر گفتند: «با این دو چه کنیم؟ زیرا همۀ ساکنان اورشلیم میدانند که معجزهای آشکار به دست ایشان انجام شده است و نمیتوانیم منکر آن شویم.
17ولی تا بیش از این در میان قوم شیوع نیابد، باید به این مردان اخطار کنیم که دیگر با احدی بدین نام سخن نگویند.»
18آنگاه ایشان را باز فرا~خواندند و حکم کردند که هرگز به نام عیسی چیزی نگویند و تعلیمی ندهند.
19امّا پطرس و یوحنا پاسخ دادند: «شما خود داوری کنید، کدام در نظر خدا درست است، اطاعت از شما یا اطاعت از خدا؟
20زیرا ما نمیتوانیم آنچه دیده و شنیدهایم، بازنگوییم.»
21پس آن دو را پس از تهدیدهای بیشتر رها کردند زیرا راهی برای مجازاتشان نیافتند، چرا که همۀ مردم خدا را بهخاطر آنچه رخ داده بود، حمد میگفتند.
22زیرا مردی که معجزهآسا شفا یافته بود، بیش از چهل سال داشت.
23پطرس و یوحنا پس از رهایی نزد یاران خود بازگشتند و آنچه را که سران کاهنان و مشایخ به آنها گفته بودند، بازگفتند.
24چون این را شنیدند، یکصدا به درگاه خدا دعا کرده، گفتند: «ای خداوندِ حاکم بر همۀ امور، ای آفرینندۀ آسمان و زمین و دریا و آنچه در آنهاست،
25تو خود به واسطۀ روحالقدس از زبان پدر ما، خادمت داوود، فرمودی: «”از چه سبب قومها میشورند و ملتها بهعبث تدبیر میکنند؟
26پادشاهان زمین به صف میشوند و فرمانروایان گرد هم میآیند، بر ضد خداوند و بر ضد مسیح او.“
27براستی که در همین شهر، هیرودیس و پُنتیوس پیلاتُس با غیریهودیان و قوم اسرائیل بر ضد خادم مقدّست عیسی که او را مسح کردی، همدست شدند،
28تا آنچه را که دست و ارادۀ تو از پیش مقدّر کرده بود، تحقق بخشند.
29اکنون، ای خداوند، به تهدیدهای ایشان نظر کن و خادمان خود را عنایت فرما تا کلامت را با شهامت کامل بیان کنند،
30و نیز دست خود را به شفا دراز کن و به نام خادم مقدّست عیسی، آیات و معجزات به ظهور آور.»
31پس از دعای ایشان، مکانی که در آن جمع بودند به لرزه درآمد و همه از روحالقدس پر شده، کلام خدا را با شهامت بیان میکردند.
32همۀ ایمانداران را یک دل و یک جان بود و هیچکس چیزی از اموالش را از آنِ خود نمیدانست، بلکه در همه چیز با هم شریک بودند.
33رسولان با نیرویی عظیم به رستاخیز خداوندْ عیسی شهادت میدادند و فیضی عظیم بر همگی ایشان بود.
34هیچکس در میان آنها محتاج نبود، زیرا هر که زمین یا خانهای داشت، میفروخت و وجه آن را
35پیش پای رسولان میگذاشت تا بر حسب نیازِ هر کس بین همه تقسیم شود.
36یوسف نیز که از قبیلۀ لاوی و اهل قپرس بود و رسولان او را برنابا یعنی ’مشوّق‘ لقب داده بودند،
37مزرعهای را که داشت، فروخت و وجه آن را آورده، پیش پای رسولان گذاشت.