برنامه مطالعه روزانه
۱۴ مارس
لاویان باب ۲۲
22:1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
2«به هارون و پسرانش بگو از رفتار ناشایسته نسبت به چیزهای مقدسی که بنیاسرائیل وقفِ من میکنند بپرهیزند، تا نام مقدس مرا بیحرمت نسازند: من یهوه هستم.
3به آنان بگو: ”اگر کسی از تمامی فرزندانتان، در همۀ نسلهای شما، در حالی که نجس است به چیزهای مقدسی که بنیاسرائیل به خداوند وقف میکنند نزدیک شود، آن شخص باید از حضور من منقطع شود: من یهوه هستم.
4هیچیک از فرزندان هارون که جذام یا ترشح دارد نباید تا طاهر نشده است از چیزهای مقدس بخورد. هر که به چیزی دست بزند که بر اثر تماس با مرده نجس است، یا مردی که مَنی از او خارج شده است،
5و یا هر که به جنبندهای دست بزند که ممکن است از آن نجس شود، یا به انسانی که ممکن است از او نجس گردد، نجاست او هر چه میخواهد باشد،
6کسی که بدان دست زده است تا شامگاه نجس خواهد بود، و نباید تا بدن خود را به آب غسل نداده است از چیزهای مقدس بخورد.
7چون آفتاب غروب کند، آنگاه طاهر خواهد بود، و از آن پس میتواند از چیزهای مقدس بخورد، زیرا خوراکِ اوست.
8او نباید آنچه را مرده یا دریده شده است بخورد، و بدینگونه خود را با آن نجس سازد: من یهوه هستم.“
9پس آنان باید حکم مرا نگاه دارند، مبادا به سببِ آن متحمل گناه شده، بمیرند، زیرا به آن بیحرمتی کردهاند: من یهوه هستم که آنان را تقدیس میکنم.
10«شخص خارجی نباید از چیز مقدس بخورد؛ میهمانِ کاهن یا خدمتکار مزدبگیرِ او نیز نباید از چیز مقدس بخورد.
11اما اگر کاهنی، غلام زرخریدی ابتیاع کند، آن غلام میتواند از آن بخورد، و خانهزاد او نیز میتواند از خوراکِ او بخورد.
12اگر دختر کاهن با شخص خارجی ازدواج کند، دیگر نمیتواند از هدایای مقدس بخورد.
13اما اگر دختر کاهن بیوه گردد یا طلاق داده شود و فرزندی نداشته، مانند ایام جوانی به خانۀ پدرش بازگردد، میتواند از خوراک پدرش بخورد؛ ولی شخص خارجی نباید از آن بخورد.
14اگر کسی ناخواسته از چیز مقدس بخورد، باید یک پنجم بر آن بیفزاید و آن چیز مقدس را به کاهن بدهد.
15آنان نباید به چیزهای مقدسِ بنیاسرائیل که آنان به خداوند اهدا میکنند، بیحرمتی روا دارند،
16و با خوردن چیزهای مقدس ایشان، سبب شوند که آنان متحمل جزای این تقصیر گردند: زیرا من یهوه هستم که آنان را تقدیس میکنم.»
17خداوند به موسی گفت:
18«هارون و پسرانش و تمام بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: وقتی کسی از خاندان اسرائیل یا غریبانِ ساکن در اسرائیل قربانی تمامسوز به عنوان قربانیِ خود تقدیم میکند، خواه در ارتباط با ادای نذر و خواه در ارتباط با قربانیهای اختیاری که به خداوند تقدیم میشود،
19برای اینکه به جهت شما پذیرفته شود، باید نرینۀ بیعیب باشد، گوساله یا گوسفند یا بز.
20آنچه را که نقص دارد تقدیم مکنید، زیرا به جهت شما پذیرفته نخواهد شد.
21«وقتی کسی قربانی رفاقت از رمه یا گله به خداوند تقدیم میکند، خواه برای ادای نذر و خواه به عنوان قربانی اختیاری، برای آن که پذیرفته شود باید بیعیب و بری از هر نقص باشد.
22کور یا لنگ یا مجروح یا آبلهدار یا گَر یا مبتلا به جَرَب را به خداوند تقدیم مکنید و هیچیک از اینها را به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند بر مذبح مگذارید.
23گاو یا برهای را که عضوِ بیش از حد بلند یا کوتاه دارد میتوانید به عنوان قربانی اختیاری تقدیم کنید، اما به عنوان قربانی نذری پذیرفته نخواهد شد.
24حیوانی را که بیضهاش کوفته یا لِه شده یا دریده یا بریده شده باشد، به خداوند تقدیم نکنید. در سرزمین خود چنین مکنید،
25و چنین حیواناتی را از دست بیگانگان نیز مپذیرید تا به عنوان طعام خدای خود تقدیم کنید، زیرا فساد ایشان در آنهاست. آنها عیب دارند و به جهت شما پذیرفته نخواهند شد.»
26خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
27«چون گاو یا گوسفند یا بزی زاییده شود، هفت روز نزد مادرش بماند. از روز هشتم به بعد، به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند پذیرفته خواهد شد.
28اما گاو یا گوسفند را با بچهاش در یک روز ذبح مکنید.
29چون قربانی شکرگزاری به خداوند تقدیم میکنید، آن را به گونهای تقدیم کنید که پذیرفته شوید.
30آن را در همان روز بخورید؛ چیزی از آن را تا صبح باقی نگذارید: من یهوه هستم.
31«فرمانهای مرا نگاه دارید و آنها را به جا آورید: من یهوه هستم.
32نام قدوس مرا بیحرمت مسازید، تا در میان بنیاسرائیل تقدیس شوم. من یهوه هستم که شما را تقدیس میکنم،
33و شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم: من یهوه هستم.»
مزامیر باب ۱۲۵ , ۱۲۶ , ۱۲۷
125:1 آنان که بر خداوند توکل دارند چون کوه صَهیوناند که جنبش نمیخورد، بلکه تا به ابد برقرار است!
2چنانکه کوهها گرداگرد اورشلیماند، خداوند نیز گرداگرد قوم خویش است، از اکنون تا به ابد.
3عصای شرارت بر سرزمینی که نصیب پارسایان است، قرار نخواهد گرفت، مبادا پارسایان دست به شرارت بیالایند!
4خداوندا، در حقِ نیکان، نیکی کن، در حقِ راستدلان.
5اما آنان را که به راههای کج خویش روی کردهاند، آنان را، ای خداوند، با بدکاران روانه کن! صلح و سلامت بر اسرائیل باد!
126:1 چون خداوند سعادت گذشته را به صَهیون بازگردانید، همچون کسانی بودیم که خواب میبینند.
2آنگاه دهانمان از خنده پر شد، و زبانمان از سرود شادمانی! آنگاه در میان قومها گفتند: «خداوند برای ایشان کارهای عظیم کرده است!»
3آری، خداوند برای ما کارهای عظیم کرده است، و ما شادمان گشتهایم!
4خداوندا، سعادت گذشته را به ما بازگردان چون چشمهساران در بیابان!
5آنان که با اشکها میکارند، با فریاد شادی درو خواهند کرد!
6آن که گریان بیرون میرود و بذر برای افشاندن میبَرد، با فریاد شادی باز خواهد گشت، و بافههای خود را خواهد آورد!
127:1 اگر خداوند خانه را بنا نکند، بنّایانش زحمتِ بیهوده میکشند؛ اگر خداوند شهر را نگاهبانی نکند، نگهبانان بیهوده به پاسداری میایستند!
2بیهوده است که زود برمیخیزید و تا دیر وقت بیدار میمانید، و نان مشقت میخورید؛ زیرا او محبوبان خویش را خواب میبخشد.
3فرزندان، میراثیاز جانب خداوندند، و ثمرۀ رَحِم، پاداشیاز سوی او.
4بسان تیرها در دست مرد دلاور، همچنانند فرزندان ایام جوانی.
5خوشا به حال آن که تَرکِش خویش از آنها پر سازد! چنین کسان هرگز شرمسار نخواهند شد، آنگاه که در دروازه با دشمنان سخن بگویند.
لوقا باب ۵
5:1 یک روز که عیسی در کنار دریاچۀ جِنیسارِت ایستاده بود و جمعیت از هر سو بر او ازدحام میکردند تا کلام خدا را بشنوند،
2در کنار دریا دو قایق دید که صیادان از آنها بیرون آمده، مشغول شستن تورهایشان بودند.
3پس بر یکی از آنها که متعلق به شَمعون بود سوار شد و از او خواست قایق را اندکی از ساحل دور کند. سپس خود بر قایق نشست و به تعلیم مردم پرداخت.
4چون سخنانش به پایان رسید، به شَمعون گفت: «قایق را به جایی عمیق ببر، و تورها را برای صید ماهی در آب افکنید.»
5شَمعون پاسخ داد: «استاد، همۀ شب را سخت تلاش کردیم و چیزی نگرفتیم. امّا چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند.»
6وقتی چنین کردند، آنقدر ماهی گرفتند که چیزی نمانده بود تورهایشان پاره شود!
7از این رو، از دوستان خود در قایق دیگر به اشاره خواستند تا به یاریشان آیند. آنها آمدند و هر دو قایق را آنقدر از ماهی پر کردند که چیزی نمانده بود در آب فرو~روند.
8چون شَمعون پطرس این را دید، به پاهای عیسی افتاد و گفت: «ای خداوند، از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم!»
9چه خود و همراهانش از واقعۀ صید ماهی شگفتزده بودند.
10یعقوب و یوحنا، پسران زِبِدی، نیز که همکار شَمعون بودند، همین حال را داشتند. عیسی به شَمعون گفت: «مترس، از این پس مردم را صید خواهی کرد.»
11پس آنها قایقهای خود را به ساحل راندند و همه چیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند.
12روزی دیگر که عیسی در یکی از شهرها بود، مردی آمد که جذام تمام بدنش را فرا~گرفته بود. چون عیسی را دید، روی بر خاک نهاد و التماسکنان گفت: «سرور من، اگر بخواهی میتوانی پاکم سازی.»
13عیسی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود و گفت: «میخواهم؛ پاک شو!» در دم، جذامْ آن مرد را ترک گفت.
14سپس به او امر فرمود: «به کسی چیزی مگو، بلکه برو و خود را به کاهن بنما و برای تطهیر خود قربانیهایی را که موسی امر کرده است، تقدیم کن تا برای آنان گواهی باشد.»
15با این همه، خبر کارهای او هر چه بیشتر پخش میشد، چندان که جماعتهای بسیار گرد میآمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند.
16امّا عیسی اغلب به جاهای دورافتاده میرفت و دعا میکرد.
17روزی از روزها عیسی تعلیم میداد و فَریسیان و معلمان شریعت از همۀ شهرهای جلیل و یهودیه و نیز از اورشلیم آمده و نشسته بودند، و قدرت خداوند برای شفای بیماران با او بود.
18ناگاه چند مرد از راه رسیدند که مفلوجی را بر تشکی حمل میکردند. ایشان کوشیدند او را به درون خانه ببرند و در برابر عیسی بگذارند.
19امّا چون به سبب ازدحام جمعیت راهی نیافتند، به بام خانه رفتند و از میان سفالها مفلوج را با تُشَکَش پایین فرستادند و وسط جمعیت، در برابر عیسی نهادند.
20چون عیسی ایمان ایشان را دید، گفت: «ای مرد، گناهانت آمرزیده شد!»
21امّا فَریسیان و علمای دین با خود اندیشیدند: «این کیست که کفر میگوید؟ چه کسی جز خدا میتواند گناهان را بیامرزد؟»
22عیسی دریافت چه میاندیشند و پرسید: «چرا در دل چنین میاندیشید؟
23گفتن کدامیک آسانتر است: ”گناهانت آمرزیده شد“ یا اینکه ”برخیز و راه برو“؟
24حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد» - به مرد مفلوج گفت: «به تو میگویم، برخیز، تشک خود برگیر و به خانه برو!»
25در دم، آن مرد مقابل ایشان ایستاد و آنچه را بر آن خوابیده بود برداشت و خدا را حمدگویان به خانه رفت.
26همه از این رویداد در شگفت شده، خدا را تمجید کردند و در حالی که ترس وجودشان را فرا~گرفته بود، میگفتند: «امروز چیزهای شگفتانگیز دیدیم.»
27سپس عیسی از آن خانه بیرون آمد و خَراجگیری را دید، لاوی نام، که در خَراجگاه نشسته بود. او را گفت: «از پی من بیا.»
28لاوی برخاسته، همه چیز را ترک گفت و از پی عیسی روان شد.
29او در خانۀ خویش ضیافتی بزرگ به افتخار عیسی بر پا کرد، و جمعی بزرگ از خَراجگیران و دیگر مردم، با آنها بر سفره نشستند.
30امّا فَریسیان و گروهی از علمای دین که از فرقۀ آنها بودند، شِکوِهکنان به شاگردان عیسی گفتند: «چرا با خَراجگیران و گناهکاران میخورید و میآشامید؟»
31عیسی پاسخ داد: «بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان.
32من نیامدهام تا پارسایان بلکه تا گناهکاران را به توبه دعوت کنم.»
33به او گفتند: «شاگردان یحیی اغلب روزه میگیرند و دعا میکنند؛ شاگردان فَریسیان نیز چنینند، امّا شاگردان تو همیشه در حال خوردن و نوشیدنند.»
34عیسی پاسخ داد: «آیا میتوان میهمانان عروسی را تا زمانی که داماد با آنهاست، به روزه واداشت؟
35امّا زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود. در آن ایام روزه خواهند گرفت.»
36پس این مَثَل را برایشان آورد: «هیچکس تکهای از جامۀ نو را نمیبُرَد تا آن را به جامهای کهنه وصله زند. زیرا اگر چنین کند، هم جامۀ نو را پاره کرده و هم پارچۀ نو بر جامۀ کهنه وصلهای است ناجور.
37نیز کسی شراب نو را در مَشکهای کهنه نمیریزد. زیرا اگر چنین کند، شراب نو مَشکها را خواهد درید و شراب خواهد ریخت و مَشکها نیز تباه خواهد شد.
38شراب نو را در مَشکهای نو باید ریخت.
39و کسی پس از نوشیدن شراب کهنه خواهان شراب تازه نیست، زیرا میگوید: ”شراب کهنه بهتر است.“»