برنامه مطالعه روزانه
۱۵ مارس
لاویان باب ۲۳
23:1 خداوند به موسی گفت:
2«بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: اینهاست اعیاد خداوند که باید آنها را به عنوان محفل مقدّس اعلام کنید؛ اینهاست اعیادِ من:
3«شش روز باید کار کرد، اما روز هفتم شَبّاتِ آسایش، یعنی محفل مقدّس است؛ هیچ کار مکنید. این در هر کجا که ساکن باشید، شَبّات برای خداوند است.
4«اینهاست اعیاد خداوند، یعنی محفلهای مقدّسی که باید آنها را در موعدشان اعلام کنید:
5در ماه اوّل، روز چهاردهمِ ماه، هنگام عصر، پِسَخ برای خداوند است.
6«روزِ پانزدهم همان ماه، عید فطیر برای خداوند است؛ هفت روز نانِ بیخمیرمایه بخورید.
7روز اوّل، محفل مقدّس داشته باشید، و هیچ کار مکنید.
8هفت روز، هدایای اختصاصی به خداوند تقدیم کنید. روز هفتم، محفل مقدّس است؛ هیچ کار مکنید.»
9خداوند به موسی گفت:
10«بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: چون به زمینی که من آن را به شما میدهم داخل شدید و محصول آن را درو کردید، بافهای از نوبر محصول خود نزد کاهن بیاورید.
11کاهن بافه را به جهت پذیرفته شدن شما، در حضور خداوند تکان دهد؛ آن را فردای شَبّات تکان دهد.
12روزی که بافه را تکان میدهید، برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیبی به عنوان قربانی تمامسوز به خداوند تقدیم کنید.
13هدیۀ آردیِ آن دو دهم ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن باشد، هدیهای اختصاصی برای خداوند به عنوان رایحۀ خوشایند، و هدیۀ ریختنی آن، یک چهارم هین شراب.
14تا این روز نباید نان یا غلۀ برشته یا تازه بخورید، تا اینکه هدیۀ خدایتان را تقدیم کنید: این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان، هر جا که ساکن باشید.
15«از فردای آن شَبّات، یعنی از آن روز که بافۀ تکاندادنی را آوردید، هفت هفتۀ کامل برای خود بشمارید.
16پنجاه روز تا فردای هفتمین شَبّات بشمارید؛ آنگاه هدیهای از غلۀ تازه به خداوند تقدیم کنید.
17از مکانهای سکونت خود دو قرص نانِ تکاندادنی به عنوان نوبر برای خداوند بیاورید که از دو دهم ایفَه آرد مرغوب تهیه شده و با خمیرمایه پخته شده باشند.
18همراهِ نان، هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب، یک گوسالۀ نر و دو قوچ تقدیم کنید؛ آنها را با هدایای آردی و ریختنیشان، به عنوان قربانی تمامسوز به خداوند تقدیم نمایید. این است هدیهای اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
19نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه و دو برۀ نرینۀ یک ساله به عنوان قربانی رفاقت تقدیم کنید.
20کاهن، اینها یعنی آن دو بره را به همراه نان نوبر به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان دهد. آنها به جهت کاهن برای خداوند مقدسند.
21در همان روز، ندا در دهید و برای شما محفل مقدّس باشد؛ هیچ کار مکنید. این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان، هر جا که ساکن باشید.
22«چون محصول زمین خود را درو میکنید، تا به گوشههای مزرعه را به تمامی درو مکنید و خوشههای بر جا ماندۀ محصول خود را برمچینید. آنها را برای فقیران و غریبان واگذارید: من یهوه خدای شما هستم.»
23خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
24«بنیاسرائیل را بگو: اوّلین روز از ماه هفتم، روز فراغت برای شما خواهد بود، محفلی مقدّس که با نواختن شیپور گرامی داشته خواهد شد.
25هیچ کار مکنید و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم نمایید.»
26خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
27«دهمین روز از این ماه هفتم، روز کفّاره است. این برای شما محفل مقدّس باشد. جانهای خود را رنجور سازید، و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنید.
28در این روز هیچ کار مکنید، زیرا روز کفّاره است، تا در حضور یهوه خدایتان برای شما کفّاره به جا آورده شود.
29زیرا هر که در این روز جانِ خویش را رنجور نسازد، از میان قوم خود منقطع خواهد شد.
30و هر که در این روز کار کند، من آن شخص را از میان قومش هلاک خواهم ساخت.
31هیچ کار مکنید؛ این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان، هر جا که ساکن باشید.
32این برای شما شَبّاتِ فراغت خواهد بود، پس جانهای خود را رنجور سازید. در شامگاهِ روز نهم ماه، از شامگاه تا شامگاه، شَبّاتِ خود را نگاه دارید.»
33خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
34«بنیاسرائیل را بگو: از پانزدهمین روز این ماه هفتم، به مدت هفت روز عید آلاچیقها برای خداوند برگزار خواهد شد.
35روز اوّل، محفل مقدّس داشته باشید؛ هیچ کار مکنید.
36هفت روز، هدایای اختصاصی به خداوند تقدیم کنید. روز هشتم، محفل مقدّس برای شما باشد و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنید. این گردهمآییِ مخصوص است؛ هیچ کار مکنید.
37«اینهاست اعیاد خداوند که باید آنها را به عنوان محفل مقدّس اعلام کنید، و در آنها هدایای اختصاصی به خداوند تقدیم کنید، یعنی قربانیهای تمامسوز، هدایای آردی، دیگر قربانیها، و هدایای ریختنی را، هر کدام در روزش.
38اینها سوای شَبّاتهای خداوند، سوای هدایای شما، و سوای همۀ قربانیهای نذری و اختیاری شماست که به خداوند تقدیم میکنید.
39«در پانزدهمین روز از ماه هفتم، چون محصول زمین را جمع کردید، عید خداوند را به مدت هفت روز جشن بگیرید؛ روز اوّل، روز فراغت خواهد بود، و نیز روز هشتم.
40روز اوّل، از میوۀ درختان مرغوب برای خود بگیرید، و نیز شاخههای نخل و شاخههای درختان پربرگ و بیدهای کنار نهر، و هفت روز در حضور یهوه خدایتان شادی کنید.
41سالی هفت روز، آن را به عنوان عید برای خداوند جشن بگیرید؛ این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان: آن را در ماه هفتم نگاه دارید.
42هفت روز در آلاچیقها زندگی کنید؛ همۀ بومیان اسرائیل باید در آلاچیقها زندگی کنند،
43تا نسلهای شما بدانند که چون بنیاسرائیل را از سرزمین مصر بیرون آوردم، آنان را در آلاچیقها ساکن گردانیدم: من یهوه خدای شما هستم.»
44پس موسی اعیاد خداوند را به بنیاسرائیل اعلام داشت.
مزامیر باب ۱۲۸ , ۱۲۹ , ۱۳۰
128:1 خوشا به حال هر آن که از خداوند میترسد، و در راههای او گام میزند.
2تو از دسترنجِ خود خواهی خورد، و مبارک و سعادتمند خواهی بود!
3زن تو چون تاکی بارآور در اندرون خانهات خواهد بود، و پسرانت چون نهالهای زیتون گِرداگرد سفرهات.
4آری، این چنین مبارک خواهد بود مردی که از خداوند میترسد.
5باشد که خداوند تو را از صَهیون برکت دهد. باشد که در همۀ روزهای زندگی، سعادت اورشلیم را شاهد باشی.
6باشد که فرزندانِ فرزندانت را به چشم ببینی! صلح و سلامت باد بر اسرائیل!
129:1 از ایام جوانی بر من بسیار ستم کردهاند - اسرائیل بگوید -
2«از ایام جوانی بر من بسیار ستم کردهاند، اما بر من چیره نشدند!
3شخمزنَندگان بر پشت من شخم زدند، و شیارهای خود را دراز کردند.»
4اما خداوند عادل است؛ او بندهای شریران را از من گسسته است.
5باشد کسانی که از صَهیون بیزارند جملگی شرمسار و مغلوب گردند.
6همچون علفی باشند که بر بامها میروید، و پیش از آنکه رشد کند، خشک میشود!
7که دروگر دست خود را از آن پر نتواند کرد، و نه گِردآورندۀ محصول دامن خویش را؛
8و نه رهگذران توانند گفت: «برکت خداوند بر شما باد! به نام خداوند شما را برکت میدهیم!»
130:1 خداوندا، از ژرفاها نزد تو فریاد برمیآورم؛
2خداوندا، آوازم را بشنو! گوشهایت به فریاد التماس من توجه کند!
3خداوندا، اگر گناهان را منظور داری کیست، ای خداوند، که بتواند در حضورت بایستد؟
4اما آمرزش نزد توست، تا ترس تو در دلها باشد.
5منتظر خداوندم، جان من در انتظار است، و امیدم بر کلام اوست!
6جان من برای خداوند انتظار میکشد؛ بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح، آری، بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح.
7ای اسرائیل، بر خداوند امید دار، زیرا که محبت نزد خداوند است و نزد اوست نجات فراوان.
8او خود، اسرائیل را فدیه خواهد کرد، از تمامی گناهانش!
لوقا باب ۶
6:1 در یکی از روزهای شَبّات، عیسی از میان مزارع گندم میگذشت و شاگردانش خوشههای گندم را میچیدند و به دست ساییده، میخوردند.
2امّا تنی چند از فَریسیان گفتند: «چرا کاری میکنید که انجامش در روز شَبّات جایز نیست؟»
3عیسی پاسخ داد: «مگر نخواندهاید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟
4او به خانۀ خدا درآمد و نان حضور را برگرفت و خورد و به یارانش نیز داد، هرچند خوردن آن تنها برای کاهنان جایز است.»
5و در ادامه فرمود: «پسر انسان صاحب شَبّات است.»
6در شَبّاتی دیگر، به کنیسه درآمد و به تعلیم پرداخت. مردی آنجا بود که دست راستش خشک شده بود.
7علمای دین و فَریسیان، عیسی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در روز شَبّات کسی را شفا میدهد یا نه؛ زیرا در پی دستاویزی بودند تا به او اتهام زنند.
8امّا عیسی که از افکارشان آگاه بود، مرد خشکدست را گفت: «برخیز و در برابر همه بایست.» او نیز برخاست و ایستاد.
9عیسی به آنان گفت: «از شما میپرسم، کدامیک در روز شَبّات رواست: نیکی یا بدی، نجات جان انسان یا نابود کردن آن؟»
10پس چشم به جانب یکایک ایشان گرداند و سپس خطاب به آن مرد گفت: «دستت را دراز کن!» چنین کرد، و دستش سالم شد.
11امّا آنان سخت خشمگین شدند و با یکدیگر به مشورت نشستند که با عیسی چه کنند.
12یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهی رفت و شب را در عبادت خدا به صبح رساند.
13بامدادان شاگردانش را فرا~خواند، و از میان آنان دوازده تن را برگزید و ایشان را رسول خواند:
14شَمعون (که او را پطرس نامید)، آندریاس (برادر پطرس)، یعقوب، یوحنا، فیلیپُس، بَرتولْما،
15مَتّی، توما، یعقوب پسر حَلْفای، شَمعون معروف به غیور،
16یهودا پسر یعقوب، و یهودای اَسخَریوطی که به وی خیانت کرد.
17عیسی همراه ایشان فرود آمد و در مکانی هموار ایستاد. بسیاری از شاگردانش و انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند.
18آنها آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند؛ و کسانی که ارواح پلید آزارشان میداد، شفا مییافتند.
19مردم همه میکوشیدند او را لمس کنند، زیرا نیرویی از وی صادر میشد که همگان را شفا میبخشید.
20آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند و گفت: «خوشا به حال شما که فقیرید، زیرا پادشاهی خدا از آن شماست.
21خوشا به حال شما که اکنون گرسنهاید، زیرا سیر خواهید شد. خوشا به حال شما که اکنون گریانید، زیرا خواهید خندید.
22«خوشا به حال شما آنگاه که مردم بهخاطر پسر انسان، بر شما نفرت گیرند و شما را از جمع خود برانند و دشنام دهند و بدنام سازند.
23در آن روز، شادی و پایکوبی کنید، زیرا پاداشتان در آسمان عظیم است. چرا که پدران آنها نیز با پیامبران چنین کردند.
24«امّا وای بر شما که دولتمندید، زیرا تسلی خود را یافتهاید.
25وای بر شما که اکنون سیرید، زیرا گرسنه خواهید شد. وای بر شما که اکنون خندانید، زیرا ماتم خواهید کرد و زاری خواهید نمود.
26«وای بر شما آنگاه که همگان زبان به ستایشتان بگشایند، زیرا پدران آنها نیز با پیامبران دروغین چنین کردند.
27«امّا ای شما که گوش فرا~میدهید، به شما میگویم که دشمنان خود را محبت نمایید و به آنان که از شما نفرت دارند، نیکی کنید.
28برای هر که نفرینتان کند برکت بطلبید، و هر کس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید.
29اگر کسی بر یک گونۀ تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به او پیشکش کن. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مدار.
30اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او بازمخواه.
31با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند.
32«اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز دوستداران خود را محبت میکنند.
33و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز چنین میکنند.
34و اگر فقط به کسانی قرض دهید که امید عوض از آنان دارید، شما را چه برتری است؟ حتی گناهکاران نیز به گناهکاران قرض میدهند تا روزی از ایشان عوض بگیرند.
35امّا شما، دشمنانتان را محبت کنید و به آنها نیکی نمایید، و بدون امیدِ عوض، به ایشان قرض دهید، زیرا پاداشتان عظیم است، و فرزندانِ آن متعال خواهید بود، چه او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است.
36پس رحیم باشید، چنانکه پدر شما رحیم است.
37«داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. محکوم نکنید تا محکوم نشوید. ببخشایید تا بخشوده شوید.
38بدهید تا به شما داده شود. پیمانهای پُر، فشرده، تکان داده و لبریز در دامنتان ریخته خواهد شد! زیرا با هر پیمانهای که بدهید، با همان پیمانه به شما داده خواهد شد.»
39و این مَثَل را نیز برایشان آورد: «آیا کور میتواند عصاکش کور دیگر شود؟ آیا هر دو در چاه نخواهند افتاد؟
40شاگرد، برتر از استاد خود نیست، امّا هر که تعلیم و تربیتش به کمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد.
41«چرا پَرِکاهی را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟
42چگونه میتوانی به برادرت بگویی: ”برادر، بگذار پَرِکاه را از چشمت به در آورم“، ولی چوب را در چشم خود نمیبینی؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَرِکاه را از چشم برادرت بیرون کنی.
43«هیچ درخت نیکو، میوۀ بد بهبار نمیآوَرَد و هیچ درخت بد، میوۀ نیکو نمیدهد.
44هر درختی را از میوهاش میتوان شناخت. نه از بوتۀ خار میتوان انجیر چید، و نه از بوتۀ تمشک، انگور!
45شخصِ نیک از خزانۀ نیکوی دل خود نیکویی برمیآورد، و شخصِ بد از خزانۀ بدِ دل خود، بدی. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن میگوید.
46«چگونه است که مرا ’سرورم، سرورم‘ میخوانید، امّا به آنچه میگویم عمل نمیکنید؟
47آن که نزد من میآید و سخنانم را میشنود و به آن عمل میکند، به شما مینمایانم به چه کس میمانَد.
48او کسی را مانَد که برای بنای خانهای، زمین را گود کَند و پیِ خانه را بر صخره نهاد. چون سیل آمد و سیلاب بر آن خانه هجوم برد، نتوانست آن را بجنباند، زیرا محکم ساخته شده بود.
49امّا آن که سخنانم را میشنود ولی به آن عمل نمیکند، کسی را مانَد که خانهای بدون پی، بر زمین ساخت. چون سیلاب بر آن خانه هجوم بُرد، در دم فرو~ریخت و ویرانی عظیم بر جای نهاد.»