برنامه مطالعه روزانه
۲۱ مارس
اعداد باب ۲
2:1 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
2«هر یک از بنیاسرائیل نزد عَلَم خویش و نشان خاندانشان خیمه زند. ایشان رو به خیمۀ ملاقات، در اطراف آن خیمه زنند.
3«آنان که باید در لشکرهای خود در شرق یعنی به جانب طلوع آفتاب خیمه زنند، به عَلَم اردوی یهودا تعلق خواهند داشت. رهبر بنییهودا، نَحشون پسر عَمّیناداب است.
4شمارششدگانِ لشکر او ۷۴۶۰۰ تن بودند.
5در جوار یهودا، قبیلۀ یِساکار خیمه زند. رهبر بنییِساکار، نِتَنئیل پسر صوعَر است.
6شمارششدگانِ لشکر او ۵۴۴۰۰ تن بودند.
7سپس قبیلۀ زِبولون خواهد بود. رهبر بنیزِبولون، اِلیاب پسر حیلون است.
8شمارششدگانِ لشکر او ۵۷۴۰۰ تن بودند.
9همۀ آنان که به اردوی یهودا تعلق داشتند و بر حسب لشکرهای خود شمارش شدند، ۱۸۶۴۰۰ تن بودند. آنها اوّل عزیمت کنند.
10«در جنوب، اردوی رِئوبین لشکر به لشکر نزد عَلَم خود خواهند بود. رهبر بنیرِئوبین، اِلیصور پسر شِدیئور است.
11شمارششدگانِ لشکر او ۴۶۵۰۰ تن بودند.
12در جوار رِئوبین، قبیلۀ شمعون خیمه زند. رهبر بنیشمعون، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای است.
13شمارششدگانِ لشکر او ۵۹۳۰۰ تن بودند.
14سپس قبیلۀ جاد خواهد بود. رهبر بنیجاد، اِلیاساف پسر دِعوئیل است.
15شمارششدگانِ لشکر او ۴۵۶۵۰ تن بودند.
16همۀ آنان که به اردوی رِئوبین تعلق داشتند و بر حسب لشکرهایشان شمارش شدند، ۱۵۱۴۵۰ تن بودند. آنها دوّم عزیمت کنند.
17«آنگاه خیمۀ ملاقات همراه با اردوی لاویان در میان اردوها عزیمت کند. آنها جملگی همانگونه که خیمه میزنند، همانگونه نیز عزیمت کنند، هر یک در جای خود و نزد عَلَمِ خویش.
18«در غرب، اردوی اِفرایِم لشکر به لشکر نزد عَلَم خود خواهند بود. رهبر بنیاِفرایِم، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود است.
19شمارششدگانِ لشکر او ۴۰۵۰۰ تن بودند.
20در جوار اِفرایِم، قبیلۀ مَنَسی خیمه زند. رهبر بنیمَنَسی، جَمَلیئیل پسر فِدَهصور است.
21شمارششدگانِ لشکر او ۳۲۲۰۰ تن بودند.
22سپس قبیلۀ بِنیامین خواهد بود. رهبر بنیبِنیامین، اَبیدان پسر جِدعونی است.
23شمارششدگانِ لشکر او ۳۵۴۰۰ تن بودند.
24همۀ آنان که به اردوی اِفرایِم تعلق داشتند و بر حسب لشکرهایشان شمارش شدند، ۱۰۸۱۰۰ تن بودند. آنها سوّم عزیمت کنند.
25«در شمال، اردوی دان لشکر به لشکر نزد عَلَم خود خواهند بود. رهبر بنیدان، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای است.
26شمارششدگانِ لشکر او ۶۲۷۰۰ تن بودند.
27در جوار دان، قبیلۀ اَشیر خیمه زند. رهبر بنیاَشیر، پَجیئیل پسر عُکران است.
28شمارششدگانِ لشکر او ۴۱۵۰۰ تن بودند.
29سپس قبیلۀ نَفتالی خواهد بود. رهبر بنینَفتالی، اَخیرَع پسر عِنان است.
30شمارششدگانِ لشکر او ۵۳۴۰۰ تن بودند.
31همۀ آنان که به اردوی دان تعلق داشتند و شمارش شدند، ۱۵۷۶۰۰ تن بودند. آنان نزد عَلَمهای خود در آخر عزیمت خواهند کرد.»
32اینان بودند بنیاسرائیلیانی که بر حسب خاندانهایشان شمارش شدند. همۀ آنان که در اردوهای خود و بر حسب لشکرهایشان شمارش شدند، ۶۰۳۵۵۰ تن بودند.
33اما لاویان بنا به فرمانی که خداوند به موسی داده بود، همراه با بنیاسرائیل شمارش نشدند.
34پس بنیاسرائیل موافق هرآنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل کردند؛ بدینسان آنان نزد عَلَمهای خویش خیمه میزدند، و هر یک بر حسب خاندان پدران خود، با طایفۀ خویش عزیمت میکردند.
مزامیر باب ۱۴۵ , ۱۴۶ , ۱۴۷
145:1 ای خدای من، ای پادشاه، تو را متعال خواهم خواند، و نامت را متبارک خواهم گفت، تا ابدالآباد.
2تو را هر روزه متبارک خواهم خواند، و نامت را ستایش خواهم کرد، تا ابدالآباد.
3خداوند بزرگ است و شایان ستایش بسیار؛ عظمت او را کاوش نتوان کرد.
4نسلی به نسل دیگر وصف اعمال تو را خواهند گفت، و دلاوریهای تو را بیان خواهند کرد.
5من در شوکتِ پرجلالِ کبریایی تو تأمل خواهم کرد، و در کارهای شگفتانگیز تو.
6آنان از قدرت اعمال مَهیب تو سخن خواهند گفت، و من عظمت تو را بیان خواهم کرد.
7آنان آوازۀ نیکویی بیحد تو را منتشر خواهند کرد، و در وصف عدالت تو شادمانه خواهند سرایید.
8خداوند فیّاض و رحیم است، دیرخشم و آکنده از محبت.
9خداوند برای همگان نیکوست، و رحمت او بر تمامی کارهای دست اوست.
10خداوندا، همۀ کارهای دست تو سپاست خواهند گفت، و سرسپردگانت تو را متبارک خواهند خواند.
11از جلالِ پادشاهی تو سخن خواهند گفت، و دلاوری تو را بیان خواهند کرد،
12تا بنیآدم را از دلاوریهای تو آگاه سازند، و از شوکت پرجلال پادشاهی تو.
13پادشاهی تو پادشاهیجاودان است، و سلطنت تو نسل اندر نسل. [خداوند امین است نسبت به همۀ وعدههای خود، و پر از محبت، نسبت به همۀ کارهای دست خویش.]
14خداوند دست همۀ کسانی را که در حال افتادن هستند، میگیرد، و همۀ خمشدگان را بر پا میدارد.
15چشمان همگان به انتظار توست، و تو روزیِشان را در وقتش میرسانی.
16دست خود را میگشایی، و آرزوی هر موجود زنده را برمیآوری.
17خداوند عادل است در همۀ راههای خود، و پر از محبت، در همۀ کارهای خویش.
18خداوند نزدیک است به همۀ آنان که او را میخوانند؛ به آنان که او را صادقانه میخوانند.
19او آرزوی ترسندگان خود را برمیآورد؛ و فریاد کمکشان را شنیده، نجاتشان میبخشد.
20خداوند همۀ دوستداران خود را نگاه میدارد، اما شریران را به تمامی هلاک خواهد کرد.
21دهان من در ستایش خداوند سخن خواهد گفت. باشد که تمامی آفریدگان نام قدوس او را متبارک خوانند، تا ابدالآباد!
146:1 هَلِلویاه! ای جان من، خداوند را ستایش کن!
2تا زندهام خداوند را ستایش خواهم کرد؛ تا وجود دارم برای خدای خود سرود ستایش خواهم خواند.
3بر امیران توکل مکنید، بر آدمیزاد، که نزد او نجاتی نیست.
4چون روح او بیرون میرود، او به خاک برمیگردد، و در همان روز تدبیرهایش نابود میشود.
5خوشا به حال آن که خدای یعقوب یاور اوست، که امیدش بر یهوه خدای اوست؛
6بر صانع آسمان و زمین، و دریا و هر چه در آن است، بر او که امانت را تا به ابد نگاه میدارد؛
7که مظلومان را دادرسی میکند، و گرسنگان را خوراک میدهد. خداوند زندانیان را آزاد میسازد،
8خداوند چشمان کوران را میگشاید؛ خداوند خمشدگان را برمیافرازد، خداوند پارسایان را دوست میدارد.
9خداوند بر غریبان دیدبانی میکند، و حامی یتیمان و بیوهزنان است؛ اما راههای شریران را بیفرجام میگذارد.
10خداوند جاودانه پادشاهی میکند، خدای تو، ای صَهیون، در همۀ اعصار. هللویاه!
147:1 هللویاه، زیرا خدای ما را سرائیدن نیکوست و دلپذیر و شایسته است ستایش او.
2خداوند اورشلیم را بنا میکند، و راندهشدگان اسرائیل را گرد میآورد.
3دلشکستگان را التیام میبخشد، و زخمهایشان را میبندد.
4شمار ستارگان را تعیین میکند، و هر یک از آنها را به نام میخواند.
5بزرگ است خداوندگار ما و بسیار نیرومند، درک او نامتناهی است.
6خداوند فروتنان را برمیافرازد، اما شریران را بر زمین میافکند.
7خداوند را با شکرگزاری بسرایید، با چنگ برای خدای ما بنوازید.
8او آسمان را به ابرها میپوشاند، و برای زمین باران مهیا میکند، و سبزه را بر کوهها میرویاند.
9او حیوانات را خوراک میدهد، زاغچهها را، که فریاد برمیآورند.
10از نیروی اسب خشنود نمیگردد، و ساقهای انسان پسندیدۀ او نیست.
11خشنودی خداوند در ترسندگان اوست، در آنان که به محبت او امیدوارند.
12ای اورشلیم، خداوند را بستا! ای صَهیون، خدای خود را ستایش کن!
13زیرا او پشتبندهای دروازههایت را مستحکم میگرداند، و فرزندانت را در اندرونت برکت میدهد.
14او صلح را بر مرزهایت حکمفرما میسازد، و تو را به مغز گندم سیر میگرداند.
15فرمان خود را بر زمین میفرستد، و کلام او بهسرعت میدود.
16برف را چون پشم ارزانی میدارد، و ژاله را همچون خاکستر میپراکند.
17تگرگ را چون خُردهنانها فرو~میریزد، کیست که در برابر سرمای او تواند ایستاد؟
18او کلام خود را میفرستد و آنها را آب میکند، باد خویش را میوزاند و آبها روان میشود.
19کلام خود را به یعقوب بیان میدارد، و فرایض و قوانین خود را به اسرائیل.
20او با هیچ قومی چنین نکرده است، و قوانین او را نشناختهاند. هللویاه!
لوقا باب ۱۲
12:1 در این هنگام، هزاران تن گرد آمدند، چندان که بر یکدیگر پا مینهادند. عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد و گفت: «از خمیرمایۀ فَریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید.
2هیچ چیزِ پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیزِ پوشیده نیست که عیان نگردد.
3آنچه در تاریکی گفتهاید، در روشنایی شنیده خواهد شد، و آنچه پشت درهای بسته نجوا کردهاید، از فراز بامها اعلام خواهد گردید.
4«دوستان، به شما میگویم از کسانی که جسم را میکُشند و بیش از این نتوانند کرد، مترسید.
5به شما نشان میدهم از که باید ترسید: از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد. آری، به شما میگویم، از اوست که باید ترسید.
6آیا پنج گنجشک را به دو پول سیاه نمیفروشند؟ با این حال، حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمیگردد.
7حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است. پس مترسید، زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است.
8«به شما میگویم، هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد.
9امّا هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد.
10هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید، آمرزیده شود، امّا هر که به روحالقدس کفر گوید، آمرزیده نخواهد شد.
11چون شما را به کنیسهها و به حضور حاکمان و صاحبمنصبان برند، نگران مباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید،
12زیرا در آن هنگام روحالقدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت.»
13ناگاه کسی از میان جمعیت به او گفت: «استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند.»
14عیسی پاسخ داد: «ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا مُقَسِم قرار داده است؟»
15پس به مردم گفت: «بههوش باشید و از هر گونه حرص و آز بپرهیزید، زیرا زندگی انسان به فزونی داراییاش نیست.»
16سپس این مَثَل را برایشان آورد: «مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد.
17پس با خود اندیشید، ”چه کنم، زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم؟“
18سپس گفت: ”دانستم چه باید کرد! انبارهای خود را خراب میکنم و انبارهایی بزرگتر میسازم، و همۀ گندم و اموال خود را در آنها ذخیره میکنم.
19آنگاه به خود خواهم گفت: ای جان من، برای سالیان دراز اموال فراوان اندوختهای. حال آسوده بِزی؛ بخور و بنوش و خوش باش.“
20امّا خدا به او گفت: ”ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند. پس آنچه اندوختهای، از آنِ که خواهد شد؟“
21این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد، امّا برای خدا ثروتمند نیست.»
22آنگاه عیسی خطاب به شاگردان خود گفت: «پس به شما میگویم، نگران زندگی خود مباشید که چه بخورید، و نه نگران بدن خود که چه بپوشید.
23زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است.
24کلاغها را بنگرید: نه میکارند و نه میدروند، نه کاهدان دارند و نه انبار؛ با این همه خدا به آنها روزی میدهد. و شما چقدر باارزشتر از پرندگانید!
25کیست از شما که بتواند با نگرانی، ذِراعی بر قامت خود بیفزاید؟
26پس، اگر از انجام چنین کار کوچکی ناتوانید، از چه سبب نگران مابقی هستید؟
27سوسنها را بنگرید که چگونه نمو میکنند؛ نه زحمت میکشند و نه میریسند. به شما میگویم که حتی سلیمان نیز با همۀ شکوه و جلالش همچون یکی از آنها آراسته نشد.
28پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده میشود، چنین میپوشانَد، چقدر بیشتر شما را، ای سستایمانان!
29پس در پی این مباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها مباشید.
30زیرا اقوام خداناشناسِ این دنیا در پی اینگونه چیزهایند، امّا پدر شما میداند که به این همه نیاز دارید.
31بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید، که همۀ اینها نیز به شما داده خواهد شد.
32«ای گلۀ کوچک، ترسان مباشید، زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند.
33آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید؛ برای خود کیسههایی فراهم کنید که پوسیده نشود، و گنجی پایانناپذیر در آسمان بیندوزید، جایی که نه دزد آید و نه بید زیان رساند.
34زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود.
35«کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید.
36همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد، تا چون از راه رسد و در را کوبد، بیدرنگ بر او بگشایند.
37خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان بازگردد، آنان را بیدار و هوشیار یابد. آمین، به شما میگویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد.
38خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان از راه رسد، چه در پاس دوّم شب، چه در پاس سوّم، ایشان را بیدار و هوشیار یابد.
39«بدانید که اگر صاحبخانه میدانست دزد در چه ساعتی خواهد آمد، نمیگذاشت به خانهاش دستبرد زنند.
40پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید.»
41پطرس پرسید: «سرور من، آیا این مَثَل را برای ما آوردی یا برای همه؟»
42خداوند در پاسخ گفت: «پس آن مباشر امین و دانا کیست که اربابش او را به سرپرستی خادمان خانۀ خود گماشته باشد تا سهم خوراک آنان را به موقع بدهد؟
43خوشا به حال آن غلام که چون اربابش بازگردد، او را مشغول کار بیند.
44یقین بدانید که او را بر همۀ مایملک خود خواهد گماشت.
45امّا اگر آن غلام با خود بیندیشد که ”ارباب در آمدن تأخیر کرده،“ و به آزار خادمان و خادمهها، و خوردن و نوشیدن و میگساری بپردازد،
46آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد و او را از میان دو پاره کرده، در جایگاه خیانتکاران خواهد افکند.
47«غلامی که خواستِ اربابش را میداند و با این حال، خود را برای انجام آن آماده نمیکند، تازیانۀ بسیار خواهد خورد.
48امّا آن که خواست اربابش را نمیداند و کاری میکند که سزاوار تنبیه است، تازیانۀ کمتر خواهد خورد. هر که به او بیشتر داده شود، از او بیشتر نیز مطالبه خواهد شد؛ و هر که مسئولیتش بیشتر باشد، پاسخگوییاش نیز بیشتر خواهد بود.
49«من آمدهام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تا کنون افروخته شده بود!
50امّا مرا تعمیدی باید، و چه در فشارم تا به انجام رسد.
51آیا گمان میبرید آمدهام تا صلح به زمین آورم؟ نه، بلکه آمدهام تا جدایی افکنم.
52از این پس، میان پنج تن از اهل یک خانه جدایی خواهد افتاد؛ سه علیه دو خواهند بود و دو علیه سه.
53پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر.»
54سپس به جماعت گفت: «چون بینید ابری در مغرب پدیدار شود، بیدرنگ میگویید: ”باران خواهد بارید،“ و باران میبارد.
55و چون باد جنوب وزد، میگویید: ”هوا گرم خواهد شد،“ و چنین میشود.
56ای ریاکاران! شما که نیک میدانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیر کنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر ناتوانید؟
57«چرا خود دربارۀ آنچه درست است داوری نمیکنید؟
58هنگامی که با شاکیِ خود نزد حاکم میروی، بکوش تا در راه با او آشتی کنی، مبادا تو را نزد قاضی کشاند و قاضی تو را به نگهبان سپارد، و به زندان افتی.
59به تو میگویم که تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد.»