برنامه مطالعه روزانه
۲۴ مارس
اعداد باب ۵
5:1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
2«بنیاسرائیل را فرمان ده که هر جذامی را و هر که را که عضو تناسلیاش جریان دائمی دارد، و نیز هر کس را که از تماس با مرده نجس شده است، از اردو بیرون کنند.
3ایشان را خواه مرد خواه زن بیرون کنید و بیرون از اردوگاه برانید تا اردوی خود یعنی جایی را که من در میانشان ساکنم، نجس نسازند.»
4پس بنیاسرائیل چنین کردند و آنان را از اردو بیرون راندند. بنیاسرائیل مطابق آنچه خداوند به موسی گفته بود، عمل کردند.
5خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
6«بنیاسرائیل را بگو: هرگاه مرد یا زنی یکی از گناهانی را مرتکب شود که انسان با آنها به خداوند خیانت میورزد، و تقصیرکار گردد،
7باید به گناهی که مرتکب شده، اعتراف کند و برای جبران تقصیر خود خسارت کامل پرداخته، یک پنجم نیز بر آن بیافزاید و به کسی که به وی خطا ورزیده، بدهد.
8اما اگر آن شخص بمیرد و ولیّای نداشته باشد که خسارت به او پرداخت شود، در این صورت، آن را برای خداوند به کاهن بپردازد، علاوه بر قوچِ کفّاره که با آن برای خطاکار کفّاره به جا آورده میشود.
9هر هدیه از تمامی چیزهای مقدس که بنیاسرائیل برای کاهن میآورند، از آنِ او خواهد بود.
10تمامی چیزهای مقدسِ شخص از آنِ خودش خواهد بود، اما هر چه به کاهن بدهد، از آنِ کاهن خواهد بود.»
11و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
12«بنیاسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: اگر زنِ کسی از او برگشته، به وی خیانت ورزد،
13و مردی دیگر با او همبستر شود، و این از چشمان شوهرش مخفی بماند و نجاستش آشکار نگردد، و نیز اگر شاهدی بر ضد او نباشد و در حین عمل گرفتار نشود،
14و اگر روح غیرت بر شوهر آید و بر زنش که خود را نجس ساخته، غیرت ورزد و یا اگر روح غیرت بر شوهر آید و با اینکه زنش خود را نجس نساخته، بر او غیرت ورزد،
15آنگاه آن مرد زن خود را نزد کاهن بَرَد و به جهت او یکدهم ایفَه آردِ جو بیاورد. و روغن بر آن نریزد و کُندُر بر آن نگذارد زیرا که هدیۀ آردی به جهت غیرت است، یعنی هدیۀ آردیِ یادآوری، که یادآور تقصیر است.
16«آنگاه کاهن آن زن را نزدیک آورده، در حضور خداوند بر پا دارد.
17و کاهن آب مقدّس را در ظرفی سفالین بردارد و قدری از غبار کف مسکن را برگرفته، بر آب بگذارد.
18و کاهن زن را در حضور خداوند بر پا داشته، موی سر زن را باز کند و هدیۀ یادآوری را که هدیۀ آردی به جهت غیرت است، در دستان او قرار دهد. و در دست کاهن، آب تلخ لعنت باشد.
19سپس کاهن زن را وادارد تا سوگند خورَد، و به زن بگوید: ”اگر مردی با تو همبستر نشده است، و اگر در مدتی که زیر اقتدار شوهرت بودهای، از او به نجاست برنگشتهای، از این آب تلخِ لعنت، مصون باش.
20اما اگر در مدتی که زیر اقتدار شوهرت بودهای، از او برگشته و خود را نجس کرده باشی، و مردی غیر از شوهرت، با تو همبستر شده باشد“
21- در اینجا کاهن زن را وادارد تا سوگندِ لعنت بخورد و به زن بگوید: - ”خداوند با نحیف کردن ران و متورم ساختن رَحِمَت تو را در میان قومت به لعنت و ناسزا بدل سازد.
22و این آبِ لعنت به شکم تو داخل شده، رَحِمت را متورم و رانت را نحیف سازد.“ و آن زن بگوید: ”آمین، آمین.“
23«سپس کاهن این لعنتها را در طوماری بنویسد و آنها را در آبِ تلخ حل کند،
24و آب تلخِ لعنت را به زن بنوشاند. و آب لعنت، در او داخل شده، سبب تلخی خواهد شد.
25و کاهن هدیۀ آردی غیرت را از دست زن بگیرد و هدیۀ آردی را به حضور خداوند تکان داده، نزد مذبح بیاورَد.
26سپس کاهن مشتی از هدیۀ آردی را به عنوان قسمت یادگاری آن برگیرد و بر مذبح بسوزاند، و آنگاه آب را به زن بنوشاند.
27و چون آب را به او نوشانید، اگر زن خود را نجس ساخته و به شوهر خویش خیانت ورزیده باشد، آبِ لعنت در او داخل شده، سبب تلخی خواهد شد، و رَحِم او متورم و رانش نحیف خواهد گشت، و آن زن در میان قوم خود به لعنت بَدَل خواهد گردید.
28اما اگر زن خود را نجس نساخته و طاهر باشد، آنگاه مصون بوده، فرزندان خواهد زایید.
29«این است قانون غیرت، وقتی زنی که زیر اقتدار شوهرش است، برگشته، خود را نجس سازد،
30یا هنگامی که روح غیرت بر مردی بیاید و بر زنش غیرت ورزد. کاهن زن را در حضور خداوند بر پا دارد و تمامی این قانون را دربارۀ او اجرا کند.
31پس آن مرد از گناه مبرا خواهد بود، اما زن متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد.»
امثال سلیمان باب ۲
2:1 پسرم، اگر سخنان مرا بپذیری و احکام مرا نزد خود بیندوزی؛
2اگر گوش خود به حکمت بسپاری و دل خویش به فهم مایل گردانی؛
3اگر بصیرت را فرا~خوانی و فهم را به بانگ بلند ندا کنی؛
4اگر همچون نقره در پیاش باشی و همچون گنجِ پنهان جستجویش کنی،
5آنگاه ترس خداوند را درک خواهی کرد و به شناخت خدا دست خواهی یافت.
6زیرا خداوند است که حکمت میبخشد و از دهان اوست که دانش و فهم بیرون میآید.
7او خردمندی را برای صالحان میاندوزد و آنان را که در راستی سالکند، سپر است؛
8راههای عدالت را پاس میدارد و نگاهبان طریقت وفادارانِ خویش است.
9آنگاه هر طریق نیکو را در خواهی یافت، پارسایی و عدالت و انصاف را.
10زیرا حکمت به دل تو در خواهد آمد و معرفت برای جان تو گوارا خواهد بود.
11دوراندیشی تو را نگاهبانی خواهد کرد و فهم، تو را پاس خواهد داشت.
12تو را از راه شریران رهایی خواهد بخشید و از مردمانی که سخنان منحرف میگویند؛
13که راه راست را ترک میکنند تا در راههای تاریک گام بردارند؛
14که از عمل بد خشنودند و از انحرافی که در شرارت است، شادمان؛
15که راههایشان کج است و در طریقهای خویش گمراهند.
16نیز تو را از زن زناکار رهایی خواهد بخشید و از زن بیگانه که سخنان تملقآمیز میگوید،
17که شریک زندگی جوانی خویش را ترک کرده و پیمانی را که در حضور خدای خود بسته، از یاد برده است.
18زیرا خانۀ او به کام مرگ فرو~میرود و راههای او به سرای مردگان رهنمون میشود.
19از آنان که به نزد او روند، کسی باز نخواهد گشت و به طریقهای حیات دست نخواهد یافت.
20پس در راه مردمانِ نیکو گام بردار و طریقهای پارسایان را ترک مکن،
21زیرا صالحان در زمین ساکن خواهند شد و راستان در آن باقی خواهند ماند؛
22اما شریران از زمین منقطع خواهند شد و خیانتپیشگان از آن ریشهکن خواهند گردید.
لوقا باب ۱۶
16:1 آنگاه عیسی به شاگردان خود گفت: «توانگری را مباشری بود. چون شکایت به او رسید که مباشر اموال او را بر باد میدهد،
2وی را فرا~خواند و پرسید: ”این چیست که دربارۀ تو میشنوم؟ حساب خود بازپس ده که دیگر مباشر من نتوانی بود.“
3«مباشر با خود اندیشید: ”چه کنم؟ ارباب میخواهد از کار برکنارم کند. یارای زمینکندن ندارم و از گدایی نیز عار دارم.
4دانستم چه باید کرد تا چون از مباشرت برکنار شدم، کسانی باشند که مرا در خانههایشان بپذیرند.“
5پس، بدهکاران ارباب خویش را یک به یک به حضور فرا~خواند. از اوّلی پرسید: ”چقدر به سرورم بدهکاری؟“
6پاسخ داد: ”صد خمره روغن زیتون.“ گفت: ”صورتحساب خود را بگیر، و زود بنشین و بنویس، پنجاه خمره!“
7سپس از دوّمی پرسید: ”تو چقدر بدهکاری؟“ پاسخ داد: ”صد خروار گندم.“ گفت: ”صورتحساب خود را بگیر و بنویس هشتاد خروار!“
8«ارباب، مباشرِ متقلب را تحسین کرد، زیرا عاقلانه عمل کرده بود؛ چرا که فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند.
9به شما میگویم که مال این دنیای فاسد را برای یافتن دوستان صرف کنید تا چون از آن مال اثری نمانَد، شما را در خانههای جاودانی بپذیرند.
10«آن که در امور کوچک امین باشد، در امور بزرگ نیز امین خواهد بود، و آن که در امور کوچک امین نباشد، در امور بزرگ نیز امین نخواهد بود.
11پس اگر در به کار بردن مال این دنیای فاسد امین نباشید، کیست که مال حقیقی را به شما بسپارد؟
12و اگر در به کار بردن مال دیگری امین نباشید، کیست که مال خود شما را به شما بدهد؟
13هیچ غلامی دو ارباب را خدمت نتواند کرد، زیرا یا از یکی نفرت خواهد داشت و به دیگری مهر خواهد ورزید، و یا سرسپردۀ یکی خواهد بود و دیگری را خوار خواهد شمرد. نمیتوانید هم بندۀ خدا باشید، هم بندۀ پول.»
14فَریسیانِ پولدوست با شنیدن این سخنان، عیسی را به ریشخند گرفتند.
15به آنها گفت: «شما آن کسانید که خویشتن را به مردم پارسا مینمایید، امّا خدا از دلتان آگاه است. آنچه مردم ارج بسیارش نهند، در نظر خدا کراهتآور است!
16«تورات و انبیا تا زمان یحیی بود. از آن پس، به پادشاهی خدا بشارت داده میشود و هر کس به جَبر و زور راه خود بدان میگشاید.
17با این حال، آسانتر است آسمان و زمین زایل شود تا اینکه نقطهای از تورات فرو~افتد!
18«هر که زن خویش را طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند، زنا کرده است، و نیز هر که زنی طلاق داده شده را به زنی بگیرد، مرتکب زنا شده است.
19«توانگری بود که جامه از ارغوان و کتان لطیف به تن میکرد و همهروزه به خوشگذرانی مشغول بود.
20فقیری ایلعازَر نام را بر درِ خانۀ او مینهادند که بدنش پوشیده از جراحت بود.
21ایلعازَر آرزو داشت با خردههای غذا که از سفرۀ آن توانگر فرو~میافتاد، خود را سیر کند. حتی سگان نیز میآمدند و زخمهایش را میلیسیدند.
22باری، آن فقیر مُرد و فرشتگان او را به جوار ابراهیم بردند. توانگر نیز مُرد و او را دفن کردند.
23امّا چون چشم در جهانِ مردگان گشود، خود را در عذاب یافت. از دور، ابراهیم را دید و ایلعازَر را در جوارش.
24پس با صدای بلند گفت: ”ای پدر من ابراهیم، بر من ترحم کن و ایلعازَر را بفرست تا نوک انگشت خود را در آب تَر کند و زبانم را خنک سازد، زیرا در این آتش عذاب میکشم.“
25امّا ابراهیم پاسخ داد: ”ای فرزند، به یاد آر که تو در زندگی، از چیزهای نیکوی خود بهرهمند شدی، حال آنکه چیزهای بد نصیب ایلعازَر شد. اکنون او اینجا در آسایش است و تو در عذاب.
26از این گذشته، میان ما و شما پرتگاهی هست؛ آنان که بخواهند از اینجا نزد تو آیند نتوانند، و آنان نیز که آنجایند نتوانند نزد ما آیند.“
27گفت: ”پس، ای پدر، تمنا اینکه ایلعازَر را به خانۀ پدرم بفرستی،
28زیرا مرا پنج برادر است. او را بفرست تا برادرانم را هشدار دهد، مبادا آنان نیز به این مکان عذاب درافتند.“
29ابراهیم پاسخ داد: ”آنها موسی و انبیا را دارند، پس به سخنان ایشان گوش فرا~دهند.“
30گفت: ”نه، ای پدر ما ابراهیم، بلکه اگر کسی از مردگان نزد آنها برود، توبه خواهند کرد.“
31ابراهیم به او گفت: ”اگر به موسی و انبیا گوش نسپارند، حتی اگر کسی از مردگان زنده شود، مجاب نخواهند شد.“»