برنامه مطالعه روزانه
۱۱ آوریل
اعداد باب ۲۹ , ۳۰
29:1 «روز اوّل ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید و برای شما روز نواختن کَرِنا باشد.
2قربانیهای تمامسوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب؛
3همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای گوساله، دو دهم برای قوچ،
4و یکدهم برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،
5و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.
6اینها را سوای قربانی تمامسوزِ اوّل ماه و هدیۀ آردی آن، و قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدیۀ ریختنی آنها، بر حسب قانونشان، به عنوان رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنید.
7«روز دهم ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید. جانهای خود را رنجور سازید و هیچ کار مکنید.
8قربانیهای تمامسوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم نمایید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله، و دقت کنید که بیعیب باشند.
9همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای گوساله، دو دهم برای قوچ،
10و یکدهم برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،
11و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی گناهِ مخصوص روز کفّاره و قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.
12«روز پانزدهم ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید، و هفت روز برای خداوند عید نگاه دارید.
13قربانیهای تمامسوز به عنوان هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: سیزده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله، و آنها باید بیعیب باشند.
14همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه آردِ مرغوب آمیخته به روغن برای هر یک از آن سیزده گوساله، دو دهم برای هر یک از دو قوچ،
15و یکدهم برای هر یک از چهارده بره،
16و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.
17«روز دوّم، دوازده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
18همراه با هدیۀ آردی و ریختنی آنها برای گاوها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
19و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.
20«روز سوّم، یازده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
21همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
22و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
23«روز چهارم، ده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
24همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
25و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
26«روز پنجم، نُه گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
27همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
28و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
29«روز ششم، هشت گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
30همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
31و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
32«روز هفتم، هفت گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
33همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
34و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
35«روز هشتم گردهمآییِ مخصوص برای شما باشد؛ در آن هیچ کار مکنید.
36قربانیهای تمامسوز و هدیۀ اختصاصی به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
37همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی برای گوساله، قوچ و برهها، به تعداد تعیین شده؛
38و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
39«اینها را در اعیاد خود به عنوان قربانی تمامسوز، هدیۀ آردی، هدیۀ ریختنی و قربانی رفاقت، سوای قربانیهای نذری و اختیاری خویش، به خداوند تقدیم کنید.»
40پس موسی هرآنچه را که خداوند به او فرمان داده بود، به بنیاسرائیل بازگفت.
30:1 موسی سران قبایل بنیاسرائیل را خطاب کرده، گفت: «این است آنچه خداوند فرمان داده است:
2اگر مردی برای خداوند نذر کند، یا سوگند خورَد که خود را به انجام تعهدی مقید سازد، نباید قول خود را بشکند، بلکه باید بر حسب هرآنچه از دهانش بیرون آمده، عمل نماید.
3«اگر زنی در جوانی، هنگامی که هنوز در خانۀ پدر خویش است، برای خداوند نذر کند و خود را به انجام تعهدی مقید سازد،
4و پدرش از نذر و تعهدی که خود را بدان مقید ساخته، آگاه شود ولی چیزی به او نگوید، آنگاه همۀ نذرهای او و هر تعهدی که خود را بدان مقید ساخته، برقرار خواهد ماند.
5اما چنانچه پدرش در روزی که از آن آگاه شود، او را بازدارد، آنگاه هیچیک از نذرها یا تعهداتی که خود را بدان مقید ساخته، برقرار نخواهد ماند. خداوند او را خواهد آمرزید زیرا پدرش او را بازداشته است.
6«اگر او به شوهری داده شود، در حالی که هنوز زیر قید نذرهای خود یا هر سخن نسنجیدۀ دهان خویش است که خود را بدان مقید ساخته است،
7و شوهرش از آن آگاه شود ولی در روز آگاه شدن، به او چیزی نگوید، در آن صورت، تمام نذرها و تعهداتی که خود را بدان مقید ساخته است، برقرار خواهد ماند.
8اما چنانچه شوهرش در روزی که از آن آگاه شود، او را بازدارد، پس نذری را که بر اوست و سخن نسنجیدۀ دهانش را که بدان خود را مقید ساخته، باطل کرده است، و خداوند او را خواهد آمرزید.
9اما هر نذر بیوهزن یا زن مطلقه، یعنی هرآنچه خود را بدان مقید ساخته باشد، در مورد او برقرار خواهد ماند.
10«اگر زنی در خانۀ شوهر خود نذری کند یا خود را با سوگند به انجام تعهدی مقید سازد
11و شوهرش از آن آگاه شود اما چیزی به او نگوید و او را بازندارد، در آن صورت، تمامی نذرها و هر تعهدی که خویشتن را بدان مقید کرده است، برقرار خواهد ماند.
12اما چنانچه شوهرش در روزی که از آن آگاه شود، آنها را بهکلی باطل سازد، پس هرآنچه از دهانش در خصوص نذرها یا تعهداتش بیرون آمده باشد، برقرار نخواهد ماند، زیرا شوهرش آنها را باطل ساخته است، و خداوند او را خواهد آمرزید.
13شوهر او میتواند هر نذر و هر سوگند تعهدآور را که وی جهت رنجور ساختن خود یاد کرده است، برقرار دارد یا باطل سازد.
14اما اگر شوهرش با گذر روزها به او هیچ نگوید، در آن صورت، همۀ نذرها یا تعهداتی را که بر عهدۀ اوست، برقرار میدارد. او آنها را برقرار داشته است، زیرا در روز آگاه شدنش از آنها، به وی هیچ نگفته است.
15اما چنانچه شوهر پس از آگاهی، آنها را بهکلی باطل کند، در آن صورت، او متحمل عواقب تقصیر همسرش خواهد شد.»
16این است فرایضی که خداوند به موسی امر فرمود، در خصوص مرد و زنش، و در خصوص پدر و دخترش در زمان جوانی او در خانۀ پدری.
امثال سلیمان باب ۲۱
21:1 دل پادشاه در دست خداوند است؛ آن را همچون جریان آب به هر جا که بخواهد هدایت میکند.
2همۀ راههای انسان در نظر خودش درست است، اما خداوند است که دلها را میآزماید.
3پسندیدهتر از قربانیها نزد خداوند، به جا آوردن پارسایی است و عدالت.
4چشمان متکبر و دل مغرور، و هرآنچه شریران میکنند، گناه است!
5شتابزدگی به ناداری میانجامد اما تدبیرهای شخصِ کوشا منفعت به بار میآورد.
6گنجی که با زبان دروغگو به دست آید، بخاری است بر هوا برای جویندگان مرگ.
7خشونتِ شریران، گریبان خودشان را میگیرد، زیرا که از اجرای عدالت سر باز میزنند.
8راه تقصیرکاران کج است، اما پاکان راستکردارند.
9سکونت در کُنج بام، بِه از زندگی زیر یک سقف با زن ستیزهجو.
10جان مرد شریر مشتاق شرارت است؛ چشمان او بر همسایهاش ترحم نمیکند.
11چون تمسخرگر مجازات شود، سادهلوح نیز حکمت میآموزد؛ چون حکیم تربیت یابد، معرفت را به دست میآورد.
12آن عادل، خانۀ شریران را نیک زیر نظر دارد؛ او آنان را به بلا سرنگون خواهد کرد.
13هر آن کس گوشِ خود بر فریاد بینوا ببندد، خود نیز فریاد بر خواهد آورد و کسی نخواهد شنید.
14هدیهای در نهان، خشم را برمیگرداند، رشوهای زیر قبا، غضب سخت را فرو~مینشاند.
15اجرای عدالت، پارسایان را شادمان میسازد، اما ظالمان را به وحشت میافکند.
16مردی که از طریق عقل منحرف شود، سر از جمع مردگان در خواهد آورد.
17آن که عیش و نوش را دوست میدارد، به ناداری گرفتار آید؛ دوستدار شراب و روغن دولتمند نخواهد گردید.
18شریران فدیۀ پارسایان میشوند، و خیانتپیشگان، فدیۀ صالحان.
19سکونت در بیابانِ بیآب و علف، بِه از زندگی با زن ستیزهجو و بدخُلق.
20در منزل حکیمان، خزانۀ چیزهای مرغوب و روغن است، اما مرد نادان همۀ دارایی خود را تلف میکند.
21هر آن که در پی پارسایی و محبت باشد، به حیات و پارسایی و عزّت دست مییابد.
22مرد حکیم به شهر زورمندان بر خواهد آمد و قلعۀ اعتمادشان را فرو~خواهد ریخت.
23هر که مراقب دهان و زبانش باشد، جان خویش از بلا در امان میدارد.
24مرد مغرور و متکبر، که تمسخرگرش نامند، با نِخوَت بیحد عمل میکند.
25حسرتِ مردِ کاهل او را به کشتن میدهد، زیرا که دستانش از کار ابا دارند.
26تمام روز در وَلَع چیزهای بیشتر است، اما پارسایان میبخشند و دریغ نمیکنند.
27قربانیِ شریران، کراهتآور است؛ چقدر بیشتر هنگامیکه با نیت بد تقدیم شود.
28شاهد دروغگو هلاک خواهد شد، اما آن که گوش فرا~میدهد، تا ابد سخن خواهد گفت!
29مرد شریر پا از گلیم خویش فراتر میگذارد، اما صالحان راههای خود را میسنجند.
30هیچ حکمتی، هیچ بصیرتی، و هیچ مشورتی نیست که علیه خداوند به کار آید!
31اسب را برای روز جنگ آماده میکنند، اما پیروزی از آنِ خداوند است.
یوحنا باب ۲ , ۳
2:1 روز سوّم، در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی نیز در آنجا حضور داشت.
2عیسی و شاگردانش نیز به عروسی دعوت شده بودند.
3چون شرابْ تمام شد، مادر عیسی به او گفت: «شراب ندارند!»
4عیسی به او گفت: «بانو، مرا با این امر چه کار است؟ ساعت من هنوز فرا~نرسیده.»
5مادرش خدمتکاران را گفت: «هر چه به شما گوید، بکنید.»
6در آنجا شش خمرۀ سنگی بود که برای آداب تطهیر یهودیان به کار میرفت، و هر کدام گنجایش دو یا سه کیل داشت.
7عیسی خدمتکاران را گفت: «این خمرهها را از آب پر کنید.» پس آنها را لبالب پر کردند.
8سپس به ایشان گفت: «حال اندکی از آن برگیرید و نزد رئیس مجلس ببرید.» پس بردند.
9رئیس مجلس آب را که شراب شده بود چشید. او نمیدانست آن را از کجا آوردهاند، هرچند خدمتکارانی که آب را کشیده بودند، میدانستند. پس رئیس مجلس داماد را فرا~خواند
10و به او گفت: «همه نخست با شراب ناب پذیرایی میکنند و چون میهمانان مست شدند، شراب ارزانتر را میآورند؛ امّا تو شراب ناب را تا این دم نگاه داشتهای!»
11بدینسان عیسی نخستین آیت خود را در قانای جلیل به ظهور آورد و جلال خویش را آشکار ساخت و شاگردانش به او ایمان آوردند.
12سپس با مادر و برادران و شاگردان خود به کَفَرناحوم رفت، و روزهایی چند در آنجا ماندند.
13چون عید پِسَخِ یهود نزدیک بود، عیسی به اورشلیم رفت.
14در صحن معبد، دید که عدهای به فروش گاو و گوسفند و کبوتر مشغولند، و صرّافان نیز به کسب نشستهاند.
15پس تازیانهای از طناب ساخت و همۀ آنها را همراه با گوسفندان و گاوان، از معبد بیرون راند. و سکههای صرّافان را بر زمین ریخت و تختهایشان را واژگون کرد،
16و کبوترفروشان را گفت: «اینها را از اینجا بیرون برید، و خانۀ پدر مرا محل کسب مسازید!»
17آنگاه شاگردان او به یاد آوردند که نوشته شده است: «غیرت برای خانۀ تو مرا خواهد سوزانید.»
18پس یهودیان در برابر این عمل او گفتند: «چه آیتی به ما مینمایانی تا بدانیم اجازۀ چنین کارها را داری؟»
19عیسی در پاسخ ایشان گفت: «این معبد را ویران کنید که من سه روزه آن را باز بر پا خواهم داشت.»
20یهودیان گفتند: «بنای این معبد چهل و شش سال به طول انجامیده است، و حال تو میخواهی سه روزه آن را بر پا کنی؟»
21لیکن معبدی که او از آن سخن میگفت پیکر خودش بود.
22پس هنگامی که از مردگان برخاست، شاگردانش این گفتۀ او را به یاد آورده، به کتب مقدّس و سخنان او ایمان آوردند.
23در مدتی که او برای عید پِسَخ در اورشلیم بود، بسیاری با دیدن آیاتی که از او صادر میشد، به نام او ایمان آوردند.
24امّا عیسی را بر ایمانشان اعتماد نبود، زیرا همه را میشناخت
25و نیازی نداشت کسی دربارۀ انسان چیزی به او بگوید، زیرا خود میدانست در درون انسان چیست.
3:1 مردی بود از فَریسیان، نیقودیموس نام، از بزرگان یهود.
2او شبی نزد عیسی آمد و به وی گفت: «استاد، میدانیم تو معلّمی هستی که از سوی خدا آمده است، زیرا هیچکس نمیتواند آیاتی را که تو به انجام میرسانی، به عمل آورد، مگر آنکه خدا با او باشد.»
3عیسی در پاسخ گفت: «آمین، آمین، به تو میگویم، تا کسی از نو زاده نشود، نمیتواند پادشاهی خدا را ببیند.»
4نیقودیموس به او گفت: «کسی که سالخورده است، چگونه میتواند زاده شود؟ آیا میتواند دیگر بار به رَحِم مادرش بازگردد و به دنیا آید؟»
5عیسی جواب داد: «آمین، آمین، به تو میگویم تا کسی از آب و روح زاده نشود، نمیتواند به پادشاهی خدا راه یابد.
6آنچه از بشرِ خاکی زاده شود، بشری است؛ امّا آنچه از روح زاده شود، روحانی است.
7عجب مدار که گفتم باید از نو زاده شوید!
8باد هر کجا که بخواهد میوزد؛ صدای آن را میشنوی، امّا نمیدانی از کجا میآید و به کجا میرود. چنین است هر کس نیز که از روح زاده شود.»
9نیقودیموس از او پرسید: «چنین چیزی چگونه ممکن است؟»
10عیسی پاسخ داد: «تو معلّم اسرائیلی و این چیزها را درنمییابی؟
11آمین، آمین، به تو میگویم که ما از آنچه میدانیم سخن میگوییم و بر آنچه دیدهایم شهادت میدهیم، امّا شما شهادتمان را نمیپذیرید.
12اگر هنگامی که دربارۀ امور زمینی با شما سخن گفتم باور نکردید، چگونه باور خواهید کرد اگر از امور آسمانی به شما بگویم؟
13هیچکس به آسمان بالا نرفته است، مگر آن که از آسمان فرود آمد، یعنی پسر انسان [که در آسمان است].
14همانگونه که موسی آن مار را در بیابان برافراشت، پسر انسان نیز باید برافراشته شود،
15تا هر که به او ایمان آوَرَد، حیات جاویدان داشته باشد.
16«زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.
17زیرا خدا پسر را به جهان نفرستاد تا جهانیان را محکوم کند، بلکه فرستاد تا به واسطۀ او نجات یابند.
18هر که به او ایمان دارد محکوم نمیشود، امّا هر که به او ایمان ندارد، هماینک محکوم شده است، زیرا به نام پسر یگانۀ خدا ایمان نیاورده است.
19و محکومیت در این است که نور به جهان آمد، امّا مردمان تاریکی را بیش از نور دوست داشتند، چرا که اعمالشان بد است.
20زیرا هر آن که بدی را به جا میآورَد از نور نفرت دارد و نزد نور نمیآید، مبادا کارهایش آشکار شده، رسوا گردد.
21امّا آن که راستی را به عمل میآورَد نزد نور میآید تا آشکار شود که کارهایش به یاری خدا انجام شده است.»
22پس از آن، عیسی و شاگردانش به نواحی روستایی سرزمین یهودیه رفتند. او ایامی چند در آنجا با آنان به سر برده، مردم را تعمید میداد.
23یحیی نیز در عِیْنون، نزدیک سالیم، تعمید میداد، زیرا در آنجا آبْ فراوان بود و مردم آمده، تعمید میگرفتند.
24این پیش از آن بود که یحیی به زندان بیفتد.
25باری، بین شاگردان یحیی و یک یهودی بحثی بر سر آداب تطهیر درگرفت.
26پس نزد یحیی آمده، به او گفتند: «استاد، آن که با تو در آن سوی رود اردن بود، و تو بر او شهادت دادی، اکنون خودْ تعمید میدهد و همگان نزد او میروند.»
27یحیی در پاسخ گفت: «هیچکس نمیتواند چیزی به دست آورد، جز آنچه از آسمان به او عطا شود.
28شما خود شاهدید که من گفتم مسیح نیستم، بلکه پیشاپیشِ او فرستاده شدهام.
29عروس از آنِ داماد است، امّا دوست داماد که در کناری ایستاده به او گوش میدهد، از شنیدن صدای داماد شادی بسیار میکند. شادی من نیز به همینگونه به کمال رسیده است.
30او باید ارتقا یابد و من باید کوچک شوم.
31«او که از بالا میآید، برتر از همه است، امّا آن که از زمین است، زمینی است و از چیزهای زمینی سخن میگوید. او که از آسمان میآید، برتر از همه است.
32او بر آنچه دیده و شنیده است شهادت میدهد، امّا هیچکس شهادتش را نمیپذیرد.
33آن که شهادت او را میپذیرد، بر راستی خدا مُهر تأیید زده است.
34زیرا آن کس که خدا فرستاد، کلام خدا را بیان میکند، چرا که خدا روح را به میزان معین (به او) عطا نمیکند.
35پدر، به پسر مِهر میورزد و همه چیز را به دست او سپرده است.
36آن که به پسر ایمان دارد، حیات جاویدان دارد؛ امّا آن که از پسر اطاعت نمیکند، حیات را نخواهد دید، بلکه خشم خدا بر او برقرار میماند.»