برنامه مطالعه روزانه
۳۱ می
یوشع باب ۱۷
17:1 سپس سهم قبیلۀ مَنَسی به حکم قرعه تعیین شد، زیرا او نخستزادۀ یوسف بود. به ماکیر، نخستزادۀ مَنَسی که پدر جِلعاد بود، جِلعاد و باشان تعلق گرفت، زیرا او مرد جنگ بود.
2و برای مابقی پسران مَنَسی بر حسب طوایفشان، یعنی طوایف اَبیعِزِر، حِلِق، اَسْریئیل، شِکیم، خِفِر و شِمیداع به حکم قرعه سهمی در نظر گرفته شد. اینان بودند نوادگان ذکور مَنَسی، پسر یوسف بر حسب طوایفشان.
3و اما صِلُفِحاد، پسر خِفِر پسر جِلعاد پسر ماکیر پسر مَنَسی، پسری نداشت، بلکه فقط دختران داشت و اینهاست نامهای دخترانش: مَحلَه، نوعَه، حُجلَه، مِلکَه و تِرصَه.
4پس آنان نزد اِلعازارِ کاهن، یوشَع پسر نون، و رهبران رفتند و گفتند: «خداوند به موسی فرمان داد که به ما نیز در میان برادرانمان میراثی ببخشد.» پس یوشَع طبق فرمان خداوند، میراثی در میان برادران پدرشان بدیشان داد.
5بدین ترتیب، علاوه بر سرزمین جِلعاد و باشان که در آن سوی اردن واقع است، ده سهم دیگر نیز به مَنَسی رسید،
6زیرا دختران مَنَسی نیز در میان پسران وی میراث یافتند. و سرزمین جِلعاد از آنِ دیگر نوادگان مَنَسی شد.
7قلمرو مَنَسی از اَشیر تا به مِکمِتَت در شرق شِکیم میرسید. سپس سرحد آنان از آنجا به سمت جنوب به سوی ساکنان عِینتَپُّواَخ میرفت.
8سرزمین تَپُّواَخ از آن مَنَسی بود، اما شهر تَپُّواَخ در سرحد مَنَسی، به قبیلۀ اِفرایِم تعلق داشت.
9آنگاه این سرحد به سوی وادی قانَه پایین میرفت. از میان شهرهای مَنَسی، آن شهرها که در سمت جنوبی وادی قرار داشت از آنِ اِفرایِم بود. سرحد مَنَسی در سمت شمال وادی بود و به دریا ختم میشد.
10جنوب آن وادی از آن اِفرایِم بود و شمالش از آن مَنَسی، و دریا سرحدشان بود و سرحد مَنَسی در شمال به اَشیر و در شرق به یِساکار میرسید.
11در یِساکار و اَشیر، بِیتشِاَن با توابعش، یِبلِعام با توابعش، ساکنان دُر و توابعش، ساکنان عِیندُر و توابعش، ساکنان تَعَناک و توابعش و ساکنان مِجِدّو و توابعش از آن مَنَسی بود؛ سوّمین شهر نافَت است.
12با این حال، قبیلۀ مَنَسی یارای تصرف این شهرها را نداشت و کنعانیان به سکونت خود در آن سرزمین ادامه دادند.
13اما چون بنیاسرائیل نیرومند شدند، کنعانیان را به کار اجباری گماشتند، ولی ایشان را بهطور کامل بیرون نراندند.
14آنگاه قبیلۀ یوسف، یوشَع را خطاب کرده، گفتند: «چرا تنها یک قرعه و یک سهم به ما میراث دادی، حال آنکه قومی پرجمعیت هستیم، زیرا که خداوند تا بدینجا برکتمان داده است؟»
15یوشَع پاسخ داد: «از آنجا که قومی پرجمعیت هستید، به جنگل برآمده، مکانی برای خود در سرزمین فِرِزّیان و رِفائیان صاف کنید، زیرا کوهستان اِفرایِم برایتان تنگ است.»
16قبیلۀ یوسف پاسخ دادند: «نواحی مرتفع برای ما کفایت نمیکند، اما کنعانیانی هم که در زمین وادی ساکنند، ارابههای آهنین دارند، چه آنان که در بِیتشِاَن و توابعش هستند، چه آنان که در وادی یِزرِعیلند.»
17آنگاه یوشَع به خاندان یوسف یعنی به اِفرایِم و مَنَسی گفت: «شما قومی پرجمعیت و بسیار نیرومندید، و نباید تنها یک سهم داشته باشید؛
18پس نواحی مرتفع نیز از آنِ شما باشد. هرچند جنگل است، میتوانید صافش کنید و تمامی حدودش از آنِ شما خواهد بود. زیرا کنعانیان را بیرون خواهید راند، ولو آنکه ارابههای آهنین داشته و زورآور باشند.»
اشعیا باب ۲۳
23:1 وحی دربارۀ صور: ای کشتیهای تَرشیش شیون کنید! زیرا که صور ویران شده است، و خانه و بندری در آن باقی نمانده. از سرزمین قِپرس بدیشان خبر رسیده است.
2ای ساحلنشینان ماتم کنید! ای که تاجرانِ دریانوردِ صیدون دولتمندتان کردند.
3غَلۀ شیحور بر آبهای بسیار میآمد؛ حصاد نیل، درآمد صور بود، و او تجارتگاه قومها شده بود.
4ای صیدون، شرمسار باش! زیرا که دریا لب به سخن گشوده و قَلعۀ دریا به زبان آمده، میگوید: «مرا هرگز درد زا نبوده و هرگز نزادهام! پسران هرگز نپرورده و دختران تربیت نکردهام.»
5چون این خبر به مصر رسد، مردمش از شنیدن خبر صور بسیار دردمند خواهند شد.
6ای ساحلنشینان به تَرشیش عبور کرده، شیون نمایید.
7آیا این همان شهر شادمان شماست؟ همان شهر قدیمی از ایام کهن، که پاهایش او را به سرزمینهای دور برده تا در آنها غربت گزیند؟
8این کیست که بر ضد صور چنین تدبیر کرده است؛ بر ضد آن شهرِ تاجبخش، که بازرگانانش سرورانند و تاجرانش شریفان جهان؟
9خداوند لشکرهاست که چنین تدبیر کرده است تا تکبر تمامی شوکتمندان را پست سازد، و شریفان جهان را بهتمامی خوار گرداند.
10ای دختر تَرشیش، در سرزمین خویشتن همچو نیل عبور کن، زیرا که تو را دیگر بندری نیست.
11خداوند دست خود را بر دریا دراز کرده، و ممالک را لرزانیده است. او دربارۀ فنیقیه فرمان داده است که قلعههایش را نابود کنند.
12او فرموده است: «ای دوشیزۀ ستمدیدۀ صیدون، تو دیگر شادمانی به خود نخواهی دید. هرچند برخاسته به قِپرس بگریزی، آنجا نیز روی آسایش نخواهی دید.»
13سرزمین کَلدانیان را بنگر! قومی را که اکنون به هیچ محسوب نمیشوند! آشوریان آن را به جهت وحوش صحرا بنیان نهادند. ایشان آن را با مَنجَنیقها محاصره کرده، کاخهایش را لخت کردند و آن را به ویرانهای بدل ساختند.
14پس ای کشتیهای تَرشیش شیون کنید، زیرا قَلعۀ شما نابود شده است.
15در آن زمان صور بهمدت هفتاد سال، که طول عمر یک پادشاه است، فراموش خواهد شد. و پس از آن هفتاد سال، بر صور همان خواهد رفت که در سرود فاحشه سراییدهاند:
16«ای فاحشه که از یاد رفتهای، چنگی برگیر و در شهر بگرد. نیکو بنواز و آوازهای بسیار بخوان، تا به یاد آورده شوی!»
17در پایان هفتاد سال، خداوند به سراغ صور خواهد آمد. صور همچون فاحشهای نزد اجرتدهندگانش باز خواهد گشت و دیگر بار خود را به تمامی پادشاهان روی زمین خواهد فروخت.
18اما سود و اجرت او در خزائن وی انباشته و ذخیره نخواهد شد، بلکه وقف خداوند خواهد گردید. آری، سود او از آنِ کسانی خواهد شد که در حضور خدا ساکنند، تا سیر بخورند و جامههای فاخر بپوشند.
عبرانیان باب ۳ , ۴ , ۵
3:1 پس ای برادران مقدّس که در دعوت آسمانی شریک هستید، اندیشۀ خود را بر عیسی معطوف کنید که اوست رسول و کاهن اعظمی که بدو معترفیم.
2او نسبت به کسی که او را برگماشت امین بود، همانگونه که موسی نیز در تمام خانۀ خدا امین بود.
3امّا به همان اندازه که حرمت سازندۀ خانه از خودِ خانه بیشتر است، عیسی نیز لایق حرمتی بیش از موسی شمرده شد.
4زیرا هر خانهای به دست کسی بنا میشود، امّا بانی همه چیز خداست.
5موسی در مقام خادم در تمام خانۀ خدا امین بود تا بر آنچه میبایست در آینده گفته شود، شهادت دهد.
6امّا مسیح، در مقام پسرِ صاحباختیار بر خانۀ خدا، امین است. و خانۀ او ما هستیم، به شرطی که آزادگی خود را حفظ کنیم و در مباهات به امید خود همچنان پایدار بمانیم.
7پس همانگونه که روحالقدس میفرماید: «امروز، اگر صدای او را میشنوید،
8دل خود را سخت مسازید، چنانکه در ایام تمرد کردید، به هنگام آزمایش در بیابان.
9آنجا پدران شما مرا آزمایش و امتحان کردند، با اینکه چهل سال کارهای مرا دیده بودند.
10به همین سبب، از آن نسل خشمگین بودم و گفتم: ”اینان همواره در دل خود گمراهند، و راههای مرا نمیشناسند؛“
11پس در خشم خود سوگند خوردم که به آسایش من هرگز راه نخواهند یافت.»
12ای برادران، هوشیار باشید که از شما کسی دل شَرور و بیایمان نداشته باشد که از خدای زنده رویگردان شود.
13بلکه هر روز، تا آن زمان که هنوز ’امروز‘ خوانده میشود، یکدیگر را پند دهید تا کسی از شما در اثر فریب گناه، سختدل نشود.
14از آن رو که در مسیح شریک شدهایم، تنها به شرطی که اطمینان آغازین خود را تا به آخر استوار نگاه داریم.
15چنانکه هماکنون گفته شد: «امروز، اگر صدای او را میشنوید، دل خود را سخت مسازید، چنانکه در ایام تمرد کردید.»
16مگر آنان که شنیدند و با وجود آن سرپیچی کردند، چه کسانی بودند؟ آیا همۀ آنانی نبودند که موسی از مصر به در آورد؟
17و از چه کسانی چهل سال خشمگین بود؟ مگر نه آنان که گناه کردند و اجسادشان در بیابان افتاد؟
18و دربارۀ چه کسانی سوگند خورد که به آسایش او هرگز راه نخواهند یافت؟ مگر نه همانها که نافرمانی کردند؟
19پس میبینیم به سبب بیایمانی بود که نتوانستند راه بیابند.
4:1 پس بههوش باشیم مبادا با اینکه وعدۀ راه یافتن به آسایش او هنوز به قوّت خود باقیست، آشکار شود که احدی از شما، از دست یافتن به آن بازمانده است.
2زیرا به ما نیز چون ایشان بشارت داده شد. امّا پیامی که شنیدند، سودی برایشان نداشت، زیرا با آنان که گوش فرا~دادند به ایمان متحد نشدند.
3ولی ما که ایمان آوردهایم، به آن آسایش راه مییابیم. چنانکه خدا فرموده است: «پس در خشم خود سوگند خوردم که به آسایش من هرگز راه نخواهند یافت،» و با این همه، کارهای او از زمان آفرینش جهان به پایان رسیده بود؛
4زیرا در جایی راجع به روز هفتم بیان میکند که: «خدا در هفتمین روز، از همۀ کارهای خویش بیاسود،»
5و باز در قسمتی که در بالا نقل شد، میگوید: «به آسایش من هرگز راه نخواهند یافت.»
6بنابراین، از آنجا که این حقیقت به قوّت خود باقی است که برخی میباید به آن آسایش راه یابند، و آنان که پیشتر بشارت یافتند، به سبب نافرمانی راه نیافتند،
7پس خدا دیگر بار روزی خاص را مقرر فرمود، و پس از گذشت سالهای بسیار، در مزامیر داوود، از ’امروز‘ سخن گفت و آنگونه که پیشتر بیان شد، فرمود: «امروز، اگر صدای او را میشنوید، دل خود را سخت مسازید.»
8زیرا اگر یوشَع به آنها آسایش بخشیده بود، مدتها بعد، خدا از روزی دیگر سخن نمیگفت.
9پس قوم خدا هنوز باید از آسایش شَبّات برخوردار شوند؛
10زیرا هر کس که به آسایش خدا داخل میشود، او نیز از کارهای خود آسودگی مییابد، همانگونه که خدا از کارهای خود برآسود.
11پس بیایید بهجدّ بکوشیم تا به آن آسایش راه یابیم، مبادا کسی از نافرمانی آنان سرمشق گیرد و درلغزد.
12زیرا کلام خدا زنده و مؤثر است و بُرندهتر از هر شمشیر دو دم، و چنان نافذ که نَفْس و روح، و مفاصل و مغزِ استخوان را نیز جدا میکند، و سنجشگر افکار و نیّتهای دل است.
13هیچ چیز در تمام آفرینش از نظر خدا پنهان نیست، بلکه همه چیز در برابر چشمان او که حساب ما با اوست، عریان و آشکار است.
14پس چون کاهن اعظمی والامقام داریم که از آسمانها درگذشته است، یعنی عیسی پسر خدا، بیایید اعتراف خود را استوار نگاه داریم.
15زیرا کاهن اعظم ما چنان نیست که نتواند با ضعفهای ما همدردی کند، بلکه کسی است که از هر حیث همچون ما وسوسه شده است، بدون اینکه گناه کند.
16پس آزادانه به تخت فیض نزدیک شویم تا رحمت بیابیم و فیضی را حاصل کنیم که به هنگام نیاز یاریمان دهد.
5:1 هر کاهن اعظم از میان آدمیان انتخاب میشود و به نمایندگیِ آدمیان در امور الهی منصوب میگردد تا هدایا و قربانیها به جهت گناهان تقدیم کند.
2او میتواند با آنان که ناآگاهانه به راه خطا میروند، به نرمی رفتار کند، زیرا خود نیز دارای ضعف است.
3از همین رو، باید نه تنها برای گناهان مردم، بلکه برای گناهان خود نیز قربانی تقدیم کند.
4هیچکس خودْ این افتخار را از آنِ خویش نمیسازد، بلکه این افتخار زمانی نصیب شخص میشود که خدا او را همانند هارون فرا~خواند.
5مسیح نیز خودْ جلال کهانتِ اعظم را از آنِ خویش نساخت، بلکه آن را از همان کسی دریافت کرد که به او گفت: «تو پسر من هستی؛ امروز، من تو را مولود ساختهام.»
6و در جای دیگر میگوید: «تو جاودانه کاهن هستی، در رتبۀ مِلْکیصِدِق.»
7او در ایام زندگی خود بر زمین، با فریادهای بلند و اشکها به درگاه او که قادر به رهانیدنش از مرگ بود، دعا و استغاثه کرد و بهخاطر تسلیمش به خدا مستجاب شد.
8هرچند پسر بود، با رنجی که کشید اطاعت را آموخت.
9و چون کامل شد، همۀ آنان را که از او اطاعت میکنند، منشاء نجات ابدی گشت.
10و از جانب خدا تعیین شد تا کاهن اعظم باشد، از مرتبۀ مِلْکیصِدِق.
11در این باره، مطالب بسیار برای گفتن داریم، امّا شرح آنها دشوار است، چرا که گوشهای شما سنگین شده است.
12براستی که پس از گذشت این همه وقت، خود میبایست معلّم باشید. و با این حال نیاز دارید کسی اصول ابتدایی کلام خدا را دیگر بار از آغاز به شما بیاموزاند. شما محتاج شیرید، نه غذای سنگین!
13هر که شیرخوار است، با تعالیم پارسایی چندان آشنا نیست، زیرا هنوز کودک است.
14امّا غذای سنگین از آنِ بالغان است که با تمرین مداوم، خود را تربیت کردهاند که خوب را از بد تشخیص دهند.