برنامه مطالعه روزانه
۲ ژوئن
یوشع باب ۱۹
19:1 قرعۀ دوّم برای شمعون برآمد، یعنی برای قبیلۀ شمعون بر حسب طوایفشان. میراث آنان در میان میراث قبیلۀ یهودا قرار داشت،
2و مشتمل بود بر: بِئِرشِبَع (یا شِبَع)، مولادَه،
3حَصَرشوعال، بالَح، عِصِم،
4اِلتولَد، بِتول، حُرما،
5صِقلَغ، بِیتمَرکَبوت، حَصَرسوسَه،
6بِیتلِباعوت و شاروحِن، که سیزده شهر بودند با روستاهایشان؛
7و عَین، رِمّون، عِتِر و عاشان، که چهار شهر بودند با روستاهایشان،
8و تمامی روستاهای اطراف این شهرها تا بَعَلَتبِئِر، یعنی تا رامَه در نِگِب. این بود میراث قبیلۀ شمعون بر حسب طوایفشان.
9میراث قبیلۀ شمعون از سهم قبیلۀ یهودا گرفته شد، زیرا سهم یهودا برایشان بسیار زیاد بود. بدینگونه قبیلۀ شمعون میراثشان را در میان میراث یهودا گرفتند.
10قرعۀ سوّم برای قبیلۀ زِبولون بر حسب طوایفشان برآمد. قلمرو میراث ایشان تا سارید میرسید.
11سرحد ایشان به سوی غرب تا مَرعَلَه بالا میرفت و به دَبّاشِه میرسید، و سپس تا وادیای که در مقابل یُقنِعام است امتداد مییافت.
12آنگاه از سارید به سمت طلوع آفتاب در شرق میپیچید و تا سرحد کیسلوتتابور میرفت و از آنجا تا دابِرَت و سپس به سمت بالا تا یافیَع کشیده میشد.
13و از آنجا به سوی شرق، به طرف جَتخِفِر و عِتقاصین میرفت و تا به رِمّون امتداد مییافت و سپس به سمت نیعَه میپیچید.
14آنگاه آن را در شمال دور زده، به سوی حَنّاتون میرفت، و به وادی یِفتَحئیل منتهی میشد.
15شهرهای قَطَّه، نَحَلال، شِمرون، یِدَلَه و بِیتلِحِم نیز جزو قلمرو ایشان بود، که دوازده شهر بودند با روستاهایشان.
16این شهرها و روستاهایشان میراث قبیلۀ زِبولون بود بر حسب طوایفشان.
17قرعۀ چهارم برای یِساکار برآمد، یعنی برای قبیلۀ یِساکار بر حسب طوایفشان.
18قلمرو ایشان مشتمل بود بر: یِزرِعیل، کِسُلوت، شونَم،
19حَفارایِم، شیئون، اَناحَرَه،
20رَبّیت، قِشیون، اِبِص،
21رِمِت، عِینجَنّیم، عِینحَدَّه و بِیتفَصّیص.
22سرحد ایشان به تابور و شَحَصیمَه و بِیتشمس میرسید و سپس به اردن منتهی میشد؛ یعنی شانزده شهر با روستاهایشان.
23این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ یِساکار بود بر حسب طوایفشان.
24قرعۀ پنجم برای قبیلۀ اَشیر بر حسب طوایفشان برآمد.
25قلمرو ایشان مشتمل بود بر: حِلقَت، حَلی، بِطِن، اَکشاف،
26اَلَّمِلِک، عَماد و مِشال. سرحد ایشان در غرب به کَرمِل و شیحورلِبنه میرسید.
27آنگاه به بِیتداجون در شرق میپیچید و به زِبولون و وادی یِفتَحئیل میرسید. سپس به سمت شمال، تا بِیتعامِق و نِعیئیل میرفت و از آنجا به کابول در شمال امتداد مییافت.
28سپس تا به عَبدون، رِحوب، حَمّون، قانَه و تا صیدونِ بزرگ پیش میرفت.
29و آنگاه به سوی رامَه برگشته، به شهر حصاردارِ صور میرسید و از آنجا به طرف حوسَه میپیچید و به دریا ختم میشد. قلمرو ایشان شامل مَحَلَب و اَکزیب،
30عُمَّه، اَفیق و رِحوب میشد، که بیست و دو شهر بودند با روستاهایشان.
31این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ اَشیر بود بر حسب طوایفشان.
32قرعۀ ششم برای قبیلۀ نَفتالی بر حسب طوایفشان برآمد.
33سرحد ایشان از حالِف، یعنی از درخت بلوطی که در صَعَنَنّیم است، و نیز از اَدامیناقِب و یَبنِئیل شروع میشد و تا لَقّوم ادامه مییافت و به اردن منتهی میشد.
34آنگاه به سمت غرب به سوی اَزنوتتابور میپیچید و از آنجا تا حُقّوق پیش رفته، در جنوب به سرحد قلمرو قبیلۀ زِبولون، و در غرب به سرحد اَشیر و در شرق به سرحد یهودا نزد اردن میرسید.
35شهرهای حصاردار ایشان از این قرار بود: صِدّیم، صِر، حَمَّت، رَقَّت، کِنِرِت،
36اَدامَه، رامَه، حاصور،
37قِدِش، اِدرِعی، عِینحاصور،
38یِرون، مِجدَلئیل، حوریم، بِیتعَنات و بِیتشمس، که نوزده شهر بودند با روستاهایشان.
39این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ نَفتالی بود بر حسب طوایفشان.
40قرعۀ هفتم برای قبیلۀ دان بر حسب طوایفشان برآمد.
41قلمرو میراث ایشان مشتمل بود بر: صُرعَه، اِشتائُل، عیرشمس،
42شَعَلَبّین، اَیَلون، یِتلَه،
43ایلون، تِمنَه، عِقرون،
44اِلتِقی، جِبِتون، بَعَلَت،
45یِهود، بنیبِرَق، جَترِمّون،
46مِیاهیَرقون، رَقّون و نیز منطقۀ مقابل یافا.
47اما چون قبیلۀ دان نتوانستند قلمرو خود را تصاحب کنند، به لِشِم برآمده، با آن جنگیدند و پس از تصرف آن، مردمانش را از دم تیغ گذراندند. آنها لِشِم را تصرف کرده، در آنجا ساکن شدند، و آن را به نام جَدشان، دان نامیدند.
48این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ دان بود بر حسب طوایفشان.
49و چون بنیاسرائیل کار تقسیم زمین بر حسب قلمروهایش را به پایان رساندند، به یوشَع پسر نون نیز در میان خود میراثی دادند.
50آنان بنا بر گفتۀ خداوند، تِمنَهسارَح در نواحی مرتفع اِفرایِم را بنا به درخواست یوشَع به وی دادند. او این شهر را از نو بنا کرد و در آن ساکن گردید.
51اینها بود میراثی که اِلعازارِ کاهن، یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنیاسرائیل در حضور خداوند در شیلوه نزد در خیمۀ ملاقات به قرعه تعیین کردند. بدینسان کار تقسیم زمین به پایان رسید.
اشعیا باب ۲۵
25:1 ای یهوه، تو خدای من هستی، تو را برمیافرازم و نامت را میستایم، زیرا که اعمال عجیب کردهای، و تدبیرات قدیم خود را به انجام رسانیدهای، در امانت و راستی.
2شهر را به پشتهای بدل کردهای، و شهر مستحکم را به ویرانهای؛ کاخ بیگانگان دیگر شهری نیست، و هرگز از نو بنا نخواهد شد.
3پس ملتهای نیرومند تو را حرمت خواهند داشت، و شهرهای اقوامِ ستمپیشه از تو خواهند ترسید.
4تو برای بینوایان پناهگاه بودهای، پناهگاهی برای نیازمندان به هنگام تنگی. در توفانها آنان را سرپناهی، در گرمای روز سایۀ خود را بر آنان میگستری. زیرا دَم ستمگران مانند وزش توفان است بر دیوار،
5و چون گرمای بیابان. تو هیاهوی بیگانگان را خاموش میسازی؛ چنانکه سایۀ ابری گرمای سوزان را فرو~مینشاند، همچنان آواز ستمگران خاموش میگردد.
6خداوند لشکرها در این کوه ضیافتی بر پا خواهد کرد، ضیافتی از خوراکهای لذیذ برای جمیع ملتها. ضیافتی از شراب کهنه، خوراکهای پر مغز و مرغوبترین شرابها.
7او پوششی را که بر تمام ملتها افکنده شده است، و سِتری را که بر جمیع قومها گسترده است، در این کوه فرو~خواهد بلعید.
8او مرگ را تا به ابد فرو~خواهد بلعید؛ خداوندگارْ یهوه اشکها را از هر چهره خواهد زدود، و ننگ قوم خویش را از تمامی زمین بر خواهد گرفت، زیرا که خداوند سخن گفته است.
9در آن روز خواهند گفت: «هان این خدای ما است که منتظر او بودیم تا نجاتمان بخشد. این خداوند است که منتظر او بودیم، پس در نجات او وجد و شادی کنیم.»
10دست خداوند بر این کوه قرار خواهد گرفت؛ اما موآب در مکان خود پایمال خواهد شد، چنانکه کاه در سِرگین.
11همانگونه که شناگر دستان خود را به جهت شنا میگشاید، همچنان او دستان خویش را در میان آن خواهد گشود؛ اما با وجود مهارت دستانش خدا غرورش را به زیر خواهد کشید.
12او حصارهای مستحکم و بلند تو را سرنگون خواهد کرد، و آنها را به زیر افکنده، با خاک یکسان خواهد نمود.
عبرانیان باب ۸ , ۹
8:1 جان کلام در آنچه میگوییم این است که ما چنین کاهن اعظمی داریم که بر جانب راست تختِ مقام کبریا در آسمان نشسته
2و خدمتگزار مکان اقدس یعنی آن خیمۀ حقیقی است که خداوند بر پا کرده، نه انسان.
3هر کاهن اعظم برای تقدیم هدایا و قربانیها منصوب میشود. از همین رو، این کاهن نیز میبایست چیزی برای تقدیم کردن داشته باشد.
4اگر او بر زمین بود، کاهن نمیبود، زیرا کاهنانی دیگر هستند که بنا بر شریعت هدایا تقدیم میکنند.
5امّا آنها تنها شبیه و سایۀ چیزهای آسمانی را خدمت میکنند. به همین سبب، هنگامی که موسی میخواست خیمه را بسازد، به او هشدار داده شد: «آگاه باش که همه چیز را مطابق نمونهای بسازی که در کوه به تو نشان داده شد.»
6امّا خدمتی که عیسی یافته، به مراتب برتر از خدمت آنهاست، به همان میزان که او واسطۀ عهدی به مراتب بهتر از عهد قدیم است، عهدی که بر وعدههای نیکوتر بنا شده است.
7زیرا اگر عهدِ نخست نقصی نداشت، نیازی به طلب کردن عهدی دیگر نبود.
8امّا خدا نقصی یافت و بدیشان فرمود: «خداوند میگوید، هان روزهایی فرا~میرسد که من با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی تازه خواهم بست.
9نه مانند عهدی که با پدرانشان بستم، آن روز که دست ایشان را گرفتم تا از سرزمین مصر به در آورم؛ زیرا، خداوند میگوید، آنان به عهد من وفادار نماندند. پس، از ایشان روی گرداندم.
10امّا خداوند چنین اعلام میکند: این است عهدی که پس از آن ایام با خاندان اسرائیل خواهم بست. احکام خود را در ذهن ایشان خواهم نهاد، و بر دلهای ایشان خواهم نگاشت. من خدای ایشان خواهم بود، و ایشان قوم من خواهند بود.
11دیگر کسی به همسایۀ خود تعلیم نخواهد داد و یا کسی به برادر خود نخواهد گفت، ”خداوند را بشناس!“ زیرا همه از خُرد و بزرگ، مرا خواهند شناخت،
12از آن رو که شرارت ایشان را خواهم آمرزید و گناهانشان را دیگر هرگز به یاد نخواهم آورد.»
13خدا با سخنگفتن از عهدی ’جدید‘، آن عهد نخست را کهنه میسازد؛ و آنچه کهنه و قدیمی میشود، زود از میان خواهد رفت.
9:1 عهد نخست، قوانینی برای عبادت داشت و نیز از محرابگاهی زمینی برخوردار بود.
2خیمهای بر پا شده بود که در اتاق نخست آن، چراغدان، میز، و نان حضور قرار داشت؛ این مکان ’قُدس‘ خوانده میشد.
3پشت پردۀ دوّم نیز اتاقی بود که ’قُدسالاقداس‘ نام داشت؛
4در این اتاق، مذبح زرّینِ بخور و صندوق عهد قرار داشت که با طلا پوشانیده شده بود. در این صندوق، ظرفِ زرّینِ ’مَنّا‘، عصای هارون که شکوفه آورده بود، و الواح سنگی عهد قرار داده شده بود.
5بر بالای صندوق، کروبیانِ ’جلال‘ بر جایگاه کفّاره سایهگستر بودند. اکنون جای آن نیست که به شرح جزئیات بپردازیم.
6پس از آنکه همه چیز بدین صورت نظام یافت، کاهنان مرتب به اتاق نخست داخل میشدند تا خدمت خود را به انجام رسانند.
7امّا تنها کاهن اعظم به اتاق دوّم داخل میشد، آن هم تنها سالی یک بار، و همیشه نیز خون به همراه داشت تا برای خود و برای گناهانی که قوم ناآگاهانه کرده بودند، تقدیم کند.
8روحالقدس بدینگونه نشان میدهد که تا زمانی که اتاق نخست برقرار