برنامه مطالعه روزانه
۱۰ جولای
اول سموییل باب ۲۳
23:1 و اما به داوود خبر دادند که: «اینک فلسطینیان با قِعیلَه میجنگند و خرمنها را غارت میکنند.»
2پس داوود از خداوند مسئلت کرده، پرسید: «آیا بروم و به این فلسطینیان حمله کنم؟» خداوند گفت: «برو، به فلسطینیان حمله کن، و قِعیلَه را نجات دِه.»
3اما مردان داوود به او گفتند: «اینک ما در همین یهودا در هراسیم، چه رسد به آنکه برای مقابله با لشکر فلسطینیان به قِعیلَه رویم!»
4پس داوود بار دیگر از خداوند مسئلت کرد و خداوند او را پاسخ داده، گفت: «برخیز و به قِعیلَه فرود آی، زیرا من فلسطینیان را به دست تو خواهم داد.»
5بنابراین، داوود و مردانش به قِعیلَه رفتند و با فلسطینیان جنگیده، احشام ایشان را به یغما بردند، و ضربهای مهلک بر آنان وارد آوردند. پس داوود اهالی قِعیلَه را نجات داد.
6هنگامی که اَبیّاتار پسر اَخیمِلِک نزد داوود به قِعیلَه گریخت، ایفود را نیز همراه خود برد.
7به شائول خبر رسید که داوود به قِعیلَه رفته است. پس او گفت: «خدا داوود را به دست من تسلیم کرده، زیرا او با دخول به شهری که دروازهها و پشتبندها دارد، خود را محبوس کرده است.»
8پس شائول تمامی لشکریان را به جنگ فرا~خواند تا به قِعیلَه فرود آمده، داوود و مردانش را محاصره کنند.
9چون داوود دریافت که شائول نقشههای شومی برای او دارد، به اَبیّاتارِ کاهن گفت: «ایفود را بدینجا آور.»
10سپس گفت: «ای یهوه، خدای اسرائیل، خدمتگزارت بهیقین شنیده است که شائول قصد دارد به قِعیلَه بیاید تا شهر را به سبب من نابود سازد.
11آیا مردان قِعیلَه مرا به دست او تسلیم خواهند کرد؟ آیا شائول طبق آنچه خدمتگزارت شنیده، خواهد آمد؟ ای یهوه، خدای اسرائیل، تمنا دارم خدمتگزار خود را آگاه سازی.» خداوند فرمود: «او خواهد آمد.»
12آنگاه داوود بار دیگر پرسید: «آیا مردان قِعیلَه من و مردانم را به دست شائول تسلیم خواهند کرد؟» خداوند گفت: «تسلیم خواهند کرد.»
13پس داوود و مردانش که نزدیک به ششصد تن بودند برخاسته، قِعیلَه را ترک گفتند، و به هر جایی که میتوانستند بروند، رفتند. و چون شائول شنید که داوود از قِعیلَه گریخته، از رفتن بدانجا صرفنظر کرد.
14داوود در مواضع مستحکم بیابان و نواحی مرتفع بیابانِ زیف مأوا گزید. و شائول هر روزه در جستجوی داوود بود، اما خدا او را به دست وی تسلیم نکرد.
15هنگامی که داوود در حورِش واقع در بیابان زیف بود، دریافت که شائول برای کشتن او به آنجا آمده است.
16پس یوناتان پسر شائول برخاسته، به حورِش نزد داوود رفت و دستِ او را در خدا تقویت کرد.
17به او گفت: «مترس، زیرا دست پدرم شائول به تو نخواهد رسید. تو بر اسرائیل پادشاه خواهی شد و من دوّمین بعد از تو خواهم بود. حتی پدرم شائول این را میداند.»
18پس هر دوی ایشان در حضور خداوند عهد بستند. آنگاه داوود در حورِش باقی ماند و یوناتان به خانه بازگشت.
19اما مردمان زیف به جِبعَه، نزد شائول رفته، گفتند: «آیا نه این است که داوود در مواضع مستحکم حورِش بر تپۀ حَخیلَه، در جنوب یِشیمون نزد ما پنهان شده است؟
20پس هرگاه پادشاه مایل باشد، بیاید و ما به سهم خود او را به دست پادشاه تسلیم خواهیم کرد.»
21شائول پاسخ داد: «خداوند برکتتان دهد که بر من دل سوزاندهاید.
22حال بروید و بیشتر تحقیق کرده، محل رفت و آمد او را ببینید و بفهمید، و این را که چه کسی او را در آنجا دیده است، زیرا مرا گفتهاند که بسیار به مکر رفتار میکند.
23تمامی مخفیگاههایی را که در آن پنهان میشود، پیدا کنید و با اطلاعات دقیق نزد من بازگردید. آنگاه با شما خواهم آمد و اگر در این سرزمین باشد، او را از میان تمامی طوایف یهودا خواهم جُست.»
24پس آنان برخاسته، پیش از شائول به زیف رفتند. و اما داوود و مردانش در بیابان مَعون در عَرَبه واقع در جنوب یِشیمون به سر میبردند.
25و شائول و مردانش به جستجوی او برآمدند. چون داوود این را شنید، نزد صخره فرود آمد و در بیابان مَعون مأوا گزید. شائول نیز چون این را شنید، در پی داوود به بیابان مَعون رفت.
26شائول در یک طرف کوه میرفت و داوود و مردانش در طرف دیگر کوه. و داوود میشتافت تا از حضور شائول بگریزد. همچنان که شائول و مردانش عرصه را بر داوود و مردان او تنگ میکردند تا آنان را دستگیر کنند،
27پیکی نزد شائول آمد و گفت: «بشتاب و بیا، زیرا که فلسطینیان به سرزمین ما تاختهاند.»
28پس شائول از تعقیب داوود بازگشته، به مصاف فلسطینیان رفت. از این رو آن محل ’صخرۀ جدایی‘ نام گرفت.
29اما داوود از آنجا برآمده، در مخفیگاههای عِینجِدی مأوا گرفت.
اشعیا باب ۶۶
66:1 خداوند چنین میفرماید: «آسمان تخت پادشاهی من است، و زمین کرسیِ زیر پایم! چه خانهای برای من بنا میکنید، و مکان آرمیدنم کجاست؟
2این همه را دست من ساخته است، و بدینگونه همۀ آنها به وجود آمده؛ خداوند این را میفرماید. «اما این است آن که بر وی نظر خواهم کرد: آن که فروتن است و روحِ توبهکار دارد، و از کلام من میلرزد.
3«آن که گاوی ذبح میکند، مانند کسی است که انسانی را میکشد؛ و آن که برهای قربانی میکند، همچون کسی است که گردن سگی را میشکند؛ آن که هدیه آردی تقدیم میکند، مانند کسی است که خون خوک پیشکش میآورد؛ و آن که کُندُر به عنوان یادگاری میسوزانَد، همچون کسی است که بتی را متبارک میگوید. اینان راههای خودشان را برگزیدهاند، و جانشان از اعمالِ قبیحشان لذت میبرد.
4پس من نیز برای ایشان مصیبتی سخت بر خواهم گزید و ترسهایشان را بر سرشان خواهم آورد، زیرا چون خواندم کسی پاسخ نداد، و چون سخن گفتم گوش نگرفتند؛ بلکه آنچه را در نظرم ناپسند بود به عمل آوردند، و آنچه را از آن خشنود نبودم برگزیدند.»
5ای شما که از کلام خداوند میلرزید، کلام او را بشنوید: «برادران شما که از شما نفرت دارند و بهخاطر نام من شما را از خود میرانند، میگویند: ”باشد که خداوند جلال یابد تا ما شادی شما را ببینیم“؛ اما خودِ ایشان سرافکنده خواهند شد.
6«آواز غوغا از شهر! صدایی از معبد! این آواز خداوند است که دشمنان خود را سزا میدهد!
7«او پیش از دردِ زا، زاییده است؛ پیش از آنکه درد او را فرو~بگیرد، پسری به دنیا آورده.
8کیست که چنین چیزی شنیده باشد؟ و کیست که چنین چیزهایی دیده باشد؟ آیا سرزمینی در یک روز متولد میشود؟ و ملتی در یک لحظه به دنیا میآید؟ زیرا که صَهیون به محض شروع درد زایمان، فرزندان خود را زاده است.»
9خداوند میگوید: «آیا من به مرحلۀ تولد برسانم و به دنیا نیاورم؟» خدای شما میفرماید: «آیا من که میزایانم، رَحِم را ببندم؟»
10«ای همۀ کسانی که اورشلیم را دوست میدارید، با او شادی کنید و برایش شادمان باشید؛ ای همۀ آنان که برایش سوگوارید، با او شادیِ بسیار نمایید؛
11تا از پستانِ تسلیبخشِ او مکیده، سیراب شوید؛ تا از وفور نعمت او بهغایت نوشیده، خرّم گردید.»
12زیرا خداوند چنین میگوید: «اینک من صلح و سلامت را چون رود در او جاری خواهم ساخت، و جلال قومها را چون نهری سرشار؛ شما خواهید مکید و در آغوش او حمل خواهید شد، و بر زانوانش نوازش خواهید یافت.
13همچون کسی که مادرش او را تسلی میدهد، من نیز شما را تسلی خواهم داد؛ آری، شما در اورشلیم تسلی خواهید یافت.
14خواهید دید و دلتان شادمان خواهد شد، و استخوانهایتان چون سبزه خرّم خواهد گردید؛ دست خداوند بر خادمانش معروف خواهد گشت، و خشم او بر دشمنانش.
15«زیرا هان خداوند در آتش خواهد آمد، و ارابههایش همچون گردباد خواهد بود، تا خشم خود را بهشدت جاری سازد، و عتاب خویش را با شعلههای آتش.
16زیرا خداوند با آتش و شمشیر خود بر تمامی بشر داوری خواهد کرد، و کشتگان خداوند بسیار خواهند بود.»
17خداوند میفرماید: «آنان که از پیِ یک تن که در وسط است، خود را برای رفتن به باغها تقدیس و تطهیر میکنند، و گوشت خوک و موش و مکروهات میخورند، با هم نابود خواهند شد.
18زیرا اعمال و افکارشان را میدانم، و زمان آن میرسد که تمامی قومها و زبانها را گرد آورم. آنان خواهند آمد و جلال مرا خواهند دید
19و من در میان آنها نشانهای خواهم نهاد. و از ایشان بازماندگانی را نزد قومها خواهم فرستاد: به تَرشیش و فول و لود، که تیراندازند، و به توبال و یاوان و سواحل دوردست، که آوازهام را نشنیده و جلال مرا ندیدهاند؛ و آنان جلال مرا در میان قومها اعلام خواهند کرد.
20و خداوند میگوید که ایشان تمامی برادرانتان را از جمیع امتها سوار بر اسب و ارابه و تختِروان و قاطر و شتر، به عنوان هدیهای برای خداوند به کوهِ مقدس من اورشلیم خواهند آورد، همانگونه که اسرائیلیان هدیۀ آردی خود را در ظرفی طاهر به خانۀ خداوند میآورند.
21و خداوند میگوید: از ایشان کاهنان و لاویان نیز خواهم گرفت.
22«زیرا خداوند میفرماید: چنانکه آسمان جدید و زمین جدیدی که میسازم در حضورم پایدار خواهد ماند، نام و نسل شما نیز پایدار میماند.
23و خداوند میفرماید: تمامی بشر، از ماه نو تا ماه نو و از شَبّات تا شَبّات خواهند آمد تا در حضور من پرستش کنند.
24و آنان بیرون رفته، اجساد کسانی را که بر من طغیان کردهاند نظاره خواهند کرد. «زیرا کِرمِ ایشان نخواهد مرد، آتش ایشان خاموش نخواهد شد، و نزد تمامی بشر مکروه خواهند بود.»
متی باب ۱۱
11:1 پس از آنکه عیسی از دادن این فرمانها به دوازده شاگرد خود فارغ شد، از آنجا عزیمت کرد تا در شهرهای ایشان به تعلیم و موعظه بپردازد.
2چون یحیی در زندان، وصف کارهای مسیح را شنید، شاگردان خود را نزد وی فرستاد
3تا بپرسند: «آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟»
4عیسی در پاسخ گفت: «بروید و آنچه میبینید و میشنوید به یحیی بازگویید، که
5کوران بینا میشوند، لنگان راه میروند، جذامیان پاک میگردند، کران شنوا میشوند، مردگان زنده میگردند و به فقیران بشارت داده میشود.
6خوشا به حال کسی که به سبب من نلغزد.»
7چون شاگردان یحیی میرفتند، عیسی دربارۀ یحیی سخن آغاز کرد و به جماعت گفت: «برای دیدن چه چیز به بیابان رفتید؟ برای دیدن نیای که از باد در جنبش است؟
8اگر نه، پس برای دیدن چه رفتید؟ برای دیدن مردی که جامهای لطیف در بر دارد؟ آنان که جامههای لطیف در بر میکنند در کاخهای پادشاهانند.
9پس برای دیدن چه رفتید؟ برای دیدن پیامبری؟ آری، به شما میگویم کسی که از پیامبر نیز برتر است.
10زیرا او همان است که دربارهاش نوشته شده: «”اینک پیامآور خود را پیشاپیش تو میفرستم، که راهت را پیش رویت مهیا خواهد کرد.“
11آمین، به شما میگویم، که بزرگتر از یحیای تعمیددهنده از مادر زاده نشده است، امّا کوچکترین در پادشاهی آسمان از او بزرگتر است.
12از زمان یحیای تعمیددهنده تا کنون، پادشاهی آسمان نیرومندانه به پیش میرود و زورآوران آن را تصاحب میکنند.
13زیرا همۀ پیامبران و تورات تا زمان یحیی نبوّت میکردند.
14و اگر بخواهید بپذیرید، یحیی همان ایلیا است که میبایست بیاید.
15هر که گوش شنوا دارد، بشنود.
16«این نسل را به چه تشبیه کنم؟ همچون کودکانی هستند که در بازار مینشینند و به همبازیهای خود ندا میکنند:
17«”برای شما نی نواختیم، نرقصیدید؛ مرثیه خواندیم، سینه نزدید.“
18زیرا یحیی آمد که نه میخورَد و نه مینوشد؛ میگویند: ”دیو دارد.“
19پسر انسان آمد که میخورَد و مینوشد؛ میگویند: ”مردی است شکمباره و میگسار، دوست خَراجگیران و گناهکاران.“ امّا حقانیت حکمت را اعمال آن بهثبوت میرساند.»
20آنگاه عیسی به سرزنش شهرهایی پرداخت که با اینکه بیشترِ معجزاتش در آنها انجام شده بود، توبه نکرده بودند.
21«وای بر تو، ای خورَزین! وای بر تو، ای بِیتصِیْدا! زیرا اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون روی میداد، مردم آنجا مدتها پیش در پلاس و خاکستر توبه کرده بودند.
22امّا یقین بدانید که در روز داوری، تحمل مجازات برای صور و صیدون آسانتر خواهد بود، تا برای شما.
23و تو ای کَفَرناحوم، آیا تا به فلک سر خواهی افراشت؟ هرگز، بلکه تا به اعماق هاویه فرو~خواهی افتاد. زیرا اگر معجزاتی که در تو انجام شد در سُدوم رخ میداد، تا به امروز بر جا میماند.
24امّا یقین بدان که در روز داوری، تحمل مجازات برای سُدوم آسانتر خواهد بود، تا برای تو.»
25در آن وقت، عیسی اظهار داشت: «ای پدر، مالک آسمان و زمین، تو را میستایم که این حقایق را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و بر کودکان آشکار کردهای.
26آری، ای پدر، زیرا خشنودی تو در این بود.
27پدرم همه چیز را به من سپرده است. هیچکس پسر را نمیشناسد جز پدر، و هیچکس پدر را نمیشناسد جز پسر، و آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد.
28«بیایید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید.
29یوغ مرا بر دوش گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا حلیم و افتادهدل هستم، و در جانهای خویش آسایش خواهید یافت.
30چرا که یوغ من راحت است و بار من سبک.»