برنامه مطالعه روزانه
۱۰ اکتبر
اول تواریخ باب ۲۷
27:1 این است شمار بنیاسرائیل، یعنی سران خاندانها، سردارانِ هزارها و صدها، و صاحبمنصبان قوم، که پادشاه را در تمامی امور مربوط به ورود و خروج گروهانِ لشکر، ماه به ماه در تمام طول سال، خدمت میکردند. شمارِ هر گروه، بیست و چهار هزار تن بود:
2یَشُبعام پسر زَبْدیئیل رئیس گروه اوّل بود برای ماه اوّل؛ در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
3او از نسل فِرِص بود، و ریاست تمامی سرداران لشکر را در ماه اوّل بر عهده داشت.
4رئیس گروهِ ماه دوّم، دودایِ اَخوخی بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
5رئیس سوّم برای ماه سوّم، بِنایا پسر یِهویاداع کاهن اعظم بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
6این همان بِنایا است که در میان آن سی تن، بزرگ بود و رهبری ایشان را بر عهده داشت. پسر او عَمّیزاباد، رئیس گروه او بود.
7رئیس چهارم برای ماه چهارم، عَسائیل برادر یوآب بود، و پس از او، پسرش زِبَدیا. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
8رئیس پنجم برای ماه پنجم، شَمهوتِ یِزراحی بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
9رئیس ششم برای ماه ششم، عیرا پسر عِقّیشِ تِقوعی بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
10رئیس هفتم برای ماه هفتم، حالِصِ فِلونی از نسل اِفرایِم بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
11رئیس هشتم برای ماه هشتم، سِبِکایِ حوشاتی از زِراحیان بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
12رئیس نهم برای ماه نهم، اَبیعِزِرِ عَناتوتی از نسل بِنیامین بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
13رئیس دهم برای ماه دهم، مَهَرایِ نِطوفاتی از زِراحیان بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
14رئیس یازدهم برای ماه یازدهم، بِنایایِ فِرعَتونی از نسل اِفرایِم بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
15رئیس دوازدهم برای ماه دوازدهم، حِلْدایِ نِطوفاتی از نسل عُتنِئیل بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
16و اما رؤسای قبایل اسرائیل: رئیس رِئوبینیان، اِلعازار پسر زِکْری بود؛ رئیس شمعونیان، شِفَطیا پسر مَعَکاه بود؛
17رئیس لاویان، حَشَبیا پسر قِموئیل بود؛ رئیس خاندان هارون، صادوق بود.
18رئیس یهودا، اِلیهو، یکی از برادران داوود بود؛ رئیس یِساکار، عُمری پسر میکائیل بود؛
19رئیسِ زِبولون، یِشمَیا پسر عوبَدیا بود؛ رئیسِ نَفتالی، یِریموت پسر عَزریئیل بود؛
20رئیسِ اِفرایِم، هوشع پسر عَزَزیا بود؛ رئیس نیمقبیلۀ مَنَسی، یوئیل پسر فِدایاه بود؛
21رئیس نیمقبیلۀ مَنَسی در جِلعاد، یِدّو پسر زکریا بود؛ رئیس بِنیامین، یَعَسیئیل پسر اَبنیر بود؛
22رئیس دان، عَزَرئیل پسر یِروحام بود. اینان رؤسای قبایل اسرائیل بودند.
23داوود مردان بیست سال و پایینتر را در شمارش نیاورد، زیرا خداوند وعده داده بود که اسرائیل را به اندازۀ ستارگان آسمان کثیر خواهد ساخت.
24یوآب پسر صِرویَه کارِ شمارش را آغاز کرد، ولی آن را به پایان نرساند. با این حال اسرائیل بدین سبب به غضب گرفتار آمد، و شمار آنان در کتاب تواریخ داوود پادشاه ثبت نشد.
25عَزمَوِت پسر عَدیئیل ناظر انبارهای پادشاه بود. یوناتان پسر عُزّیا ناظر انبارهای واقع در مزرعهها، شهرها، روستاها و برجها بود.
26عِزری پسر کِلوب ناظر کارگرانِ مزارع بود که بر زمین کشاورزی میکردند.
27شِمعیِ رامایی ناظر تاکستانها بود. زَبْدیِ شِفماتی ناظرِ محصولاتی بود که در تاکستانها به جهت انبارهای شراب تهیه میشد.
28بَعَلحانانِ جِدیری ناظر درختان زیتون و انجیر در دامنهها بود. یوآش ناظر انبارهای روغن زیتون بود.
29شِطْرایِ شارونی ناظر رمههایی بود که در شارون میچریدند. شافاط پسر عَدْلای ناظر رمهها در وادیها بود.
30عوبیلِ اسماعیلی ناظر شتران بود، و یِحْدِیایِ مِرونوتی ناظر الاغان.
31یازیزِ هاجْری ناظر گلهها بود. تمامی اینان ناظران بر داراییهای داوودِ پادشاه بودند.
32یوناتان عموی داوود، مشاور و مردی فهیم و کاتب بود. یِحیئیل پسر حَکمونی، مراقبت از پسران پادشاه را بر عهده داشت.
33اَخیتوفِل مشاور پادشاه بود، و حوشایِ اَرکی، دوست پادشاه.
34یِهویاداع پسر بِنایا، و اَبیّاتار، جانشین اَخیتوفِل شدند. یوآب، سردار لشکر پادشاه بود.
حزقیال باب ۳۶
36:1 «تو ای پسر انسان، به کوههای اسرائیل نبوّت کرده، بگو: ای کوههای اسرائیل کلام خداوند را بشنوید.
2خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: چون دشمنانت دربارۀ تو گفتهاند: ”هَه! بلندیهای کهن به ملکیت ما درآمده است،“
3پس نبوّت کرده، بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: از آن رو که تو را ویران کردند و از هر سو لِه نمودند تا به ملکیت بقیۀ قومها درآیی و موضوع غیبت و بدگوییِ ملل شوی،
4بنابراین، ای کوههای اسرائیل، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید: خداوندگارْ یهوه به کوهها و تپهها، و به درّهها و وادیها، و به خرابههای ویران و شهرهای متروک که تاراج شده و مایۀ تمسخر دیگر مللِ پیرامون گشتهاند، چنین میگوید:
5پس، خداوند یهوه میفرماید: بهیقین که در آتش غیرت خود بر ضد دیگر ملل و تمامی اَدوم سخن گفتهام، بر ضد آنان که زمین مرا به خوشیِ کاملِ دل و کینۀ قلبی به تصرف درآوردهاند تا چراگاههایش را غارت کنند.
6پس دربارۀ سرزمین اسرائیل نبوّت کن و به کوهها و تپهها، و به درّهها و وادیها بگو خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هان من در غیرت و خشم خویش سخن میگویم زیرا که شما متحمل سرزنش قومها گشتهاید.
7پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: من به دستِ افراشته قسم میخورم که تمامی اقوامِ پیرامونتان، خودْ متحمل سرزنشِ خویش خواهند شد.
8«و اما شما ای کوههای اسرائیل، شما شاخههای خود را خواهید رویانید و برای قوم من اسرائیل میوه خواهید آورد، زیرا که ایشان بهزودی باز خواهند گشت.
9زیرا هان من جانب شما را دارم و به سوی شما باز خواهم گشت و شما شیار شده، کِشت خواهید شد.
10و مردمان بر شما خواهم افزود، یعنی بر همۀ خاندان اسرائیل، به تمامی. شهرها مسکون و خرابهها بنا خواهد شد.
11و مردمان و بهایم را بر شما خواهم افزود و آنان افزون شده، بارور خواهند گشت. و شما را چون ایام گذشته مسکون خواهم ساخت، و بیش از پیش بر شما احسان خواهم کرد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم!
12مردمان، یعنی قوم خود اسرائیل را بر شما خرامان خواهم ساخت و آنان شما را به تصرف در خواهند آورد و میراث ایشان خواهید شد و دیگر آنان را داغدار نخواهید ساخت.
13«خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آن رو که تو را میگویند: ”مردمان را فرو~میبلعی و قوم خویش را داغدار میسازی،“
14پس خداوندگارْ یهوه میگوید، دیگر مردمان را فرو~نخواهی بلعید و قوم خویش را داغدار نخواهی ساخت.
15دیگر سرزنشِ قومها را به تو نخواهم شنوانید، و متحمل اهانتِ ملتها نخواهی شد و سبب لغزش قوم خویش نخواهی گردید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
16کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت:
17«ای پسر انسان، هنگامی که خاندان اسرائیل در سرزمین خود به سر میبردند، آن را با راهها و اعمال خود نجس ساختند. رفتار آنان در نظر من همچون نجاست زنی در دوران قاعدگیاش بود.
18پس به سبب خونی که در آن سرزمین ریختند و به سبب بتهای بیارزشی که آن سرزمین را بدانها نجس ساختند، خشم خویش را بر ایشان فرو~ریختم.
19ایشان را میان ملل پراکنده ساختم و در میان ممالک متفرق شدند. پس ایشان را موافق راهها و اعمالشان داوری کردم.
20اما چون به میان ملتها رفتند، هر جا که رسیدند نام قدوس مرا بیحرمت ساختند. زیرا دربارۀ ایشان گفتند: ”اینان قوم یهوه هستند و با این حال میبایست از سرزمین او بیرون میرفتند!“
21لیکن من در اندیشۀ نام قدوس خود بودم که خاندان اسرائیل آن را در میان ملتهایی که به میان آنها رفته بودند، بیحرمت ساختند.
22«پس به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای خاندان اسرائیل، من نه بهخاطر شما، بلکه بهخاطر نام قدوس خود عمل خواهم کرد، نامی که شما آن را در میان مللی که به میانشان رفتید، بیحرمت ساختهاید!
23من نام عظیم خود را تقدیس خواهم کرد، نامی را که در میان ملتها بیحرمت شده است و شما آن را در میان ایشان بیحرمت ساختهاید؛ و خداوندگارْ یهوه میفرماید که چون در میان شما قدوسیت خود را در نظر ملتها آشکار سازم، آنگاه ایشان خواهند دانست که من یهوه هستم.
24من شما را از میان ملل خواهم گرفت و از همۀ ممالک گرد آورده، به سرزمین خودتان در خواهم آورد.
25آب پاک بر شما خواهم پاشید و طاهر خواهید شد. من شما را از همۀ ناپاکیها و از همۀ بتهایتان طاهر خواهم ساخت.
26و دلی تازه به شما خواهم بخشید و روحی تازه در اندرونتان خواهم نهاد و دل سنگی را از پیکر شما به در آورده، دلی گوشتین به شما خواهم داد.
27روحِ خود را در اندرونتان خواهم نهاد و شما را به فرایض خود سالک خواهم گردانید، و شما قوانین مرا نگاه خواهید داشت و آنها را به جا خواهید آورد.
28شما در سرزمینی که من به پدرانتان بخشیدم، ساکن خواهید شد؛ شما قوم من خواهید بود و من خدای شما.
29من شما را از همۀ نجاساتتان نجات خواهم داد. و غَله را فرا~خوانده، آن را فراوان خواهم ساخت و دیگر قحطی بر شما نخواهم آورد.
30میوۀ درختان و محصولِ مزارع را فراوان خواهم ساخت تا دیگر هرگز در میان ملل به رسواییِ قحطی دچار نشوید.
31آنگاه راههای شریرانه و اعمال بدتان را به یاد خواهید آورد و به سبب گناهان و اعمال قبیحتان از خویشتن کراهت خواهید داشت.
32و خداوندگارْ یهوه میگوید: بدانید که این را بهخاطر شما نمیکنم! پس ای خاندان اسرائیل، به سبب راههای خود خجل و شرمسار باشید!
33«بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: در روزی که شما را از همۀ گناهانتان طاهر سازم، شهرها را مسکون خواهم ساخت و ویرانهها بازسازی خواهد شد.
34و زمینِ ویران به جای آنکه در نظر همۀ رهگذران ویرانه باشد، کِشت خواهد شد.
35آنان خواهند گفت: ”این زمین که ویران بود، مانند باغ عدن شده است؛ و شهرهایی که خراب و ویران و واژگون بود، اکنون حصاردار و مسکون گشته است.“
36آنگاه ملتهایی که گرداگرد شما باقی باشند خواهند دانست که من، یهوه، مخروبهها را بازسازی کرده و ویرانهها را کِشت کردهام. من یهوه سخن گفتهام و آن را به عمل خواهم آورد.
37«بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: بار دیگر میگذارم خاندان اسرائیل انجام این کار را از من درخواست کنند: اینکه قوم ایشان را مانند گلهای افزون سازم.
38مانند گلهای برای امور مقدس، و مانند گلۀ اورشلیم در ایام عید، به همینگونه شهرهای خراب از گلههای آدمیان مملو خواهد شد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
یوحنا باب ۱
1:1 در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛
2همان در آغاز با خدا بود.
3همه چیز به واسطۀ او پدید آمد، و از هرآنچه پدید آمد، هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت.
4در او حیات بود و آن حیات، نور آدمیان بود.
5این نور در تاریکی میدرخشد و تاریکی آن را درنیافت.
6مردی آمد که از جانب خدا فرستاده شده بود؛ نامش یحیی بود.
7او برای شهادت دادن آمد، برای شهادت بر آن نور، تا همه به واسطۀ او ایمان آورند.
8او خودْ آن نور نبود، بلکه آمد تا بر آن نور شهادت دهد.
9آن نور حقیقی که به هر انسانی روشنایی میبخشد، براستی به جهان میآمد.
10او در جهان بود، و جهان به واسطۀ او پدید آمد؛ امّا جهان او را نشناخت.
11او به مُلک خویش آمد، ولی قومِ خودش او را نپذیرفتند.
12امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورْد؛
13آنان که نه با تولدی بشری، نه از خواهشِ تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا تولد یافتند.
14و کلام، انسان شد و در میان ما مسکن گزید. ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایستۀ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی.
15یحیی بر او شهادت میداد و ندا میکرد که «این است کسی که دربارهاش گفتم: ”آن که پس از من میآید بر من برتری یافته، زیرا پیش از من وجود داشته است“.»
16از پُری او ما همه بهرهمند شدیم، فیض از پی فیض.
17زیرا شریعت به واسطۀ موسی داده شد؛ فیض و راستی به واسطۀ عیسی مسیح آمد.
18هیچکس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید.
19این است شهادت یحیی آنگاه که یهودیان، کاهنان و لاویان را از اورشلیم نزدش فرستادند تا از او بپرسند که «تو کیستی؟»
20او معترف شده، انکار نکرد، بلکه اذعان داشت که «من مسیح نیستم.»
21پرسیدند: «پس چه؟ آیا ایلیایی؟» پاسخ داد: «نیستم.» پرسیدند: «آیا آن پیامبری؟» پاسخ داد: «نه!»
22آنگاه او را گفتند: «پس کیستی؟ بگو چه پاسخی برای فرستندگان خود ببریم؟ دربارۀ خود چه میگویی؟»
23یحیی طبق آنچه اِشعیای پیامبر بیان کرده بود، گفت: «من صدای آن نداکننده در بیابانم که میگوید، ”راه خداوند را هموار سازید.“»
24شماری از آن فرستادگان که از فَریسیان بودند،
25از او پرسیدند: «اگر تو نه مسیحی، نه ایلیا، و نه آن پیامبر، پس چرا تعمید میدهی؟»
26یحیی در پاسخ گفت: «من با آب تعمید میدهم، امّا در میان شما کسی ایستاده که شما او را نمیشناسید،
27همان که پس از من میآید و من لایق گشودن بند کفشش نیستم.»
28اینها همه در بِیتعَنْیا واقع در آن سوی رود اردن رخ داد، آنجا که یحیی تعمید میداد.
29فردای آن روز، یحیی چون عیسی را دید که به سویش میآید، گفت: «این است برۀ خدا که گناه از جهان برمیگیرد!
30این است آن که دربارهاش گفتم ”پس از من مردی میآید که بر من برتری یافته، زیرا پیش از من وجود داشته است.“
31من خود نیز او را نمیشناختم، امّا برای همین آمدهام و با آب تعمید دادهام که او بر اسرائیل ظاهر شود.»
32پس یحیی شهادت داده، گفت: «روح را دیدم که چون کبوتری از آسمان فرود آمد و بر او قرار گرفت.
33من خود نیز او را نمیشناختم، امّا همان که مرا فرستاد تا با آب تعمید دهم، مرا گفت: ”هر گاه دیدی روح بر کسی فرود آمد و بر او بمانْد، بدان همان است که با روحالقدس تعمید خواهد داد.“
34و من دیدهام و شهادت میدهم که این است پسر خدا.»
35فردای آن روز، دیگر بار یحیی با دو تن از شاگردانش ایستاده بود.
36او بر عیسی که راه میرفت، چشم دوخت و گفت: «این است برۀ خدا!»
37چون آن دو شاگرد این سخن را شنیدند، از پی عیسی به راه افتادند.
38عیسی روی گرداند و دید که از پی او میآیند. ایشان را گفت: «چه میخواهید؟» گفتند: «رَبّی (یعنی ای استاد)، کجا منزل داری؟»
39پاسخ داد: «بیایید و ببینید.» پس رفتند و دیدند کجا منزل دارد و آن روز را با او به سر بردند. آن وقت، ساعت دهم از روز بود.
40یکی از آن دو که با شنیدن سخن یحیی از پی عیسی رفت، آندریاس، برادر شَمعون پطرس بود.
41او نخست، برادر خود شَمعون را یافت و به او گفت: «ما مسیح را (که معنی آن ’مسح شده‘ است) یافتهایم.»
42و او را نزد عیسی برد. عیسی بر او نگریست و گفت: «تو شَمعونْ پسر یوحنایی، امّا ’کیفا‘ خوانده خواهی شد (که معنی آن صخره است).»
43روز بعد، عیسی بر آن شد که به جلیل برود. او فیلیپُس را یافت و به او گفت: «از پی من بیا!»
44فیلیپُس اهل بِیتصِیْدا، شهر آندریاس و پطرس بود.
45او نَتَنائیل را یافت و به او گفت: «آن کس را که موسی در تورات بدو اشاره کرده، و پیامبران نیز دربارهاش نوشتهاند، یافتهایم! او عیسی، پسر یوسف، از شهر ناصره است!»
46نَتَنائیل به او گفت: «مگر میشود از ناصره هم چیزی خوب بیرون بیاید؟» فیلیپُس پاسخ داد: «بیا و ببین.»
47چون عیسی دید نَتَنائیل به سویش میآید، دربارهاش گفت: «براستی که این مردی اسرائیلی است که در او هیچ فریب نیست!»
48نَتَنائیل به او گفت: «مرا از کجا میشناسی؟» عیسی پاسخ داد: «پیش از آنکه فیلیپُس تو را بخواند، هنگامی که هنوز زیر آن درخت انجیر بودی، تو را دیدم.»
49نَتَنائیل پاسخ داد: «استاد، تو پسر خدایی! تو پادشاه اسرائیلی!»
50عیسی در جواب گفت: «آیا بهخاطر همین که گفتم زیر آن درخت انجیر تو را دیدم، ایمان میآوری؟ از این پس، چیزهای بزرگتر خواهی دید.»
51سپس گفت: «آمین، آمین، به شما میگویم که آسمان را گشوده و فرشتگان خدا را در حال صعود و نزول بر پسر انسان خواهید دید.»