برنامه مطالعه روزانه
۸ دسامبر
ایوب باب ۱۰
10:1 «از زندگی بیزارم؛ پس شِکوۀ خویش بیمهابا بیان خواهم داشت، و در تلخیِ جانِ خود سخن خواهم راند.
2به خدا خواهم گفت: مرا محکوم مکن؛ آگاهم ساز که چرا با من مجادله میکنی.
3آیا در نظرت نیکوست که ظلم کنی، و کارِ دست خویش خوار شماری، و بر مشورت شریران نظر لطف افکنی؟
4آیا تو را چشمان بشر است، و چون انسان خاکی مینگری؟
5آیا روزهایت همچون روزهای انسانِ خاکی است، و سالهایت مانند سالهای آدمی،
6که اینگونه خطاهایم را میجویی، و گناهانم را جستجو میکنی،
7هرچند میدانی که تقصیرکار نیستم، و کسی نیست که از دست تو رهایی توانَد داد؟
8«دستان تو مرا به تمامی بِسِرشت و بساخت؛ آیا اکنون هلاکم میکنی؟
9تمنا اینکه به یاد آری که مرا از گِل سِرشتی؛ آیا اکنون مرا به خاک برمیگردانی؟
10آیا مرا همچون شیر نریختی و همچون پنیر، منجمد نساختی؟
11مرا به پوست و گوشت پوشانیدی، و به استخوانها و پِیها بافتی.
12مرا حیات و محبت بخشیدی، و در عنایت خود روحِ مرا حفظ کردی.
13اما این چیزها را در دل خود پنهان داشتی، و میدانم که اینها در فکر تو بود:
14چون گناه ورزم مراقب منی، و مرا از تقصیرم تبرئه نمیکنی.
15اگر تقصیرکارم، وای بر من! و حتی اگر بیگناه، سر برنمیافرازم، زیرا که از شرم آکندهام و فلاکتِ خویش در نظر دارم.
16اگر سَرَم برافراشته شود، مرا چون شیر شکار خواهی کرد، و باز عجایب خویش بر ضد من نمایان خواهی ساخت.
17گواهانی تازه بر ضد من میآوری، و بر خشم خود نسبت به من میافزایی، سپاهیان تازهنفس بر ضد من برمیخیزانی.
18«چرا مرا از رَحِم بیرون آوردی؟ کاش جان میدادم و چشمی مرا نمیدید،
19و چنان میبودم که گویی هرگز نبودهام، و از رَحِم به گور برده میشدم.
20آیا روزهایم اندک نیست؟ پس مرا واگذار و رهایم کُن تا کمی شاد باشم،
21پیش از آنکه بدانجا روم که از آن بازگشتی نیست، به دیار ظلمت و تاریکی غلیظ.
22به دیارِ تیره و تار به سیاهیِ ظلمات، که در آن هیچ نظمی نیست؛ آنجا که حتی روشنایی همچون تاریکی است.»
میکاه باب ۶
6:1 حال به آنچه خداوند میگوید، گوش بسپارید: برخیز و دادخواهی خویش را نزد کوهها بیان دار و آواز خود را به گوش تپهها برسان.
2ای کوهها شکایت خداوند را بشنوید، و ای بنیانهای زمین، گوش بسپارید! زیرا خداوند علیه قوم خود شکایتی دارد و بر ضد اسرائیل اقامۀ دعوی میکند.
3«ای قوم من، به شما چه کردهام؟ به چه چیز شما را خسته کردهام؟ پاسخم دهید!
4زیرا شما را از سرزمین مصر به در آوردم و از خانۀ بندگی فدیه دادم، و موسی و هارون و مریم را پیش رویتان فرستادم.
5ای قوم من، به یاد آرید که بالاق، پادشاه موآب، چه تدبیر کرد و بَلعام پسر بِعور بدو چه پاسخ داد، و از شِطّیم تا جِلجال چه واقع شد، تا اعمال عادلانۀ خداوند را دریابید.»
6«با چه به حضور خداوند بیایم، و در پیشگاه خدای متعال خم شوم؟ آیا با قربانیهای تمامسوز، و با گوسالههای یک ساله؟
7آیا خداوند از هزاران قوچ خشنود خواهد شد، و از ده هزاران نهر روغن؟ آیا نخستزادهام را به جهت عِصیانم بدهم، و ثمرۀ بدن خویش را برای گناه جانم؟»
8ای مرد، او تو را از آنچه نیکوست آگاه ساخته است؛ و خداوند از تو چه میطلبد، جز آنکه انصاف را به جای آری و محبت را دوست بداری، و با فروتنی در حضور خدایت سلوک کنی؟
9آواز خداوند به شهر ندا درمیدهد - ترسیدن از نام تو، خردمندی است: «به عصا و مقرردارندۀ آن گوش فرا~دهید!
10آیا هنوز در خانۀ شریران گنجهای شرارت یافت میشود، و میزانهای کمتر از اندازه که ملعونند؟
11آیا کسی را با ترازوهای نادرست و کیسۀ سنگهای تقلبی، تبرئه کنم؟
12ثروتمندانت مملو از خشونتند، و ساکنانت دروغگو؛ زبان ایشان در دهانشان فریب محض است.
13پس من نیز به ضربهای تو را مجروح میسازم تا به سبب گناهانت تو را هلاک کنم.
14خواهی خورد اما سیر نخواهی شد، و شکمت همچنان خالی خواهد ماند؛ جمع خواهی کرد اما نخواهی اندوخت، و آنچه را که بیندوزی به دم شمشیر خواهم سپرد.
15خواهی کاشت، اما درو نخواهی کرد؛ زیتون خواهی افشرد، اما خود را به روغن تدهین نخواهی نمود؛ شراب تازه فراهم خواهی آورد، اما از آن نخواهی نوشید.
16زیرا قوانین عُمری و همۀ رسوم خاندان اَخاب را نگاه داشتهای، و در مشورتهای ایشان سلوک کردهای؛ از این رو تو را ویران خواهم کرد، و ساکنانت را مایۀ تمسخر خواهم ساخت؛ پس سرزنشِ درخورِ قوم مرا متحمل خواهی شد.»
یعقوب باب ۲
2:1 برادران من، ایمانِ شما به عیسی مسیح، خداوند پرجلالمان، با تبعیض همراه نباشد.
2اگر کسی با انگشتریِ زرین و جامۀ فاخر به مجلس شما درآید و فقیری نیز با جامۀ ژنده وارد شود،
3و شما به آن که جامۀ فاخر در بر دارد توجه خاص نشان دهید و به او بگویید: «در این جای نیکو بنشین،» امّا فقیر را بگویید: «همان جا بایست!» و یا: «اینجا پیش پاهای من بر زمین بنشین،»
4آیا در میان خود تبعیض قائل نشده و با اندیشۀ بد قضاوت نکردهاید؟
5برادران عزیز، گوش فرا~دهید! مگر خدا فقیران این جهان را برنگزیده تا در ایمان دولتمند باشند و پادشاهیای را به میراث یابند که او به دوستدارانِ خود وعده فرموده است؟
6امّا شما به فقیر بیحرمتی روا داشتهاید. آیا دولتمندان نیستند که بر شما ستم روا میدارند و شما را به محکمه میکشند؟
7آیا ایشان نیستند که به آن نام شریف که بر شما نهاده شده، کفر میگویند؟
8اگر براستی شریعت شاهانه را مطابق با این گفتۀ کتاب به جای آورید که میفرماید: «همسایهات را همچون خویشتن محبت کن،» کارِ نیکو کردهاید.
9امّا اگر تبعیض قائل شوید، گناه کردهاید و شریعت، شما را چون افرادی قانونشکن، محکوم میکند.
10زیرا اگر کسی تمام شریعت را نگاه دارد امّا در یک مورد بلغزد، مجرم به شکستن تمام شریعت است.
11چه، او که گفت: «زنا مکن،» همچنین گفته است: «قتل مکن.» پس هرچند زنا نکنی، امّا اگر قتل کنی، شریعت را شکستهای.
12پس همچون کسانی سخن گویید و عمل کنید که میدانند بر پایۀ شریعتِ آزادی، بر آنها داوری خواهد شد،
13زیرا داوری نسبت به آن که رحم نکرده باشد، بیرحم خواهد بود. امّا رحم بر داوری پیروز خواهد شد!
14برادرانِ من، چه سود اگر کسی ادعا کند ایمان دارد، امّا عمل نداشته باشد؟ آیا چنین ایمانی میتواند او را نجات بخشد؟
15اگر برادر یا خواهری نیازمند پوشاک و خوراک روزانه باشد
16و کسی از شما بدیشان گوید: «بروید به سلامت، و گرم و سیر شوید،» امّا برای رفع نیازهای جسمی ایشان کاری انجام ندهد، چه سود؟
17پس ایمان به تنهایی و بدون عمل، مرده است.
18حال کسی ممکن است بگوید: «تو ایمان داری و من هم اعمال دارم!» اما تو ایمانت را بدون اعمال به من بنما و من ایمانم را با اعمالم به تو خواهم نمود.
19تو ایمان داری که خدا یکی است. نیکو میکنی! حتی دیوها نیز اینگونه ایمان دارند و از ترس به خود میلرزند!
20ای نادان، میخواهی بدانی چرا ایمان بدون عمل بیثمر است؟
21آیا جَد ما ابراهیم به اعمال پارسا شمرده نشد، آنگاه که پسر خود اسحاق را بر مذبح تقدیم نمود؟
22میبینی که ایمان و اعمال او با هم عمل میکردند، و ایمان او با اعمالش کامل شد.
23و آن نوشته تحقق یافت که میگوید: «ابراهیم به خدا ایمان آورْد و این برای او پارسایی شمرده شد،» و او دوست خدا خوانده شد.
24پس میبینید به اعمال است که انسان پارسا شمرده میشود، نه با ایمانِ تنها.
25همچنین آیا راحابِ روسپی به اعمال پارسا شمرده نشد، آنگاه که به فرستادگان پناه داد و ایشان را از راهی دیگر روانه کرد؟
26آری، همانگونه که بدن بدون روح مرده است، ایمان نیز بدون عمل مرده است.