برنامه مطالعه روزانه
۱۳ می
تثنیه باب ۳۰
30:1 «چون این چیزها، یعنی برکتها و لعنتهایی که در برابرتان نهادم، همگی بر شما واقع شود، و آنها را در میان همۀ اقوامی که یهوه خدایتان شما را بدانجا میراند، به یاد آورید،
2و شما و فرزندانتان با تمامی دل و جان خود نزد یهوه خدای خویش بازگردید و صدای او را در هرآنچه امروز به شما فرمان میدهم اطاعت کنید،
3آنگاه یهوه خدایتان نیز سعادت را به شما باز خواهد گردانید و بر شما رحم کرده، دیگر بار شما را از میان تمامی اقوامی که یهوه خدایتان شما را بدانجا پراکنده ساخته بود، گِرد خواهد آورد.
4اگر طردشدگان شما تا به کران آسمان نیز باشند، یهوه خدایتان شما را از آنجا گرد آورده، باز خواهد آورد.
5و یهوه خدایتان شما را به سرزمینی که پدرانتان به ملکیت یافتند باز خواهد گردانید، و مالک آن خواهید شد. و او شما را کامیابتر و پرشمارتر از پدرانتان خواهد ساخت.
6یهوه خدایتان دل شما و دل فرزندان شما را ختنه خواهد کرد تا او را با تمامی دل و جان خود دوست داشته، زنده بمانید.
7یهوه خدایتان همۀ این لعنتها را بر دشمنان و خصمان شما که شما را آزار رسانیدند، نازل خواهد کرد.
8و دیگر بار، از صدای خداوند اطاعت خواهید کرد و همۀ فرمانهای او را که من امروز به شما امر میفرمایم، به جا خواهید آورد.
9آنگاه یهوه خدایتان شما را در همۀ دسترنجتان و میوۀ بطنتان و ثمرۀ چارپایانتان و محصول زمینتان وفور نعمت خواهد بخشید. زیرا خداوند دیگر بار از کامیاب ساختن شما خشنود خواهد شد، چنانکه در خصوص پدرانتان خشنود بود،
10بدین شرط که صدای یهوه خدای خود را اطاعت کرده، فرمانها و فرایض او را که در این کتاب شریعت نوشته شده است نگاه دارید، و با تمامی دل و جان نزد یهوه خدای خویش بازگردید.
11«زیرا این فرمان که من امروز به شما امر میفرمایم، برای شما مشکل نیست و نه دور از دسترس شماست.
12نه در آسمان است که بگویید: ”کیست که برای ما به آسمان صعود کند و آن را نزد ما بیاورد تا بشنویم و انجامش دهیم؟“
13و نه در آن سوی دریاهاست که بگویید: ”کیست که برای ما به آن سوی دریاها برود و آن را نزد ما بیاورد تا بشنویم و انجامش دهیم؟“
14بلکه این کلام بسیار نزدیکِ شما، در دهان و در دل شماست، تا آن را به جای آرید.
15«ببینید امروز حیات و نیکویی، و مرگ و بدی را در برابر شما مینهم.
16زیرا امروز به شما فرمان میدهم که یهوه خدای خود را دوست بدارید و در راههای او گام بردارید و فرمانها و فرایض و قوانین او را نگاه دارید، تا زنده بمانید و بر شمارتان افزوده گشته، یهوه خدایتان شما را در سرزمینی که برای تصرفش بدان داخل میشوید، برکت دهد.
17اما اگر دل شما منحرف شود و اطاعت نکنید بلکه فریفته شده، خدایانِ غیر را سَجده و عبادت کنید،
18امروز به شما اعلام میکنم که بهیقین هلاک خواهید شد و در آن سرزمین که برای تصرفش از اردن میگذرید، عمر دراز نخواهید داشت.
19امروز آسمان و زمین را بر شما شاهد میگیرم که زندگی و مرگ، و برکت و لعنت را پیش رویتان نهادم. پس زندگی را برگزینید تا شما و نسلتان زنده بمانید؛
20یهوه خدای خود را دوست بدارید، از صدای او اطاعت کنید و به او بچسبید، زیرا او زندگیِ شما و درازی عمر شماست، تا در سرزمینی که خداوند برای پدرانتان، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، سوگند خورد که آن را بدیشان دهد، قرار یابید.»
اشعیا باب ۲
2:1 این است کلامی که اِشعیا فرزند آموص دربارۀ یهودا و اورشلیم دید:
2در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانۀ خداوند بالاتر از تمامی کوهها استوار خواهد گردید، و فراتر از تپهها برافراشته خواهد شد، و تمامی قومها به سوی آن روان خواهند گشت.
3قومهای بسیار آمده، خواهند گفت: «بیایید به کوه خداوند برویم، و به خانۀ خدای یعقوب برآییم، تا راههای خود را به ما تعلیم دهد، و در طریقهای وی گام برداریم.» زیرا شریعت از صَهیون صادر خواهد شد، و کلام خداوند از اورشلیم.
4او در میان ملل داوری خواهد کرد و منازعات قومهای بسیار را فیصل خواهد داد. ایشان شمشیرهای خود را برای ساختن گاوآهن خواهند شکست، و نیزههای خویش را برای تهیۀ ابزار باغبانی. دیگر قومی بر قومی شمشیر نخواهد کشید و جنگاوری را دیگر نخواهند آموخت.
5ای خاندان یعقوب بیایید تا در نور خداوند گام برداریم.
6تو قوم خود را ترک کردهای، خاندان یعقوب را، زیرا ایشان از رسوم مشرقزمین آکندهاند، و چون فلسطینیان فالگیری پیشه کرده و با فرزندان بیگانگان دست دادهاند.
7سرزمین ایشان از نقره و طلا پر گشته، و گنجهای ایشان را انتهایی نیست؛ دیار ایشان از اسبان آکنده است، و ارابههایشان را پایانی نیست.
8سرزمینشان پر از بتهای بیارزش است؛ در برابر صنعت دست خویش سَجده میکنند، در برابر آنچه انگشتانشان ساخته است.
9پس آدمی خوار میگردد، و انسان پست میشود - ایشان را میامرز!
10از خوفِ خداوند، و از کبریایی جلال وی، به اندرون صخره شو و خویشتن را در خاک پنهان کن.
11نگاههای تکبرآمیز انسان به زیر کشیده خواهد شد، و کبر و غرور آدمیان پست خواهد گردید؛ تنها خداوند در آن روز متعال خواهد بود.
12زیرا خداوندِ لشکرها را روزی است بر ضد هرآنچه مغرور و متکبر باشد، و بر ضد هرآنچه برافراشته شده باشد؛ آنها جملگی پست خواهند شد؛
13بر ضد همۀ سروهای بلند و رفیع لبنان، و تمامی درختان بلوطِ باشان؛
14بر ضد همۀ کوههای سر به فلک کشیده، و تمامی تپههای بلند؛
15بر ضد هر برج سربلند، و هر حصار مستحکم؛
16بر ضد همۀ کشتیهای تَرشیش، و تمامی زورقهای مرغوب.
17تکبر انسان پست خواهد شد، و کبر و غرور آدمیان به زیر کشیده خواهد گشت؛ تنها خداوند در آن روز متعال خواهد بود،
18و بتهای بیارزش بهکلّ از میان خواهند رفت.
19مردمان از خوف خداوند و از کبریایی جلالش، به غارهای صخرهها و حفرههای زمین داخل خواهند شد، آنگاه که او برخیزد تا زمین را به لرزه درآورد.
20در آن روز آدمیان بتهای نقره و طلای خویش را که آنها را به جهت پرستشساختهاند، نزد موشکوران و خفاشان خواهند افکند،
21تا از خوف خداوند و از کبریایی جلال او، به غارهای صخرهها و شکافهای سنگها داخل شوند، آنگاه که خداوند برخیزد تا زمین را به لرزه درآورد.
22شما از انسانی که نَفَس او در بینیاش است، دست برکشید! زیرا او به چه چیز محسوب میشود؟
اعمال رسولان باب ۲۸
28:1 چون بهسلامت به ساحل رسیدیم، دریافتیم آن جزیره مالت نام دارد.
2ساکنان جزیره لطف بسیار به ما نشان دادند. آنان برای ما آتش افروختند، زیرا باران میبارید و هوا سرد بود، و ما را بهگرمی پذیرا شدند.
3پولس مقداری هیزم گرد آورد و وقتی آن را روی آتش میگذاشت، به علت حرارتِ آتش، ماری از میان آن بیرون آمد و به دستش چسبید.
4ساکنان جزیره چون دیدند که مار از دست او آویزان است، به یکدیگر گفتند: «بیشک این مرد قاتل است که هرچند از دریا نجات یافت، عدالت نمیگذارد زنده بماند.»
5امّا پولس مار را در آتش انداخت و هیچ آسیبی ندید.
6مردم انتظار داشتند بدن او وَرَم کند یا اینکه ناگهان بیفتد و بمیرد. امّا پس از انتظار بسیار، چون دیدند هیچ آسیبی به او نرسید، فکرشان عوض شد و گفتند از خدایان است.
7در آن نزدیکی زمینهایی بود متعلّق به رئیس جزیره که پوبلیوس نام داشت. او ما را به منزل خود دعوت کرد و سه روز بهگرمی از ما پذیرایی نمود.
8از قضا، پدر پوبلیوس در بسترِ بیماری افتاده بود و تب و اسهال داشت. پولس نزد او رفت و دعا کرده، دست بر او گذاشت و شفایش بخشید.
9پس از این واقعه، سایر بیمارانی که در جزیره بودند، میآمدند و شفا میگرفتند.
10آنها ما را تکریمِ بسیار کردند، و چون آمادۀ رفتن میشدیم، هرآنچه نیازمان بود برایمان فراهم آوردند.
11پس از سه ماه، با کشتیای که زمستان را در جزیره مانده بود، راهی دریا شدیم. آن کشتی از اسکندریه بود و علامت جوزا داشت.
12به سیراکوز رسیده، لنگر انداختیم و سه روز توقف کردیم.
13سپس سفر دریایی را ادامه دادیم و به شهر ریگیون رسیدیم. روز بعد، باد جنوبی برخاست، و فردای آن روز به شهر پوتیولی رسیدیم.
14آنجا برادرانی چند یافتیم که از ما دعوت کردند هفتهای با ایشان به سر بریم. سرانجام به روم رسیدیم.
15برادرانِ آنجا شنیده بودند که در راه هستیم، پس تا بازار آپیوس و ’سه میخانه‘ آمدند تا از ما استقبال کنند. پولس با دیدن ایشان خدا را شکر کرد و قوّتقلب یافت.
16چون به روم رسیدیم، به پولس اجازه داده شد با یک سربازِ محافظ در منزل خود بماند.
17سه روز بعد، پولس بزرگان یهود را فرا~خواند. چون گرد آمدند، بدیشان گفت: «ای برادران، با آنکه من کاری بر ضد قوم خود یا رسوم پدرانمان نکرده بودم، مرا در اورشلیم گرفتار کردند و تحویل رومیان دادند.
18آنها از من بازخواست کردند و بر آن شدند آزادم کنند، زیرا در من جرمی ندیدند که سزاوار مرگ باشد.
19امّا چون یهودیان اعتراض کردند، ناچار شدم از قیصر دادخواهی کنم، البته نه تا از قوم خود شکایت کرده باشم.
20از همین رو خواستم شما را ببینم و با شما سخن بگویم، زیرا بهخاطر امید اسرائیل است که مرا بدین زنجیر بستهاند.»
21آنها در پاسخ گفتند: «ما هیچ نامهای از یهودیه دربارۀ تو دریافت نکردهایم، و هیچیک از برادرانی که از آنجا آمدهاند، خبر یا گزارشی بد دربارۀ تو نیاوردهاند.
22ولی مایلیم نظرات تو را بشنویم، زیرا میدانیم که مردم در هر جا بر ضد این فرقه سخن میگویند.»
23پس روزی را تعیین کردند و شماری بسیار به محل اقامت او آمدند تا با وی ملاقات کنند. او از صبح تا شب، به تفصیل دربارۀ پادشاهی خدا با آنان سخن گفت و کوشید با استناد به تورات موسی و کتب پیامبران، دربارۀ عیسی مجابشان کند.
24برخی سخنان او را پذیرفتند، امّا دیگران از ایمان آوردن سر باز زدند.
25پس در حالی که با یکدیگر جرّ و بحث میکردند، آن مکان را ترک گفتند. امّا پیش از آنکه آنجا را ترک گویند، پولس کلام آخرین خود را بیان داشت و گفت: «روحالقدس چه درست با پدران شما سخن گفت، آنگاه که به واسطۀ اِشعیای نبی فرمود:
26«”نزد این قوم برو و بگو، ’به گوش خود خواهید شنید، امّا هرگز نخواهید فهمید؛ به چشم خود خواهید دید، امّا هرگز درک نخواهید کرد.‘
27زیرا دل این قوم سخت شده، گوشهایشان سنگین گشته، و چشمان خود را بستهاند، مبادا با چشمانشان ببینند، و با گوشهایشان بشنوند، و در دلهای خود بفهمند و بازگشت کنند و من شفایشان بخشم.“
28«پس بدانید که نجات خدا نزد غیریهودیان فرستاده شده است و آنها گوش فرا~خواهند داد!» [
29بعد از آنکه او این را گفت، یهودیان از آنجا رفتند، در حالی که سخت با یکدیگر جرّ و بحث میکردند.]
30بدینسان پولس دو سال تمام در خانۀ اجارهای خود اقامت داشت و هر که را نزدش میآمد، میپذیرفت.
31او پادشاهی خدا را اعلام میکرد و دلیرانه و بیپروا دربارۀ عیسی مسیح خداوند تعلیم میداد.