برنامه مطالعه روزانه
۴ ژوئن
یوشع باب ۲۲
22:1 آنگاه یوشَع رِئوبینیان، جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی را فرا~خواند
2و بدیشان گفت: «شما هرآنچه را که موسی خدمتگزار خداوند به شما فرموده بود، نگاه داشتهاید و مرا نیز در تمامی آنچه به شما فرمان دادم، اطاعت کردهاید؛
3و در این مدت طولانی، تا به امروز، برادرانتان را ترک نکردهاید، بلکه مأموریتی را که یهوه خدایتان بر عهدۀ شما گذاشت، به جای آوردهاید.
4و حال که یهوه خدای شما بنا بر آنچه به برادرانتان وعده داده بود، آنان را آسایش بخشیده است، پس بازگشته به خیمههای خود در سرزمینی بروید که موسی خدمتگزار خداوند در آن سوی اردن به شما به ملکیت داد.
5فقط بسیار مراقب باشید تا فرمان و شریعتی را که موسی خدمتگزار خداوند به شما امر فرمود، به جای آورید تا یهوه خدایتان را محبت کرده، در تمامی طریقهای او سلوک نمایید و فرمانهای او را نگاه داشته، به او بچسبید، و به تمامی دل و جان خود او را عبادت کنید.»
6پس یوشَع ایشان را برکت داده، مرخص کرد، و آنان به خیمههای خود رفتند.
7و اما موسی به نیمقبیلۀ مَنَسی زمینی در باشان داده بود و یوشَع به نیم دیگر، زمینی در غرب اردن در میان برادرانشان بخشید. و چون یوشَع آنان را به خیمههایشان میفرستاد، برکتشان داد
8و بدیشان گفت: «با ثروتی عظیم، احشام بسیار، نقره و طلا، برنج و آهن، و پوشاک فراوان به خیمههایتان بازگردید، و آنچه را از دشمنانتان به غنیمت گرفتهاید، با برادران خود تقسیم کنید.»
9پس رِئوبینیان، جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی، از نزد بنیاسرائیل در شیلوه واقع در سرزمین کنعان روانه شدند تا به سرزمین ملکیت خویش، جِلعاد بروند که آن را بنا بر فرمان خداوند به واسطۀ موسی تصرف کرده بودند.
10و چون به حوالی اردن در سرزمین کنعان رسیدند، رِئوبینیان، جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی آنجا در کنار اردن مذبحی بنا کردند که عظمتی چشمگیر داشت.
11و بنیاسرائیل شنیدند که: «اینک رِئوبینیان، جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی در سرحد کنعان در حوالی اردن، یعنی در کنارهای که از آنِ بنیاسرائیل است، مذبحی بنا کردهاند.»
12و چون این را شنیدند، تمامی جماعت بنیاسرائیل در شیلوه گرد آمدند تا به جنگ ایشان برآیند.
13پس بنیاسرائیل فینِحاس، پسر اِلعازارِ کاهن را به سرزمین جِلعاد نزد رِئوبینیان، جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی فرستادند
14و به همراه وی، ده رهبر نیز بودند، یعنی یک رهبر از هر یک از قبیلههای اسرائیل، که هر کدام در بین طوایف اسرائیل سَرِ خاندان آبای خود بود.
15پس ایشان به زمین جِلعاد نزد رِئوبینیان، جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی رفتند و بدیشان گفتند:
16«تمامی جماعت خداوند چنین میگویند: ”این چه بیوفایی است که امروز با روی گرداندن از پیروی خداوند، نسبت به خدای اسرائیل مرتکب شدهاید؟ چرا با ساختن مذبحی برای خود، بر ضد خداوند عِصیان ورزیدهاید؟
17آیا گناه فِعور برای ما کافی نبود، گناهی که تا به امروز نیز خود را از آن طاهر نساختهایم و به سبب آن جماعت خداوند به بلا گرفتار آمد؟
18و آیا اکنون شما نیز از پیروی خداوند رویگردان میشوید؟ اگر امروز شما بر ضد خداوند عِصیان کنید، فردا او بر تمامی جماعت اسرائیل خشم خواهد گرفت.
19اما حال اگر سرزمین ملکیت شما نجس است، به این سو، به سرزمین خداوند عبور کنید که مسکن خداوند در آن برپاست، و در میان ما زمینی برای خود به ملکیت گیرید. اما با بنای مذبحی برای خود، غیر از مذبح یهوه خدای ما، بر ضد خداوند و بر ضد ما عِصیان مورزید.
20آیا عَخان، پسر زِراح در چیزهای حرام خیانت نکرد و غضب بر تمامی جماعت اسرائیل نازل نشد؟ تنها او نبود که به سبب گناهش هلاک شد.“»
21آنگاه رِئوبینیان، جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی به سران خاندان اسرائیل چنین پاسخ دادند:
22«یهوه، خدای خدایان! یهوه، خدای خدایان! او خود میداند و اسرائیل نیز بداند، که اگر این کار از سر عِصیان یا بیوفایی به خداوند بوده باشد، امروز ما را خلاصی مدهید.
23اگر مذبحمان را به قصد رویگردانی از پیروی خداوند، و یا برای تقدیم قربانیهای تمامسوز یا هدایای آردی، و یا برای تقدیم قربانیهای رفاقت ساخته باشیم، خداوند خود از ما بازخواست کند.
24بلکه این کار را بهواقع از بیم آن کردیم که شاید فردا فرزندان شما به فرزندان ما بگویند: ”شما را با یهوه، خدای اسرائیل چه کار است؟
25زیرا خداوند اردن را سرحدی بین ما و شما، ای رِئوبینیان و جادیان، قرار داده است! شما را در خداوند نصیبی نیست.“ و بدینگونه فرزندان شما، فرزندان ما را از ترسِ خداوند بازدارند.
26پس گفتیم: ”بیایید برای خود مذبحی بنا کنیم، اما نه برای تقدیم قربانیهای تمامسوز یا سایر قربانیها!
27بلکه تا در میان ما و شما و در میان نسلهای ما پس از ما شاهدی باشد که ما هم با تقدیم قربانیهای تمامسوز و دیگرِ قربانیها و قربانیهای رفاقت، خدمت خداوند را در حضور او به جا میآوریم، تا در زمان آینده فرزندان شما به فرزندان ما نگویند که: ’شما را در خداوند نصیبی نیست!“‘
28و گفتیم که اگر در زمان آینده به ما یا به نسلهای ما چنین گفته شود، پاسخ خواهیم داد که: ”به این نمونه از مذبحِ خداوند بنگرید که پدران ما بنا کردند، نه تا قربانیهای تمامسوز یا قربانیهای دیگر بر آن تقدیم شود، بلکه تا شاهدی باشد در میان ما و شما.“
29حاشا از ما که بر ضد خداوند عِصیان ورزیم و امروز از پیروی او رویگردان شده، مذبحی برای تقدیم قربانیهای تمامسوز، هدایای آردی و قربانیهای دیگر، غیر از مذبح خداوند که در برابر مسکن اوست، بنا کنیم.»
30چون فینِحاسِ کاهن و رهبران جماعت یعنی سران طوایف اسرائیل که با او بودند، سخنان رِئوبینیان، جادیان و مَنَسیان را شنیدند، خشنود شدند،
31و فینِحاس، پسر اِلعازارِ کاهن به رِئوبینیان، جادیان و مَنَسیان گفت: «امروز میدانیم که خداوند در میان ماست، زیرا شما این بیوفایی را به خداوند نورزیدهاید. پس اکنون بنیاسرائیل را از دست خداوند رهانیدید.»
32آنگاه فینِحاس، پسر اِلعازارِ کاهن و رهبران، از نزد رِئوبینیان و جادیان، از سرزمین جِلعاد، به کنعان بازگشتند و این خبر را به بنیاسرائیل رساندند.
33ایشان از شنیدن این خبر خشنود شدند و خدا را متبارک خواندند و دیگر از جنگ با رِئوبینیان و جادیان به منظور نابود کردن سرزمینی که ایشان در آن سکونت داشتند، سخنی نگفتند.
34و رِئوبینیان و جادیان آن مذبح را چنین نام نهادند: «شاهدی در میان ما که یهوه خداست.»
اشعیا باب ۲۸
28:1 وای بر تاجِ فخر میگسارانِ اِفرایِم، و بر گُلِ پژمردنیِ زیباییِ پرجلالش، که بر سر وادی حاصلخیزِ مغلوبانِ شراب است!
2هان خداوند کسی نیرومند و توانا دارد، که چون توفانِ تگرگ و تندبادِ ویرانگر، و همچون رگبارِ باران شدید و سیلآسا، آن را به دست خود بر زمین خواهد افکند.
3آری آن تاج فخرِ میگساران اِفرایِم لگدمال خواهد شد؛
4و آن گل پژمردنیِ زیباییِ پرجلال او که بر سر وادی حاصلخیز خودنمایی میکرد، مانند انجیر رسیده پیش از موسم حصاد خواهد بود که تا کسی آن را بیند، به دست خود چیده، فرو~میبلعد.
5در آن روز، خداوند لشکرها برای باقیماندگان قوم خویش تاج جلال و افسر زیبایی خواهد بود،
6و روحِ انصاف برای آن که به داوری نشیند و قوّت برای آنان که جنگ را نزد دروازه دفع میکنند.
7اینان نیز از فرط شراب افتان و خیزانند و از میگساری بر پا نتوانند ایستاد: کاهنان و انبیا از فرط شراب افتان و خیزانند، و از میخوارگی منگ شدهاند؛ آنان از میگساری بر پا نتوانند ایستاد، هنگام دیدن رؤیا تِلوتِلو میخورند و به وقت حکم دادن میلغزند!
8سفرهها جملگی از قی پوشیده است، حتی یک جای پاک نیز باقی نمانده است.
9«معرفت را به کِه خواهد آموخت؟ و پیام را به کِه خواهد فهمانید؟ آیا به کودکانِ تازه از شیر بازداشته؟ یا به اطفال تازه از پستان برگرفته؟
10زیرا که برای آنان کلمات بیمعنی و عبارات نامفهوم است، کلمهای اینجا و کلمهای آنجا!»
11پس اکنون با لبانی اَلکَن و زبانی غریب با این قوم سخن خواهد گفت،
12قومی که بدیشان فرموده بود: «استراحتگاه همین است؛ پس خستگان را استراحت بخشید! و مکان آرامی همین است؛» اما نخواستند بشنوند.
13پس حال کلام خداوند برای ایشان کلمات بیمعنی و عبارات نامفهوم خواهد بود، کلمهای اینجا و کلمهای آنجا، تا رفته، از پشت بیفتند و مجروح گشته، در دام گرفتار آیند و اسیر گردند.
14پس ای تمسخرگرانِ حاکم بر این قوم در اورشلیم، اکنون کلام خداوند را بشنوید:
15زیرا گفتهاید: «با مرگ عهد بستهایم، و با هاویه همپیمان گشتهایم. آنگاه که توفان سهمگین بگذرد به ما نخواهد رسید، زیرا که دروغ را پناهگاه خود ساختهایم و ناراستی را مخفیگاه خویش.»
16پس خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: «اینک در صَهیون سنگ بنیادی مینهم، سنگ آزموده شده، و سنگ زاویۀ گرانبها به جهت پی مستحکم؛ آن که توکل کند هراسان نخواهد شد.
17من انصاف را ریسمان اندازهگیری، و عدالت را طراز خواهم ساخت. تگرگْ پناهگاه شما یعنی دروغ را خواهد رُفت، و سیلابْ مخفیگاه شما را خواهد بُرد.»
18عهدتان با مرگ فسخ خواهد شد و پیمانتان با هاویه استوار نخواهد ماند. آنگاه که توفان سهمگین عبور کند شما را پایمال خواهد کرد.
19هر بار که بگذرد شما را خواهد برد، زیرا که هر بامداد خواهد گذشت، هر روز و هر شب. درک این پیام وحشت محض در پی دارد!
20بستر کوتاهتر از آن است که بتوان بر آن دراز کشید، و رویانداز تنگتر از آن که کسی خویشتن را بپوشاند.
21زیرا خداوند بر خواهد خاست، چنانکه در کوه فِراصیم کرد؛ و خویشتن را بر خواهد انگیخت، چنانکه در وادی جِبعون کرد؛ تا عمل خویش را به جا آورَد، عمل عجیب خود را، و تا کار خویش را به انجام رسانَد، کار غریب خود را!
22پس حال از تمسخر بازایستید مبادا بندهایتان محکم شود. زیرا من از هلاکت و تقدیری شنیدهام که از جانب خداوندگار، خداوند لشکرها بر تمامی زمین مقدر است.
23گوش فرا~دهید و صدایم را بشنوید؛ توجه کنید و به سخنانم گوش بسپارید.
24آیا آن که به جهت بذرپاشی شخم میزند پیوسته چنین میکند؟ آیا پیوسته زمین را میشکافد و آن را شیار میکند؟
25آنگاه که زمین را هموار ساخت، آیا گشنیز نمیپاشد و زیره نمیافشاند؟ آیا گندم در شیار نمیکارد، و جو را در جای معین خود نمیگذارد و چاودار در حدود مزرعه نمیکارد؟
26خدایش او را تعلیم میدهد، و طریق درست را بدو میآموزد.
27زیرا گشنیز را با گردونۀ تیز نمیکوبند و چرخ گاری را بر زیره نمیگردانند، بلکه گشنیز را به عصا میزنند، و زیره را به چوب.
28گندم باید به جهت تهیۀ نان آرد شود، پس برزگر آن را تا ابد خرمنکوبی نمیکند. چرخ گاری را بر آن میگرداند، اما اسبانش آن را آرد نمیکنند.
29این همه از جانب خداوند لشکرهاست، که مشورت او شگفتانگیز است و حکمتش بس عظیم.
عبرانیان باب ۱۱
11:1 ایمان، ضامن چیزهایی است که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمیبینیم.
2به سبب ایمان بود که دربارۀ پیشینیان به نیکویی شهادت داده شد.
3به ایمان درمییابیم که کائنات به وسیلۀ کلام خدا شکل گرفت، بدانگونه که آنچه دیده میشود از چیزهای دیدنی پدید نیامد.
4به ایمان بود که هابیل قربانیای نیکوتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد، و به سبب همین ایمان دربارۀ او شهادت داده شد که پارساست، زیرا خدا دربارۀ هدایای او به نیکویی شهادت داد. به همین سبب، هرچند چشم از جهان فرو~بسته، هنوز سخن میگوید.
5به ایمان بود که خَنوخ از این جهان منتقل شد تا طعم مرگ را نچشد و دیگر یافت نشد، چون خدا او را برگرفت. زیرا پیش از برگرفته شدن، دربارۀ او شهادت داده شد که خدا را خشنود ساخته است.
6و بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت، زیرا هر که به او نزدیک میشود، باید ایمان داشته باشد که او هست و جویندگان خود را پاداش میدهد.
7به ایمان بود که نوح هنگامی که از جانب خدا دربارۀ اموری که تا آن زمان دیده نشده بود هشدار یافت، آن را با خداترسی بهجدّ گرفت و برای نجات خانوادۀ خویش کشتی ساخت. او به ایمانِ خود دنیا را محکوم کرد و وارث آن پارسایی شد که بر ایمان استوار است.
8به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که فرا~خوانده شد، اطاعت کرد و حاضر شد به جایی رود که بعدها به میراث مییافت؛ و هرچند نمیدانست کجا میرود، روانه شد.
9به ایمان بود که در سرزمین موعود، همچون بیگانهای در دیار غریب خانه به دوش گردید و همانند اسحاق و یعقوب که با او وارث همان وعده بودند، در خیمهها ساکن شد.
10زیرا چشمانتظار شهری بود با بنیاد، که معمار و سازندهاش خداست.
11به ایمان بود که ابراهیم توانایی یافت نسلی داشته باشد، با اینکه سارا نازا و خود او نیز سالخورده بود؛ چرا که وعدهدهنده را امین شمرد.
12اینگونه، از یک تن، آن هم از کسی که تقریباً مرده بود، نسلی کثیر همچون ستارگان آسمان، و بیشمار مانند شنهای کنارۀ دریا، پدید آمد.
13اینان همه در ایمان درگذشتند، در حالی که وعدهها را هنوز نیافته بودند، بلکه فقط آنها را از دور دیده و خوشامد گفته بودند. ایشان تصدیق کردند که بر زمین، بیگانه و غریبند.
14آنان که چنین سخن میگویند، آشکارا نشان میدهند که در جستجوی وطنی هستند.
15اگر به سرزمینی میاندیشیدند که ترکش کرده بودند، فرصت بازگشت میداشتند.
16امّا مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، مشتاق وطنی آسمانی. از همین رو، خدا عار ندارد خدای ایشان خوانده شود، زیرا شهری برایشان مهیا کرده است.
17به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که آزموده شد، اسحاق را به عنوان قربانی تقدیم کرد؛ و او که وعدهها را پذیرفته بود حاضر شد پسر یگانۀ خود را قربانی کند،
18همان را که دربارهاش گفته شده بود: «نسل تو از اسحاق خوانده خواهد شد.»
19ابراهیم چنین اندیشید که خدا قادر است حتی مردگان را زنده کند، و میتوان گفت که به نوعی اسحاق را از مرگ بازیافت.
20به ایمان بود که اسحاق، یعقوب و عیسو را در خصوص امور آینده برکت داد.
21به ایمان بود که یعقوب به هنگام مرگ، هر یک از پسران یوسف را برکت داد و در حالی که بر سر عصای خود تکیه زده بود، سَجده کرد.
22به ایمان بود که یوسف چون به پایان عمر خود نزدیک شد، از خروج بنیاسرائیل سخن گفت و دربارۀ استخوانهای خود دستورهایی داد.
23به ایمان بود که والدین موسی او را پس از تولّد به مدت سه ماه پنهان کردند، زیرا دیدند کودکی است بینظیر؛ و از حکم پادشاه نهراسیدند.
24به ایمان بود که موسی هنگامی که بزرگ شد، نخواست پسر دختر فرعون خوانده شود.
25او آزار دیدن با قوم خدا را بر لذتِ زودگذرِ گناه ترجیح داد.
26و رسوایی بهخاطر مسیح را باارزشتر از گنجهای مصر شمرد، زیرا از پیش به پاداش چشم دوخته بود.
27به ایمان بود که او بیآنکه از خشم پادشاه بهراسد مصر را ترک گفت، زیرا آن نادیدنی را همواره در برابر چشمان خود داشت.
28به ایمان بود که او پِسَخ و پاشیدن خون را به جا آورد تا هلاککنندۀ نخستزادگان، بر نخستزادگان اسرائیل دست دراز نکند.
29به ایمان بود که قوم از میان دریای سرخ همچون زمینی خشک گذشتند؛ امّا چون مصریان کوشیدند همان کار را انجام دهند، غرق شدند.
30به ایمان بود که دیوارهای اَریحا پس از اینکه قوم هفت روز دور آن گشتند، فرو~ریخت.
31به ایمان بود که راحابِ فاحشه همراه با نامطیعان کشته نشد، زیرا جاسوسان را بهسلامت پذیرا گردید.
32دیگر چه گویم؟ زیرا فرصت نیست دربارۀ جِدعون و باراق و شَمشون و یَفتاح و داوود و سموئیل و پیامبران سخن گویم،
33که به ایمان، ممالک را فتح کردند، عدالت را برقرار نمودند، و وعدهها را به چنگ آوردند؛ دهان شیران را بستند،
34شعلههای سوزان آتش را بیاثر کردند و از دَمِ شمشیر رهایی یافتند؛ ضعفشان به قوّت بدل شد، در جنگ توانمند شدند و لشکریان بیگانه را تارومار کردند.
35زنان، مردگان خود را قیام کرده بازیافتند. امّا گروهی دیگر شکنجه شدند و رهایی را نپذیرفتند، تا به رستاخیزی نیکوتر دست یابند.
36بعضی استهزا شدند و تازیانه خوردند، و حتی به زنجیر کشیده شده، به زندان افکنده شدند.
37سنگسار گشتند، با ارّه دو پاره شدند و با شمشیر به قتل رسیدند. در جامههایی محقّر از پوست گوسفند و بز در هر جا گذر کرده، تنگدست، ستمدیده و مورد آزار بودند.
38اینان که جهان لایقشان نبود، در بیابانها و کوهها، و غارها و شکافهای زمین، آواره بودند.
39اینان همه به سبب ایمانشان به نیکویی یاد شدند. با این حال، هیچیک آنچه را که بدیشان وعده داده شده بود، نیافتند.
40زیرا خدا از پیش چیزی بهتر برای ما در نظر داشت تا ایشان بدون ما به کمال نرسند.