برنامه مطالعه روزانه
۱۸ ژوئن
داوران باب ۲۰
20:1 آنگاه تمامی بنیاسرائیل، از دان تا بِئِرشِبَع، و نیز از سرزمین جِلعاد، بیرون آمدند، و آن جماعت همچون یک تن در مِصفَه به حضور خداوند جمع شدند.
2و رؤسای تمامی قوم، یعنی همۀ قبایل اسرائیل، در میان جماعت قوم خدا که چهارصد هزار مردِ شمشیرزنِ پیاده بودند، حاضر شدند.
3و بنیبِنیامین شنیدند که بنیاسرائیل به مِصفَه برآمدهاند. آنگاه بنیاسرائیل به یکدیگر گفتند: «بگویید این عمل شرارتآمیز چگونه روی داده است؟»
4پس آن لاوی که شوهر زن مقتوله بود، در پاسخ گفت: «من با مُتَعِۀ خود به جِبعَۀ بِنیامین آمدیم تا شب را در آنجا سپری کنیم.
5اما مردان جِبعَه بر من برخاسته، شبانگاهان خانه را به قصد کشتن من محاصره کردند. آنان به مُتَعِۀ من تجاوز کردند، و او بمرد.
6پس مُتَعِۀ خود را گرفته، قطعه~قطعه کردم و به سراسر مملکتی که میراث اسرائیل است فرستادم، زیرا آنان در اسرائیل مرتکب عملی زشت و شرمآور شده بودند.
7پس حال ای تمامی بنیاسرائیل، نظر و مشورت خود را در اینجا بازگویید.»
8آنگاه قوم جملگی همچون یک تن برخاسته، گفتند: «هیچیک از ما به خیمۀ خود نخواهیم رفت و به خانههای خویش باز نخواهیم گشت.
9بلکه کاری که اکنون با جِبعَه خواهیم کرد این است: به قید قرعه به مقابله با آن خواهیم رفت.
10از تمامی قبایل اسرائیل، ده از صد، و صد از هزار، و هزار از ده هزار بر خواهیم گرفت تا برای لشکریان آذوقه بیاورند، تا چون به جِبعَۀ بِنیامین برسند، با ایشان موافق همۀ اعمال شرمآوری که در اسرائیل مرتکب شدهاند، عمل نمایند.»
11پس تمام مردان اسرائیل، متحد همچون یک تن، بر ضد آن شهر گرد آمدند.
12آنگاه قبایل اسرائیل مردانی را به سرتاسر قبیلۀ بِنیامین فرستاده، گفتند: «این چه شرارتی است که در میان شما انجام گرفته است؟
13پس حال آن مردان، یعنی اراذل و اوباشی را که در جِبعَه هستند، تسلیم کنید تا آنها را بکشیم و این شرارت را از اسرائیل بزداییم.» اما بِنیامینیان نخواستند به سخن برادرانشان بنیاسرائیل گوش فرا~دهند.
14پس بنیبِنیامین از شهرهای خود به جِبعَه گرد آمدند تا بیرون رفته، با بنیاسرائیل بجنگند.
15و در آن روز بنیبِنیامین از شهرهای خود بیست و شش هزار مردِ شمشیرزن بسیج کردند، و این علاوه بر هفتصد مرد برگزیدهای بود که ساکنان جِبعَه بسیج کرده بودند.
16در میان این همه، هفتصد مرد برگزیدۀ چپدست بودند، که هریک از ایشان میتوانست مویی را بیآنکه خطا کند با سنگِ فلاخُن بزند.
17و مردان اسرائیل، سوای بِنیامین، چهارصد هزار مرد شمشیرزن بسیج کردند، جملگی مردانی جنگاور.
18آنگاه بنیاسرائیل برخاسته، به بِیتئیل بالا رفتند و از خدا مشورت خواسته، پرسیدند: «کدامیک از ما اوّل به جنگ بنیبِنیامین برود؟» خداوند گفت: «یهودا اوّل برود.»
19پس بنیاسرائیل بامدادان برخاستند و در برابر جِبعَه اردو زدند.
20بدینسان مردان اسرائیل به جنگ بِنیامین بیرون رفتند و در برابر ایشان در جِبعَه صف آراستند.
21و بنیبِنیامین از جِبعَه بیرون آمده، در آن روز بیست و دو هزار تن از اسرائیلیان را از پا درآوردند.
22اما قوم، یعنی مردان اسرائیل، یکدیگر را دلگرمی دادند و دیگر بار همان جا که روز اوّل صفآرایی کرده بودند، صف آراستند.
23و بنیاسرائیل برآمده، تا شامگاهان در حضور خداوند گریستند و از او مشورت خواسته، پرسیدند: «آیا بار دیگر پیش برویم تا با برادران خود بنیبِنیامین بجنگیم؟» خداوند گفت: «به جنگ ایشان برآیید.»
24پس بنیاسرائیل روز دوّم نیز به مقابله با بنیبِنیامین برآمدند.
25و بنیبِنیامین در روز دوّم به مقابله با ایشان از جِبعَه بیرون آمدند و هجده هزار تن دیگر از بنیاسرائیل را که جملگی مردانی شمشیرزن بودند، از پا درآوردند.
26آنگاه همۀ بنیاسرائیل، یعنی تمامی قوم برآمده، به بِیتئیل رفتند و گریستند. ایشان آنجا در حضور خداوند نشسته، آن روز را تا شامگاه روزه داشتند، و قربانیهای تمامسوز و قربانیهای رفاقت به حضور خداوند تقدیم کردند.
27و بنیاسرائیل از خداوند مشورت خواستند (زیرا در آن ایام صندوق عهد خدا در آنجا بود
28و فینِحاس پسر اِلعازار پسر هارون در آن روزها به حضور آن به خدمت میایستاد) و پرسیدند: «آیا دیگر بار به جنگ برادران خود بنیبِنیامین بیرون رویم، یا اینکه بازایستیم؟» خداوند گفت: «برآیید، زیرا فردا ایشان را به دست شما تسلیم خواهم کرد.»
29پس اسرائیل دورتادور جِبعَه کمین نهادند.
30و بنیاسرائیل روز سوّم به مقابله با بنیبِنیامین برآمدند و همچون دفعات پیش در برابر جِبعَه صف آراستند.
31بنیبِنیامین به رویاروییِ قوم بیرون آمده، از شهر بیرون کشیده شدند. آنان همچون پیشتر به زدن و کشتن برخی از قوم آغاز کردند، و قریب به سی تن از مردان اسرائیل در صحرا و در راهها کشته شدند، یکی راه بِیتئیل و دیگری راه جِبعَه.
32بنیبِنیامین با خود گفتند: «ایشان همچون پیشتر در برابر ما منهزم شدهاند.» اما بنیاسرائیل گفتند: «بیایید بگریزیم و ایشان را از شهر به راهها بکشانیم.»
33پس مردان اسرائیل جملگی از مکان خود برخاسته، در بَعَلتامار صفآرایی کردند، و آن دسته از مردان اسرائیل نیز که کمین کرده بودند بهشتاب از کمینگاه خود در مَعَرِهجِبعَه بیرون آمدند.
34بدین ترتیب ده هزار مردِ برگزیده از تمامی اسرائیل به مقابله با جِبعَه آمدند، و جنگِ بسیار سختی درگرفت، اما بِنیامینیان نمیدانستند چه مصیبتی در انتظارشان است.
35و خداوند بِنیامین را در برابر اسرائیل مغلوب ساخت، و بنیاسرائیل در آن روز بیست و پنج هزار و یکصد تن از مردان بِنیامین را که جملگی شمشیرزن بودند، هلاک کردند.
36پس بنیبِنیامین دیدند که شکست خوردهاند. مردان اسرائیل در برابر بِنیامین عقب نشسته بودند، زیرا بر کمینی که دورتادور جِبعَه نهاده بودند، اعتماد داشتند.
37پس کمینکنندگان شتابان به جِبعَه هجوم بردند و به هر سو رفته، تمامی شهر را از دم تیغ گذراندند.
38علامتی که مردان اسرائیل و کمینکنندگان میان خود تعیین کرده بودند این بود که چون آنها ابری عظیم از دود از شهر بلند کنند،
39مردان اسرائیل به سوی بِنیامینیان برگردند. باری، مردان بِنیامین به زدن و کشتن قریب به سی تن از مردان اسرائیل آغاز کرده بودند. آنان میگفتند: «بهیقین ایشان همچون نبرد نخست، از پیش روی ما شکست خواهند خورد.»
40اما چون آن علامت به صورت ستونی از دود از شهر برخاست، بِنیامینیان به عقب خود نگریستند، و هان دود از تمام شهر به آسمان بلند بود.
41آنگاه مردان اسرائیل بازگشتند، و بِنیامینیان هراسان شدند زیرا دیدند به چه بلایی گرفتار آمدهاند.
42پس، از حضور مردان اسرائیل به جانب بیابان رویگردانیدند؛ ولی جنگ ایشان را درگرفت، و اسرائیلیانی که از شهرها بیرون آمدند ایشان را در میان خود هلاک ساختند.
43آنان بِنیامینیان را احاطه کرده، به تعقیبشان پرداختند، و از نوحَه تا مقابل جِبعَه در شرق، ایشان را پایمال نمودند.
44و از بِنیامین، هجده هزار تن که جملگی مردانی دلاور بودند، کشته شدند.
45پس ایشان برگشته، به جانب بیابان به صخرۀ رِمّون گریختند؛ اما مردان اسرائیل پنج هزار تن از آنان را در راهها کشتند و ایشان را تا جِدعوم سخت تعقیب کرده، دو هزار تن دیگر از ایشان را نیز از پای درآوردند.
46بدینسان شمار همۀ آنانی که از بِنیامین در آن روز مردند بیست و پنج هزار مردِ شمشیرزن بود، جملگی مردانی دلاور.
47ولی ششصد تن برگشته، به جانب بیابان به صخرۀ رِمّون گریختند و چهار ماه در صخرۀ رِمّون ماندند.
48و مردان اسرائیل بر بنیبِنیامین برگشته، ایشان را به دم شمشیر زدند، از شهرها و اهالی آنها، و هم بهایم و هر چه را که یافتند. نیز به هر شهری که رسیدند، آن را به آتش کشیدند.
اشعیا باب ۴۲
42:1 این است خادم من که از او حمایت میکنم، و برگزیدۀ من که جانم از او خشنود است. من روح خود را بر او مینهم، و او عدالت را در حق قومها جاری خواهد ساخت.
2او فریاد نخواهد زد و آوای خویش بلند نخواهد کرد، و صدای خود را در کوچهها نخواهد شنوانید.
3نی خُرد شده را نخواهد شکست، و فتیلۀ کمسو را خاموش نخواهد کرد. او عدالت را در کمال امانت اجرا خواهد نمود؛
4سست نخواهد شد و دلسرد نخواهد گشت تا عدل و انصاف را بر زمین برقرار سازد. سواحل دوردست چشمانتظار شریعت اویند.
5یهوه خدا که آسمانها را آفرید و آنها را گسترانید، او که زمین و ثمرات آن را وسعت میبخشد، و نَفَس را به مردمانی که بر آنند و روح را به کسانی که بر آن سالکند ارزانی میدارد، چنین میفرماید:
6«من، یهوه، تو را به جهت برقراری عدالت خواندهام؛ من دست تو را خواهم گرفت و تو را حفظ خواهم کرد؛ من تو را عهدی برای قوم و نوری برای ملتها خواهم ساخت؛
7تا چشمان نابینایان را بگشایی، و اسیران را از زندان برهانی، و ظلمتنشینان را از سیاهچال به در آوری.
8«من یهوه هستم! نام من این است! من جلال خود را به کسی دیگر نخواهم داد، و نه ستایش خویش را به بتهای تراشیده.
9اینک وقایع پیشین بهانجام رسید، و حال من از چیزهای نو خبر میدهم، و آنها را پیش از وقوع به شما اعلام میدارم.»
10ای دریانوردان و هرآنچه در دریاست، ای سواحل دوردست و تمامی ساکنان آنها، سرودی نو برای خداوند بسرایید، و او را از کرانهای زمین بستایید.
11صحرا و شهرهایش صدای خود را بلند کنند، و هم روستاهایی که اهالی قیدار در آنها ساکنند. ساکنان سِلاع بانگ شادی سر دهند، و از فراز کوهها فریاد برآورند.
12خداوند را جلال دهند، و او را از سواحل دوردست ستایش کنند.
13خداوند مانند جنگاوری بیرون میآید، و همچون مرد جنگی غیرت خویش را برمیانگیزاند؛ فریاد برکشیده، غریو نبرد سر میدهد و بر دشمنان خویش چیرگی مییابد.
14«دیرزمانی است که لب فرو~بستهام؛ خاموش ماندهام و خودداری کردهام؛ اما حال چون زنی در حالِ زا فریاد خواهم کرد، و نَفَسزنان آه خواهم کشید.
15کوهها و تپهها را خراب خواهم کرد، و گیاهانشان را خشک خواهم ساخت. نهرها را به ساحل شنی بدل خواهم کرد، و برکهها را خشک خواهم نمود.
16نابینایان را به راهی که نمیدانند رهبری خواهم کرد و در طریقهای ناآشنا هدایتخواهم نمود. تاریکی را در برابر ایشان به نور بدل خواهم کرد، ناهمواریها را به زمین هموار. آری، این همه را به جا خواهم آورد، و ایشان را وا نخواهم نهاد».
17آنان که بر تمثالهای تراشیده توکل دارند و به بتهای ریختهشده میگویند: «شمایید خدایان ما»! به عقب رانده خواهند شد و بهغایت شرمسار خواهند گردید.
18ای ناشنوایان، بشنوید! و ای نابینایان، بنگرید تا ببینید!
19کیست نابینا همچون خادم من، و کیست ناشنوا همچون پیامآور من که او را میفرستم؟ کیست که کور باشد مانند همپیمان من، و نابینا همچون خادم خداوند؟
20چیزهای بسیار میبینی، اما توجه نمیکنی؛ گوشهایت باز است، اما هیچ نمیشنوی!
21خداوند را به سبب عدالتش پسند آمد که شریعت خود را بزرگ داشته، تکریم نماید.
22اما اینان قومی به غنیمت برده شده و به تاراج رفتهاند؛ جملگی در سیاهچالها در بند نهاده شده و در زندانها پنهانند. غنیمت گشتهاند و کسی نیست که رهاییشان دهد، به تاراج رفتهاند و کسی نمیگوید: «باز ده».
23کیست در میان شما که بدین کلام گوش بسپارد، و برای ایام آینده توجه کند و بشنود؟
24کیست که یعقوب را به تاراجگر تسلیم کرد، و اسرائیل را به دست غارتگران سپرد؟ آیا خداوند نبود که به او گناه ورزیدند؟ زیرا نمیخواستند به راههای او سلوک کنند، و از شریعت او اطاعت نکردند.
25از این رو حِدَت خشم خود را بر ایشان ریخت و شدت جنگ را بر ایشان نازل فرمود؛ و آن ایشان را از هر سو در کام کشید، اما در نیافتند؛ و ایشان را سوزانید، اما عبرت نیاموختند.
اول یوحنا باب ۵
5:1 هر که ایمان دارد عیسی همان مسیح است، از خدا مولود شده است؛ هر که پدر را محبت میکند، فرزند او را نیز محبت میکند.
2از اینجا میدانیم فرزندان خدا را محبت میکنیم که خدا را محبت میکنیم و از احکام او اطاعت مینماییم.
3محبت به خدا همین است که از احکام او اطاعت کنیم و احکام او باری گران نیست.
4زیرا هر که از خدا مولود شده است، بر دنیا غلبه مییابد و این است غلبهای که دنیا را مغلوب کرده است، یعنی ایمان ما.
5کیست آن که بر دنیا غلبه مییابد جز آن که ایمان دارد عیسی پسر خداست؟
6اوست آن که با آب و خون آمد، یعنی عیسی مسیح. تنها نه با آب، بلکه با آب و خون؛ و روح است که شهادت میدهد، چون روح، حق است.
7زیرا سه هستند که شهادت میدهند:
8روح و آب و خون؛ و این سه یک هستند.
9اگر ما شهادت انسان را میپذیریم، شهادت خدا بسی بزرگتر است، زیرا شهادتی است که خدا خود دربارۀ پسرش داده است.
10هر که به پسر خدا ایمان دارد، این شهادت را در خود دارد. امّا آن که شهادت خدا را باور نمیکند، او را دروغگو شمرده است، زیرا شهادتی را که خدا دربارۀ پسر خود داده، نپذیرفته است.
11و آن شهادت این است که خدا به ما حیات جاویدان بخشیده، و این حیات در پسر اوست.
12آن که پسر را دارد، حیات دارد و آن که پسر خدا را ندارد از حیات برخوردار نیست.
13اینها را به شما نوشتم که به نام پسر خدا ایمان دارید، تا بدانید که از حیات جاویدان برخوردارید.
14این است اطمینانی که در حضور او داریم که هر گاه چیزی بر طبق ارادۀ وی درخواست کنیم، ما را میشنود.
15و اگر میدانیم که هرآنچه از او درخواست کنیم ما را میشنود، پس اطمینان داریم که آنچه از او خواستهایم، دریافت کردهایم.
16اگر کسی ببیند برادرش گناهی میکند که به مرگ نمیانجامد، دعا کند و خدا به او حیات خواهد بخشید. این را دربارۀ کسی میگویم که گناهش به مرگ نمیانجامد. گناهی هست که به مرگ میانجامد. دربارۀ چنین گناهی نمیگویم که باید دعا کرد.
17هر عمل نادرستی گناه است، ولی گناهی هم هست که به مرگ نمیانجامد.
18ما میدانیم که هر که از خدا مولود شده است، در گناه زندگی نمیکند، بلکه آن ’مولودِ خدا‘ او را حفظ میکند و دست آن شریر به او نمیرسد.
19ما میدانیم که از خدا هستیم و تمامی دنیا در آن شریر لمیده است.
20همچنین میدانیم که پسر خدا آمده و به ما بصیرت بخشیده تا حق را بشناسیم، و ما در او هستیم که حق است، یعنی در پسر او عیسی مسیح. اوست خدای حق و حیات جاویدان.
21ای فرزندان، خود را از بتها محفوظ نگاه دارید.