برنامه مطالعه روزانه
۲۰ سپتامبر
اول تواریخ باب ۳
3:1 اینانند پسران داوود که در حِبرون برایش زاده شدند: نخستزادهاش اَمنون، از اَخینوعَمِ یِزرِعیلی؛ دوّمین، دانیال، از اَبیجایِلِ کَرمِلی؛
2سوّمین، اَبشالوم، پسر مَعَکاه دخترِ تَلمای، پادشاه جِشور؛ چهارمین، اَدونیا، پسر حَجّیت؛
3پنجمین، شِفَطیا، از اَبیطال، و ششمین یِترِعام، از عِجلَه همسر داوود.
4این شش تن در حِبرون برای داوود زاده شدند، جایی که او هفت سال و نیم سلطنت کرد. داوود سی و سه سال نیز در اورشلیم سلطنت نمود،
5و اینان در اورشلیم برایش زاده شدند: شِمِعا، شوباب، ناتان و سلیمان، که این چهار تن از بَتشِبَع دختر عَمّیئیل بودند؛
6و نیز یِبحار، اِلیشوعَ، اِلیفِلِط،
7نوجَه، نِفِج، یافیَع،
8اِلیشَمَع، اِلیاداع و اِلیفِلِط، یعنی نُه تن.
9تمامی اینها پسران داوود بودند، و او افزون بر این از مُتَعِههایش نیز پسران داشت؛ و تامار خواهر اینها بود.
10پسر سلیمان، رِحُبعام بود و پسر او، اَبیّا؛ پسر او، آسا؛ پسر او، یَهوشافاط؛
11پسر او، یِهورام؛ پسر او، اَخَزیا؛ پسر او، یوآش؛
12پسر او، اَمَصیا؛ پسر او، عَزَریا؛ پسر او، یوتام؛
13پسر او، آحاز؛ پسر او، حِزِقیا؛ پسر او، مَنَسی؛
14پسر او، آمون، و پسر او، یوشیا.
15پسران یوشیا، نخستزادهاش یوحانان، دوّمین، یِهویاقیم، سوّمین، صِدِقیا و چهارمین، شَلّوم بودند.
16نوادگان یِهویاقیم، پسرش یِهویاکین و پسر وی، صِدِقیا بودند.
17پسران یِهویاکینِ اسیر، از این قرار بودند: پسرش شِئَلتیئیل،
18مَلکیرام، فِدایاه، شِناَصَّر، یِقَمیا، هوشاماع و نِدَبیا.
19پسران فِدایاه، زروبابِل و شِمعی بودند. پسران زروبابِل، مِشُلّام و حَنَنیا بودند، که خواهرشان شِلومیت بود؛
20و نیز حَشوبَه، اوهِل، بِرِخیا، حَسَدیا و یوشَبحِسِد، یعنی پنج تن.
21پسران حَنَنیا، فِلَطیا و یِشَعیا بودند؛ پسر یِشَعیا، رِفایا بود؛ پسر او اَرنان، پسر او عوبَدیا، و پسر او، شِکَنیا.
22نوادگان شِکَنیا عبارت بودند از شِمَعیا، و پسران شِمَعیا، حَطّوش، یِجال، باریَح، نِعَریا و شافاط بودند، یعنی شش تن.
23پسران نِعَریا، اِلیوعینای، حِزْقیا و عَزریقام بودند، یعنی سه تن.
24پسران اِلیوعینای، هودایا، اِلیاشیب، فِلایا، عَقّوب، یوحانان، دِلایا و عَنانی بودند، یعنی هفت تن.
حزقیال باب ۱۶
16:1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
2«ای پسر انسان، اورشلیم را از اعمال کراهتآورش آگاه ساز!
3و بگو، خداوندگارْ یهوه به اورشلیم چنین میگوید: اصل و ولادت تو از سرزمین کنعان است؛ پدرت اَموری و مادرت حیتّی بود.
4و اما تولد تو: در روزی که متولد شدی، نافت را نبریدند و تو را به آب نشستند تا طاهر شوی، و نه تو را نمک مالیدند ونه به قنداقه پیچیدند.
5چشمی بر تو ترحم نکرد تا از شفقت یکی از این کارها را در حق تو انجام دهد، بلکه در روز تولدت تو را خوار شمرده، به صحرا بیرون افکندند.
6«و من از نزد تو گذر کردم و تو را در خونت غلتان دیدم. پس به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“ آری، به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“
7و تو را همچون گیاهان صحرا پروردم. پس نمو کرده، بزرگ شدی و به سن بلوغ رسیدی. پستانهایت شکل گرفت و گیسوانت بلند شد. اما برهنه و عریان بودی.
8«و دیگر بار از نزد تو گذر کردم، و چون بر تو نگریستم، دیدم که اینک به سن عشق رسیدهای. پس دامن ردایم را بر تو گستردم و عریانیات را پوشاندم، و برای تو سوگند خوردم و با تو عهد بستم و از آنِ من شدی؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
9تو را به آب شستم و خون از پیکرت زدودم و به روغن تدهینت کردم.
10بر تو لباس گلدوزی شده پوشانیدم و پاپوشهای چرمین به پایت کردم. تو را به کتان نفیس پیچیدم و به ابریشم پیراستم.
11به زیورها زینتت دادم و دستبندها بر دستانت و گردنبندی بر گردنت نهادم.
12بر بینیات حلقه و بر گوشهایت گوشوارهها و بر سرت تاجی زیبا نهادم.
13پس، به طلا و نقره آراسته شدی. جامهات از کتانِ نفیس و ابریشم و پارچۀ گلدوزی شده بود و خوراکت آرد مرغوب و عسل و روغن. پس بینهایت زیبا شده، به درجۀ ملوکانه ممتاز گشتی.
14آوازۀ تو به سبب زیباییات در میان قومها پخش شد، زیرا خداوندگارْ یهوه میفرماید که آن زیبایی به سبب فرّ و شکوه من که آن را بر تو نهادم، کامل بود.
15«اما تو بر زیبایی خود توکل کردی و به سبب آوازهات فاحشگی نمودی و فحشای خود را بر هر رهگذری که خواهان آن بود فرو~ریختی.
16از جامههایت برخی را گرفته، بدانها مکانهای بلندِ رنگارنگ برای خود ساختی و بر آنها زنا کردی، کارهایی که نباید واقع شود و هرگز نباید رُخ دهد.
17همچنین، جواهرات زیبایت را، از طلا و نقرهای که من به تو داده بودم، برگرفته تمثالهای مردان برای خود ساختی و با آنها زنا کردی.
18و جامههای گلدوزی شدهات را گرفته، بر آنها پوشانیدی و روغن و بخورِ مرا پیش آنها نهادی.
19همچنین نانی را که من به تو داده بودم و آرد مرغوب و روغن و عسلی را که تو را بدان پرورده بودم، همچون رایحۀ خوشایند پیش آنها گذاشتی. آری، خداوندگارْ یهوه میگوید که چنین بود.
20پسران و دخترانی را که برای من زاده بودی، برگرفتی و آنها را چون خوراک برای بتها قربانی کردی. آیا فاحشهگری تو کم بود
21که فرزندان مرا نیز کشتی و آنها را با گذراندن از آتش به بتها تسلیم کردی؟
22در تمامی اعمال کراهتآور و فاحشهگری خود، ایام جوانی خویش را به یاد نیاوردی، آنگاه که عریان و برهنه در خون خود میغلتیدی.
23«خداوندگارْ یهوه میگوید: وای بر تو! وای بر تو! زیرا علاوه بر تمامی شرارتهایت،
24محرابگاه و مکانی بلند در هر میدان برای خود ساختی.
25و بر سر هر کوچه، مکانهای بلند خود را بنا کردی و زیبایی خویش را مکروه ساختی، و برای هر رهگذری پاهای خود را گشوده، بر زناکاری خویش افزودی.
26با همسایگانِ مصریِ شهوترانت زنا کردی و بر زناکاری خود افزوده، خشم مرا برافروختی.
27پس، اینک من دست خود را بر تو دراز کرده، از سهمیهات کاستم و تو را به آرزوی نفرتکنندگانت، یعنی دختران فلسطینیان، که از رفتار قبیح تو شرمگین بودند، تسلیم کردم.
28و چون باز سیر نشدی، با آشوریان نیز زنا کردی؛ آری، با آنان نیز زنا کردی، اما باز سیر نشدی.
29و فحشای خود را تا به سرزمین تاجران، یعنی کَلدِه، گستردی، اما از این هم سیر نشدی.
30«خداوندگارْ یهوه میگوید: دل تو چه بیمار است که تمامی این اعمال را که کار فاحشهای بیحیا است، انجام میدهی.
31برای خود محرابگاهی بر سر هر کوی، و مکانی بلند در هر میدان بنا کردی. با این همه، همچون دیگر فاحشهها نبودی، زیرا که مزد را خوار شمردی.
32ای زن زناکار که بیگانگان را به جای شوهر خود میپذیری،
33همۀ فاحشهها اُجرت میگیرند، اما تو به همۀ معشوقانت هدیه دادی. تو به ایشان رشوه دادی تا از هر سو در پی فحشای تو نزدت بیایند.
34پس، تو در فاحشگی خود برخلاف دیگر زنان بودی. هیچکس از پی تو نیامد تا تو را به فاحشگی بگیرد، و تو اُجرت نگرفتی بلکه اُجرت دادی، پس تو برخلاف دیگران بودی.
35«پس، تو ای فاحشه، کلام خداوند را بشنو:
36خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: از آن رو که هَوَسرانی تو به فراوانی جریان یافت و عریانی تو در زناکاری با معشوقانت و با همۀ بتهای بیارزشت آشکار گردید، و نیز به سبب خون فرزندانت که به پای ایشان ریختی،
37اینک همۀ معشوقانت را که از ایشان لذت میبردی گِرد خواهم آورد، خواه آنان را که دوست میداشتی و خواه آنان را که نفرت میکردی؛ آری همۀ آنان را از هر سو بر ضد تو گِرد خواهم آورد و برهنگی تو را بر ایشان آشکار خواهم ساخت تا تمامیِ عریانیات را ببینند.
38بر تو همان فتوایی را خواهم داد که بر زنانی که زنا میکنند و خون میریزند، و در خشم و غیرت خویش خونت را خواهم ریخت.
39و تو را به دست عاشقانت تسلیم خواهم کرد و آنان محرابگاههای تو را ویران کرده، مکانهای بلندت را فرو~خواهند ریخت و جامههایت را از تنت کنده، جواهرات زیبایت را خواهند گرفت و برهنه و عریان رهایت خواهند کرد.
40آنان جماعتی را بر ضد تو فرا~خواهند آورد که تو را سنگسار کرده، به شمشیر خود پاره پاره خواهند نمود،
41و خانههای تو را به آتش خواهند سوزانید و در برابر دیدگانِ زنانِ بسیار بر تو مکافات خواهند رسانید. پس من تو را از فاحشگی باز خواهم داشت و تو دیگر اُجرت نخواهی داد.
42بدینسان خشم خود را نسبت به تو فرو~خواهم نشانید و غیرتم از تو بر خواهد گشت؛ و آرام گرفته، دیگر خشمگین نخواهم بود.
43چون دوران جوانی خویش را به یاد نیاوردی بلکه خشم مرا به همۀ اینها برانگیختی، پس خداوندگارْ یهوه میگوید که هان من نیز کردار خودت را بر سرت خواهم آورد. آیا علاوه بر تمامی کارهای کراهتآور خود، هرزگی نکردی؟
44«اینک هر که مَثَل میآورد، این مَثَل را بر تو خواهد آورد که: ”دختر، به مادرش میرود!“
45براستی که تو دختر مادرت هستی! همان که از شوهر و فرزندان خود نفرت داشت؛ و براستی که جفت خواهرانت هستی! همانان که از شوهران و فرزندان خود نفرت داشتند. مادرت حیتّی و پدرت اَموری بود.
46خواهر بزرگت، سامِرِه است که با دخترانش به جانب شمال تو زندگی میکند و خواهر کوچکت سُدوم است که با دخترانش به جانب جنوب تو ساکن است.
47تو نه تنها در راههای ایشان گام برداشتی و مطابق اعمال کراهتآورشان عمل کردی، بلکه در مدتی بس کوتاه، در همۀ راههایت از آنان فاسدتر گشتی.
48خداوندگارْ یهوه میگوید: به حیات خودم قسم که حتی خواهرت سُدوم و دخترانش چنان نکردند که تو و دخترانت کردید.
49«هان گناه خواهرت سُدوم این بود: او و دخترانش تکبر و خوراک فراوان داشتند و در رفاه و آسودهخیالی به سر میبردند، اما از فقیران و نیازمندان دستگیری نمیکردند.
50آنها مغرور بودند و در حضور من مرتکب اعمال کراهتآور میشدند؛ پس چون این را دیدم، ایشان را از میان برداشتم.
51سامِرِه نیز نیمِ گناهان تو را مرتکب نشد. تو بیش از همۀ آنان مرتکب اعمال کراهتآور شدی و با همۀ اعمال قبیحت خواهرانت را پارسا نمایاندی.
52حال تو نیز که به دفاع از خواهرانت برخاستی، متحمل رسوایی خود شو! از آنجا که تو با قباحتی بیش از خواهرانت مرتکب گناه شدی، ایشان از تو پارساترند. پس تو نیز شرمگین باش و متحمل رسواییخود شو، زیرا روی خواهرانت را سپید کردی!
53«اما سعادت ایشان، یعنی سعادت سُدوم و دخترانش و سعادت سامِرِه و دخترانش را احیا خواهم کرد، و سعادت تو را نیز در میان ایشان احیا خواهم کرد،
54تا متحمل رسوایی خود شوی و به سبب هرآنچه در تسلی بخشیدن ایشان کردهای، به شرم آیی.
55و اما خواهرانت، یعنی سُدوم و دخترانش، به حالت نخستِ خود بر خواهند گشت و سامِرِه و دخترانش به حالت نخست خود بر خواهند گشت، و تو و دخترانت نیز به حالت نخست خود بر خواهید گشت.
56آیا خواهرت سُدوم در روز تکبرِ تو بر زبانت ضربالمثل نبود،
57پیش از آنکه شرارت تو هویدا گردد؟ حال تو خودْ در میان دختران اَرام و جمیع همسایگانش و دختران فلسطین مورد نکوهش هستی، یعنی همۀ اطرافیان که تو را خوار میشمارند.
58خداوند میفرماید: تو متحمل عواقب هرزگی و اعمال کراهتآورت خواهی شد.
59«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: به همانگونه که تو عمل کردی، من با تو عمل خواهم کرد، زیرا تو با شکستن عهد، سوگند را خوار شمردی.
60با این حال، من عهد خود را که در ایام جوانیات با تو بستم، به یاد خواهم آورد و با تو عهد جاودانی استوار خواهم داشت.
61و آنگاه که خواهران بزرگتر و کوچکترت را بپذیری، راههای خود را به یاد خواهی آورد و شرمسار خواهی شد. من ایشان را به جای دختران به تو خواهم بخشید، اما نه بر اساس عهد خویش با تو.
62من عهد خود را با تو استوار خواهم کرد، و آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم.
63و خداوندگارْ یهوه میگوید که چون برای تو به جهت هرآنچه کردهای کفاره کنم، آنگاه به یاد آورده، شرمسار خواهی شد و از فرط رسوایی دیگر هرگز دهان نخواهی گشود.»
لوقا باب ۱۲
12:1 در این هنگام، هزاران تن گرد آمدند، چندان که بر یکدیگر پا مینهادند. عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد و گفت: «از خمیرمایۀ فَریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید.
2هیچ چیزِ پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیزِ پوشیده نیست که عیان نگردد.
3آنچه در تاریکی گفتهاید، در روشنایی شنیده خواهد شد، و آنچه پشت درهای بسته نجوا کردهاید، از فراز بامها اعلام خواهد گردید.
4«دوستان، به شما میگویم از کسانی که جسم را میکُشند و بیش از این نتوانند کرد، مترسید.
5به شما نشان میدهم از که باید ترسید: از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد. آری، به شما میگویم، از اوست که باید ترسید.
6آیا پنج گنجشک را به دو پول سیاه نمیفروشند؟ با این حال، حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمیگردد.
7حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است. پس مترسید، زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است.
8«به شما میگویم، هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد.
9امّا هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد.
10هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید، آمرزیده شود، امّا هر که به روحالقدس کفر گوید، آمرزیده نخواهد شد.
11چون شما را به کنیسهها و به حضور حاکمان و صاحبمنصبان برند، نگران مباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید،
12زیرا در آن هنگام روحالقدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت.»
13ناگاه کسی از میان جمعیت به او گفت: «استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند.»
14عیسی پاسخ داد: «ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا مُقَسِم قرار داده است؟»
15پس به مردم گفت: «بههوش باشید و از هر گونه حرص و آز بپرهیزید، زیرا زندگی انسان به فزونی داراییاش نیست.»
16سپس این مَثَل را برایشان آورد: «مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد.
17پس با خود اندیشید، ”چه کنم، زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم؟“
18سپس گفت: ”دانستم چه باید کرد! انبارهای خود را خراب میکنم و انبارهایی بزرگتر میسازم، و همۀ گندم و اموال خود را در آنها ذخیره میکنم.
19آنگاه به خود خواهم گفت: ای جان من، برای سالیان دراز اموال فراوان اندوختهای. حال آسوده بِزی؛ بخور و بنوش و خوش باش.“
20امّا خدا به او گفت: ”ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند. پس آنچه اندوختهای، از آنِ که خواهد شد؟“
21این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد، امّا برای خدا ثروتمند نیست.»
22آنگاه عیسی خطاب به شاگردان خود گفت: «پس به شما میگویم، نگران زندگی خود مباشید که چه بخورید، و نه نگران بدن خود که چه بپوشید.
23زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است.
24کلاغها را بنگرید: نه میکارند و نه میدروند، نه کاهدان دارند و نه انبار؛ با این همه خدا به آنها روزی میدهد. و شما چقدر باارزشتر از پرندگانید!
25کیست از شما که بتواند با نگرانی، ذِراعی بر قامت خود بیفزاید؟
26پس، اگر از انجام چنین کار کوچکی ناتوانید، از چه سبب نگران مابقی هستید؟
27سوسنها را بنگرید که چگونه نمو میکنند؛ نه زحمت میکشند و نه میریسند. به شما میگویم که حتی سلیمان نیز با همۀ شکوه و جلالش همچون یکی از آنها آراسته نشد.
28پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده میشود، چنین میپوشانَد، چقدر بیشتر شما را، ای سستایمانان!
29پس در پی این مباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها مباشید.
30زیرا اقوام خداناشناسِ این دنیا در پی اینگونه چیزهایند، امّا پدر شما میداند که به این همه نیاز دارید.
31بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید، که همۀ اینها نیز به شما داده خواهد شد.
32«ای گلۀ کوچک، ترسان مباشید، زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند.
33آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید؛ برای خود کیسههایی فراهم کنید که پوسیده نشود، و گنجی پایانناپذیر در آسمان بیندوزید، جایی که نه دزد آید و نه بید زیان رساند.
34زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود.
35«کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید.
36همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد، تا چون از راه رسد و در را کوبد، بیدرنگ بر او بگشایند.
37خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان بازگردد، آنان را بیدار و هوشیار یابد. آمین، به شما میگویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد.
38خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان از راه رسد، چه در پاس دوّم شب، چه در پاس سوّم، ایشان را بیدار و هوشیار یابد.
39«بدانید که اگر صاحبخانه میدانست دزد در چه ساعتی خواهد آمد، نمیگذاشت به خانهاش دستبرد زنند.
40پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید.»
41پطرس پرسید: «سرور من، آیا این مَثَل را برای ما آوردی یا برای همه؟»
42خداوند در پاسخ گفت: «پس آن مباشر امین و دانا کیست که اربابش او را به سرپرستی خادمان خانۀ خود گماشته باشد تا سهم خوراک آنان را به موقع بدهد؟
43خوشا به حال آن غلام که چون اربابش بازگردد، او را مشغول کار بیند.
44یقین بدانید که او را بر همۀ مایملک خود خواهد گماشت.
45امّا اگر آن غلام با خود بیندیشد که ”ارباب در آمدن تأخیر کرده،“ و به آزار خادمان و خادمهها، و خوردن و نوشیدن و میگساری بپردازد،
46آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد و او را از میان دو پاره کرده، در جایگاه خیانتکاران خواهد افکند.
47«غلامی که خواستِ اربابش را میداند و با این حال، خود را برای انجام آن آماده نمیکند، تازیانۀ بسیار خواهد خورد.
48امّا آن که خواست اربابش را نمیداند و کاری میکند که سزاوار تنبیه است، تازیانۀ کمتر خواهد خورد. هر که به او بیشتر داده شود، از او بیشتر نیز مطالبه خواهد شد؛ و هر که مسئولیتش بیشتر باشد، پاسخگوییاش نیز بیشتر خواهد بود.
49«من آمدهام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تا کنون افروخته شده بود!
50امّا مرا تعمیدی باید، و چه در فشارم تا به انجام رسد.
51آیا گمان میبرید آمدهام تا صلح به زمین آورم؟ نه، بلکه آمدهام تا جدایی افکنم.
52از این پس، میان پنج تن از اهل یک خانه جدایی خواهد افتاد؛ سه علیه دو خواهند بود و دو علیه سه.
53پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر.»
54سپس به جماعت گفت: «چون بینید ابری در مغرب پدیدار شود، بیدرنگ میگویید: ”باران خواهد بارید،“ و باران میبارد.
55و چون باد جنوب وزد، میگویید: ”هوا گرم خواهد شد،“ و چنین میشود.
56ای ریاکاران! شما که نیک میدانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیر کنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر ناتوانید؟
57«چرا خود دربارۀ آنچه درست است داوری نمیکنید؟
58هنگامی که با شاکیِ خود نزد حاکم میروی، بکوش تا در راه با او آشتی کنی، مبادا تو را نزد قاضی کشاند و قاضی تو را به نگهبان سپارد، و به زندان افتی.
59به تو میگویم که تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد.»