برنامه مطالعه روزانه
۲۲ سپتامبر
اول تواریخ باب ۵
5:1 اینانند پسران رِئوبین، نخستزادۀ اسرائیل؛ زیرا که رِئوبین نخستزاده بود، اما از آنجا که بستر پدر خود را بیحرمت ساخت، حق نخستزادگی او به پسران یوسف، پسر اسرائیل، داده شد. از این رو در نسبنامه ثبت نشده که او نخستزاده است؛
2اگرچه یهودا بر برادرانش برتری یافت و رهبری از او برخاست، اما حقِ نخستزادگی از آنِ یوسف بود.
3باری، پسران رِئوبین، نخستزادۀ اسرائیل، خَنوخ، فَلّو، حِصرون و کَرْمی بودند.
4نسل یوئیل: پسرش شِمَعیا، پسر او جوج، پسر او شِمعی،
5پسر او میکاه، پسر او رِآیا، پسر او بَعَل،
6و پسر او بِئیرَه که رهبر رِئوبینیان بود و تِغلَتفِلاِسِر پادشاه آشور او را به تبعید برد.
7خویشان وی بر حسب طوایفشان به هنگام ثبت نسبنامههای نسلهایشان: رئیسِ ایشان یِعیئیل، زکریا،
8و بِلاع پسر عَزاز پسر شِمَع پسر یوئیل، که در عَروعیر، تا نِبو و بَعَلمِعون، ساکن بود.
9آنان همچنین به جانب شرق تا به مدخل بیابان در این سوی فُرات مسکن داشتند، زیرا احشام ایشان در سرزمین جِلعاد زیاد شده بود.
10ایشان در روزگار شائول با هاجْریان جنگیدند، و هاجْریان به دست ایشان افتادند. پس ایشان در خیمههای هاجْریان، در سرتاسر منطقۀ شرقی جِلعاد، ساکن شدند.
11نوادگان جاد مقابل رِئوبینیان در سرزمین باشان تا سرحد سَلِخَه مسکن داشتند.
12رئیس ایشان یوئیل بود؛ شافام دوّم بود، و نیز یَعنای و شافاط، که همگی در باشان بودند.
13خویشان ایشان بر حسب خاندانهایشان، میکائیل، مِشُلّام، شِبَع، یورای، یَعکان، زیَع و عِبِر، یعنی هفت تن بودند.
14اینان بودند پسران اَبیحایِل، پسر حوری پسر یارُاَخ پسر جِلعاد پسر میکائیل پسر یِشیشای پسر یَحدو پسر بوز.
15اَخی پسر عَبدیئیل پسر جونی، رئیس خاندانشان بود.
16آنان در جِلعاد میزیستند، یعنی در باشان و توابعش، و در تمامی چراگاههای شارون تا سرحدات آنها.
17پس اینها به تمامی در روزگار یوتام پادشاه یهودا، و در روزگار یِرُبعام پادشاه اسرائیل، در نسبنامهها ثبت گردیدند.
18از میان رِئوبینیان و جادیان و نیم قبیلۀ مَنَسی، دلاورمردانی که سپر و شمشیر برمیداشتند و کمانگیر و جنگآزموده بودند، بر روی هم ۴۴۷۶۰ تن بودند.
19آنان با هاجْریان و یِطور و نافیش و نوداب جنگیده،
20بر ایشان ظفر یافتند، زیرا خدا هاجْریان و تمامی کسانی را که با آنها بودند به دست ایشان تسلیم کرد، از آن رو که هنگام جنگ نزد خدا فریاد برآوردند، و او خواهش ایشان را اجابت فرمود زیرا که بدو توکلکردند.
21آنان احشامِ هاجْریان را، یعنی پنجاه هزار شتر و دویست و پنجاه هزار گوسفند و دو هزار الاغ را با یکصد هزار تن، به تاراج بردند.
22از آنجا که جنگ از جانب خدا بود، بسیاری کشته شدند. پس ایشان تا زمان تبعید، در جای آنان ساکن بودند.
23مردمان نیم قبیلۀ مَنَسی در زمین ساکن شده، از باشان تا بَعَلحِرمون، سِنیر و کوه حِرمون، بسیار کثیر گشتند.
24اینان بودند سران خاندانهایشان: عافِر، یِشعی، اِلیئیل، عِزریئیل، اِرمیا، هودَوْیا و یَحدیئیل. اینان جنگاورانی دلاور، مردانی نامدار، و سران خاندانهایشان بودند.
25با این حال، به خدای پدرانشان خیانت ورزیده، از پی خدایان اقوامِ سرزمینی که خدا ایشان را از برابرشان نابود کرده بود، زنا کردند.
26پس خدای اسرائیل، روحِ فول پادشاه آشور، یعنی روحِ تِغلَتفِلاِسِر پادشاه آشور را برانگیخت، و او رِئوبینیان و جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی را اسیر کرده، ایشان را به حَلَح، خابور، هارا، و نهر جوزان برد، که تا به امروز در آنجا هستند.
حزقیال باب ۱۸
18:1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
2«مقصود شما از آوردن این مَثَل دربارۀ سرزمین اسرائیل چیست که میگویید: ”پدران غوره میخورند، و دندان فرزندان کُند میشود“؟
3خداوندگارْ یهوه میفرماید، به حیات خودم قسم که از این پس در اسرائیل این مَثَل را نخواهید آورد.
4اینک همۀ جانها از آنِ من است؛ جانهای پدران همانند جانهای پسران از آن من است، و هر جانی که گناه کند، همان خواهد مرد.
5«اگر کسی پارسا باشد و انصاف و عدالت را به جا آورد،
6و بر روی کوهها خوراک نخورد و چشم به سوی بتهای بیارزش خاندان اسرائیل برنیفرازد، و زن همسایۀ خویش را بیعصمت نسازد و به زنی در ایام قاعدگی نزدیکی ننماید،
7و بر کسی ظلم نکند و گرو کسی را که از او قرض گرفته، به او بازپس دهد و مال کسی را غَصْب نکند، بلکه نان خویش را به گرسنگان دهد و برهنگان را به جامه بپوشاند،
8و نقد خود را به ربا ندهد و سود نستاند، و از بیانصافی بپرهیزد، و انصاف حقیقی را میان افراد برقرار دارد،
9و در فرایض من سلوک کند و قوانین مرا نگاه داشته آنها را با امانت به عمل آورد، چنین کسی پارسا است و بهیقین خواهد زیست؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
10«اما اگر این شخص پسری خشن و خونریز تولید کند که یکی از این کارها را به عمل آورد -
11اگرچه خود او هیچیک از آنها را نکرده باشد - یعنی بر فراز کوهها خوراک بخورد و زن همسایۀ خویش را بیعصمت سازد
12و بر فقیران و نیازمندان ستم روا دارد و مال دیگری را غصب کند و آنچه را به گرو گرفته، بازپس ندهد و چشمان خویش به سوی بتها برافرازد و مرتکب اعمال کراهتآور شود،
13و نقد خود را به ربا دهد و سود بستاند، آیا چنین کسی زنده خواهد ماند؟ البته که نه! او به سبب همۀ کارهای کراهتآوری که کرده است، بهیقین خواهد مرد، و خونش بر گردن خودش خواهد بود.
14«حال اگر این مرد پسری داشته باشد که همۀ گناهانی را که پدرش مرتکب میشود، ببیند، و آنها را ملاحظه کرده، مانند پدرش عمل نکند،
15یعنی بر فراز کوهها خوراک نخورد و چشم به سوی بتهای خاندان اسرائیل برنیفرازد و زن همسایۀ خویش را بیعصمت نسازد،
16و بر کسی ستم روا ندارد و گرو نگیرد و مال کسی را غصب نکند، بلکه نان خویش را به گرسنگان دهد و برهنگان را به جامه بپوشاند
17و دست خویش از گناه بازدارد و ربا و سود نستاند و قوانین مرا به عمل آورد و در فرایض من سلوک کند، چنین کسی به سبب گناه پدرش نخواهد مرد، بلکه بهیقین زنده خواهد ماند.
18و اما پدرش، از آنجا که ستم روا داشته و مال برادرانش را غصب کرده و در میان قوم خویش به آنچه نیکو نیست عمل کرده است، در گناه خویش خواهد مرد.
19«اما شما میگویید: ”چرا پسر متحمل بار تقصیر پدر نشود؟“ وقتی پسر به انصاف و پارسایی عمل کرده و تمامی فرایض مرا نگاه داشته و آنها را به جا آورده است، بهیقین زنده خواهد ماند.
20هر که گناه کند، اوست که خواهد مرد. پسر متحمل بار تقصیر پدر نخواهد شد و نه پدر متحمل بار تقصیر پسر. پارساییِ شخص پارسا به حساب خودش گذاشته خواهد شد و شرارت شخص شریر نیز به حساب خودش.
21«اما اگر شخص شریر از همۀ گناهانی که مرتکب شده، روی بگرداند و همۀ فرایض مرا نگاه داشته، به انصاف و پارسایی عمل کند، بهیقین زنده خواهد ماند و نخواهد مرد.
22هیچیک از نافرمانیهایی که مرتکب شده، به ضد او به یاد آورده نخواهد شد؛ بلکه به سبب آن پارسایی که به جا آورده، زنده خواهد ماند.
23خداوندگارْ یهوه میفرماید: آیا براستی من از مردن شخص شریر خشنود میشوم؟ نه! بلکه از اینکه او از راههای خود بازگشت کند و زنده بماند.
24اما اگر شخص پارسا، از پارساییاش برگردد و شرارت ورزد و بر وفق همۀ اعمال کراهتآوری که شریران انجام میدهند عمل کند، آیا زنده خواهد ماند؟ نه! بهواقع هیچیک از اعمال پارسایانهای که به جا آورده است به یاد آورده نخواهد شد، بلکه به سبب خیانتی که ورزیده و گناهی که کرده است، خواهد مرد.
25«اما شما میگویید: ”راه خداوندگار منصفانه نیست!“ پس اکنون ای خاندان اسرائیل بشنوید: آیا راه من است که منصفانه نیست یا راههای شما؟
26وقتی شخص پارسا، از پارساییاش برگردد و مرتکب شرارت شود، به سبب آن خواهد مرد؛ آری، او به سبب شرارتی که مرتکب شده، خواهد مرد.
27به همینسان، اگر شخص شریر از شرارتی که کرده، برگردد و به انصاف و پارسایی عمل کند، جان خود را زنده نگاه خواهد داشت.
28از آنجا که او همۀ نافرمانیهایی را که مرتکب شده، ملاحظه کرده و از آنها برگشته است، بهیقین زنده خواهد ماند و نخواهد مرد.
29اما خاندان اسرائیل میگویند: ”راه خداوندگار منصفانه نیست!“ ای خاندان اسرائیل، آیا راههای من است که منصفانه نیست یا راههای شما؟
30«پس ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه میگوید، من هر یک از شما را بر حسب اعمالش داوری خواهم کرد. توبه کنید و از تمامی نافرمانیهای خود بازگشت نمایید، تا شرارت موجب سقوط شما نشود.
31همۀ نافرمانیهایی را که مرتکب شدهاید، از خود به دور افکنید و قلبی نو و روحی تازه برای خود فراهم کنید! ای خاندان اسرائیل، چرا بمیرید؟
32زیرا، خداوندگارْ یهوه میگوید، من از مرگ هیچکس خشنود نمیشوم؛ پس بازگشت کنید و زنده مانید.»
لوقا باب ۱۵
15:1 و امّا خَراجگیران و گناهکاران جملگی نزد عیسی گرد میآمدند تا سخنانش را بشنوند.
2امّا فَریسیان و علمای دین همهمهکنان میگفتند: «این مردْ گناهکاران را میپذیرد و با آنان همسفره میشود.»
3پس عیسی این مَثَل را برایشان آورد:
4«کیست از شما که صد گوسفند داشته باشد و چون یکی از آنها گم شود، آن نود و نه را در صحرا نگذارد و در پی آن گمشده نرود تا آن را بیابد؟
5و چون گوسفند گمشده را یافت، آن را با شادی بر دوش مینهد
6و به خانه آمده، دوستان و همسایگان را فرا~میخواند و میگوید: ”با من شادی کنید، زیرا گوسفند گمشدۀ خود را بازیافتم.“
7به شما میگویم، به همینسان برای یک گناهکار که توبه میکند، جشن و سرور عظیمتری در آسمان بر پا میشود تا برای نود و نه پارسا که نیاز به توبه ندارند.
8«و یا کدام زن است که ده سکۀ نقره داشته باشد و چون یکی از آنها گم شود، چراغی برنیفروزد و خانه را نروبد و تا آن را نیافته، از جُستن بازنایستد؟
9و چون آن را یافت، دوستان و همسایگان را فرا~میخواند و میگوید: ”با من شادی کنید، زیرا سکۀ گمشدۀ خود را بازیافتم.“
10به شما میگویم، به همینسان، برای توبۀ یک گناهکار، در حضور فرشتگان خدا جشن و سرور بر پا میشود.»
11سپس ادامه داد و فرمود: «مردی را دو پسر بود.
12روزی پسر کوچک به پدر خود گفت: ”ای پدر، سهمی را که از دارایی تو به من خواهد رسید، اکنون به من بده.“ پس پدر دارایی خود را بین آن دو تقسیم کرد.
13پس از چندی، پسر کوچکتر آنچه داشت گرد آورد و راهی دیاری دوردست شد و ثروت خویش را در آنجا به عیاشی بر باد داد.
14چون هر چه داشت خرج کرد، قحطی شدید در آن دیار آمد و او سخت به تنگدستی افتاد.
15از این رو، خدمتگزاریِ یکی از مردمان آن سامان را پیشه کرد، و او وی را به خوکبانی در مزرعۀ خویش گماشت.
16پسر آرزو داشت شکم خود را با خوراک خوکها سیر کند، امّا هیچکس به او چیزی نمیداد.
17سرانجام به خود آمد و گفت: ”ای بسا کارگران پدرم خوراک اضافی نیز دارند و من اینجا از فرط گرسنگی تلف میشوم.
18پس برمیخیزم و نزد پدر میروم و میگویم: ’پدر، به آسمان و به تو گناه کردهام.
19دیگر شایسته نیستم پسرت خوانده شوم. با من همچون یکی از کارگرانت رفتار کن.“‘
20«پس برخاست و راهی خانۀ پدر شد. امّا هنوز دور بود که پدرش او را دیده، دل بر وی بسوزاند و شتابان به سویش دویده، در آغوشش کشید و غرق بوسهاش کرد.
21پسر گفت: ”پدر، به آسمان و به تو گناه کردهام. دیگر شایسته نیستم پسرت خوانده شوم.“
22امّا پدر به خدمتکارانش گفت: ”بشتابید! بهترین جامه را بیاورید و به او بپوشانید. انگشتری بر انگشتش و کفش به پاهایش کنید.
23گوسالۀ پرواری آورده، سر ببرید تا بخوریم و جشن بگیریم.
24زیرا این پسر من مرده بود، زنده شد؛ گم شده بود، یافت شد!“ پس به جشن و سرور پرداختند.
25«و امّا پسر بزرگتر در مزرعه بود. چون به خانه نزدیک شد و صدای رقص و آواز شنید،
26یکی از خدمتکاران را فرا~خواند و پرسید: ”چه خبر است؟“
27خدمتکار پاسخ داد: ”برادرت آمده و پدرت گوسالۀ پرواری سر بریده، زیرا پسرش را به سلامت بازیافته است.“
28چون این را شنید، برآشفت و نخواست به خانه درآید. پس پدر بیرون آمد و به او التماس کرد.
29امّا او در جواب پدر گفت: ”اینک سالهاست تو را چون غلامان خدمت کردهام و هرگز از فرمانت سر نپیچیدهام. امّا تو هرگز حتی بزغالهای به من ندادی تا با دوستانم ضیافتی به پا کنم.
30و حال که این پسرت بازگشته است، پسری که دارایی تو را با روسپیها بر باد داده، برایش گوسالۀ پرواری سر بریدهای!“
31پدر گفت: ”پسرم، تو همواره با من هستی، و هرآنچه دارم، مال توست.
32امّا اکنون باید جشن بگیریم و شادی کنیم، زیرا این برادر تو مرده بود، زنده شد؛ گم شده بود، یافت شد!“»