برنامه مطالعه روزانه
۲۷ نوامبر
استر باب ۲
2:1 پس از این وقایع، چون خشم خشایارشای پادشاه فرو~نشست، وَشتی و کار او و حکمی را که دربارۀ او صادر شده بود، به یاد آورد.
2پس ملازمانِ پادشاه که او را خدمت میکردند، گفتند: «باشد که دوشیزگان زیباروی برای پادشاه بجویند.
3و پادشاه در تمامیِ ولایتهای مملکت خویش مأموران بگمارد تا این دوشیزگان زیباروی را جملگی در حرمسرای مَقَر پادشاهی شوش گرد آورند، و ایشان را زیر دست هیجای، خواجهسرای پادشاه، که سرپرست زنان است قرار داده، اسباب آرایش در اختیار ایشان بگذارند.
4و دختری که پادشاه را پسند آید، به جای وَشتی شهبانو گردد.» این سخن پادشاه را پسند آمد و طبق آن عمل کرد.
5و اما در مَقَر پادشاهی شوش شخصی بود یهودی، مُردِخای نام، پسر یائیر، پسر شِمعی، پسر قِیس، از قبیلۀ بِنیامین.
6قِیس از اسیرانی بود که با یِهویاکین، پادشاه یهودا، به دست نبوکدنصر، پادشاه بابِل، از اورشلیم به اسارت برده شده بودند.
7مُردِخای دخترعموی خود، هَدَسّه را، که همان اِستر باشد، بزرگ میکرد زیرا او را پدر و مادر نبود. آن دختر خوشاندام بود با چهرهای دوستداشتنی، و مُردِخای او را پس از درگذشت پدر و مادرش به دختری گرفته بود.
8پس چون امر و حکم پادشاه اعلام شد، و دختران بسیار در مَقَر پادشاهی شوش زیر دست هیجای گرد آمدند، اِستر را نیز به کاخ شاه بردند و به هیجای، سرپرست زنان سپردند.
9آن دختر وی را پسند آمد و نظر لطف وی را به خود جلب کرد. پس بهزودی او را اسباب آرایش و سهمیۀ طعام بداد، و هفت ندیمۀ برگزیده از کاخ شاه برای وی فراهم آورد. سپس او را با ندیمههایش به بهترین بخش حرمسرا منتقل کرد.
10اِستر قومیّت و خویشاوندی خود را آشکار نکرده بود، زیرا مُردِخای او را فرموده بود که چنین نکند.
11مُردِخای هر روز جلوی صحن حرمسرا قدم میزد تا جویای سلامتی اِستر شود و بداند بر او چه میگذرد.
12چون نوبتِ هر دختر میرسید که نزد خشایارشا داخل شود، یعنی پس از آنکه آنچه برای این زنان مقرر بود در مدت دوازده ماه به انجام میرسید - چراکه دوران زیباسازی ایشان چنین بود، یعنی شش ماه زیباسازی به روغنِ مُر و شش ماه به عطرها و اسباب آرایش زنان -
13آنگاه آن دختر بدینگونه به نزد پادشاه داخل میشد، و هر چه میخواست به او میدادند تا همراه خود از حرمسرا به کاخ شاه بَرَد.
14او شامگاهان داخل میشد و بامدادان به حرمسرای دوّم بازمیگشت که زیر نظر شَعَشغاز، خواجهسرای پادشاه و سرپرست مُتَعِهها بود. آن دختر دیگر به نزد پادشاه بازنمیگشت مگر آنکه خودِ پادشاه از او خرسند شده، وی را به نام فرا~خوانَد.
15چون نوبت به اِستر، یعنی دختر اَبیحایِل و دخترعموی مُردِخای که او را به دختری گرفته بود، رسید تا نزد پادشاه رود، او جز آنچه هیجای، خواجهسرای پادشاه و سرپرست زنان توصیه کرده بود، چیزی نخواست. اِستر نظر لطف همۀ کسانی را که او را میدیدند، جلب میکرد.
16پس اِستر را در ماه دهم، یعنی ماه طِبِت، در هفتمین سالِ سلطنت خشایارشای پادشاه، به کاخ شاهانهاش نزد وی بردند.
17و پادشاه، به اِستر بیش از همۀ زنان دیگر مهر ورزید، و او بیش از هر دوشیزۀ دیگر تحسین و نظر لطف پادشاه را به خود جلب کرد. از این رو پادشاه تاج شاهی بر سر او نهاد و او را به جای وَشتی شهبانو ساخت.
18آنگاه پادشاه به افتخار اِستر ضیافتی بزرگ برای همۀ صاحبمنصبان و خدمتگزاران خود به پا کرد. پادشاه آن روز را در تمامی ولایتها تعطیل اعلام کرد، و به کَرمِ ملوکانۀ خود، هدایا ارزانی داشت.
19چون دوشیزگان را دیگر بار گرد آوردند، مُردِخای بر دروازۀ پادشاه نشسته بود.
20اما اِستر هنوز خویشاوندی و قومیّت خویش را بنا به امر مُردِخای آشکار نساخته بود، زیرا اِستر همچون زمانی که نزد مُردِخای بزرگ میشد، از او فرمان میبرد.
21در آن روزها، که مُردِخای بر دروازۀ پادشاه نشسته بود، بِغتان و تِرِش، که از خواجهسرایان پادشاه و نگهبانان آستانه بودند، خشمگین شده، دسیسه کردند تا بر خشایارشای پادشاه دست دراز کنند.
22اما مُردِخای از این امر آگاه شد و شهبانو اِستر را خبر داد. اِستر نیز پادشاه را از زبان مُردِخای آگاه ساخت.
23چون پس از بررسی، درستیِ این امر آشکار شد، آن دو را بر دار کردند. این رویداد در حضور پادشاه، در کتاب تواریخ ایام ثبت گردید.
عاموس باب ۷
7:1 این است آنچه خداوندگارْ یهوه به من نشان داد: اینک او پس از برداشت محصولِ پادشاه و در آغاز سبز شدن محصول دوّم، ملخان میسِرِشت.
2و وقتی ملخان تمامی گیاه زمین را خورده بودند، گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه، استدعا دارم که ببخشایی! کاش که یعقوب میتوانست بایستد، زیرا که بسیار کوچک است.»
3و خداوند از این کار منصرف گردید. پس خداوند گفت: «چنین نخواهد شد.»
4این است آنچه خداوندگارْ یهوه به من نشان داد: اینک خداوندگارْ یهوه آتش را به جهت داوری فرا~میخوانْد. آتش، ژرفای عظیم را فرو~بلعید و زمین را سوزانید.
5پس گفتم: «ای خداوندگارْ یهوه استدعا دارم دست بداری! کاش که یعقوب میتوانست بایستد، زیرا بسیار کوچک است.»
6و خداوند از این کار منصرف گردید. پس خداوندگارْ یهوه گفت: «این نیز نخواهد شد.»
7این است آنچه او به من نشان داد: اینک خداوندگار در کنار دیواری ساخته شده با شاقول ایستاده بود، و شاقولی به دست داشت.
8و خداوند مرا گفت: «ای عاموس، چه میبینی؟» گفتم: «شاقولی.» آنگاه خداوندگار گفت: «اینک من شاقولی در میان قوم خود اسرائیل میگذارم؛ و دیگر بار از گناهشان چشم نخواهم پوشید.
9مکانهای بلند اسحاق منهدم خواهد شد و عبادتگاههای اسرائیل ویران خواهد گشت، و من بر ضد خاندان یِرُبعام، با شمشیر بر خواهم خاست.»
10آنگاه اَمَصیا، کاهن بِیتئیل، پیامی برای یِرُبعام، پادشاه اسرائیل فرستاده، گفت: «عاموس در میان خاندان اسرائیل علیه تو دسیسه میچیند، و این سرزمین تاب تحمل سخنان او را ندارد.
11زیرا عاموس چنین میگوید: «”یِرُبعام به شمشیر خواهد مرد، و اسرائیل بهیقین از سرزمین خویش به تبعید خواهد رفت.“»
12آنگاه اَمَصیا به عاموس گفت: «ای نبی، برو و به سرزمین یهودا بگریز. آنجا نان بخور و آنجا نبوّت کن؛
13اما در بِیتئیل دیگر نبوّت مکن، زیرا اینجا عبادتگاه شاهانه و معبد حکومت است.»
14عاموس در پاسخ اَمَصیا گفت: «من نه نبی هستم، نه پسر نبی، بلکه رَمهبان بودم و انجیر پرورش میدادم.
15اما خداوند مرا از پسِ گله برگرفت و مرا گفت: ”برو و بر قوم من اسرائیل نبوّت کن.“
16پس حال کلام خداوند را بشنو: «تو میگویی، ”بر ضد اسرائیل نبوّت مکن، و علیه خاندان اسحاق موعظه منما.“
17«بنابراین، خداوند چنین میگوید: «”زن تو در شهر فاحشگی خواهد کرد، پسران و دخترانت به شمشیر خواهند افتاد، و زمین تو به ریسمانِ اندازهگیری تقسیم خواهد شد؛ تو خود در سرزمین نجس خواهی مرد و اسرائیل بهیقین از سرزمین خویش به تبعید خواهد رفت.“»
تیتوس باب ۱ , ۲ , ۳
1:1 از پولس، خادم خدا و رسول عیسی مسیح، در خدمتِ ایمانِ برگزیدگانِ خدا و شناخت آن حقیقت که منطبق بر دینداری است،
2و به امید حیات جاویدان که خدای منزّه از هر دروغ از ایام ازل بدان وعده فرمود
3و کلام خود را در زمان مقرر آشکار ساخت، به واسطۀ موعظهای که به حکم نجاتدهندۀ ما خدا به من سپرده شد،
4به تیتوس، فرزند راستینم در ایمانی مشترک: فیض و سلامتی از جانب خدای پدر و نجاتدهندۀ ما عیسی مسیح بر تو باد.
5تو را از آن رو در کْرِت بر جا گذاشتم تا کارهای ناتمام را سامان دهی و همانگونه که تو را امر کردم، در هر شهر مشایخی برگماری.
6شیخ کلیسا باید به دور از ملامت، شوهرِ وفادارِ یک زن، و دارای فرزندانی باایمان باشد که از هر گونه اتهامِ لجام گسیختگی و سرکشی مبرا باشند.
7چرا که ناظر کلیسا مباشر خداست و از همین رو باید به دور از ملامت باشد، نه خودرأی یا تندخو یا میگسار یا خشن یا در پی منافع نامشروع،
8بلکه شهره به میهماننوازی و دوستدارِ نیکویی و خویشتندار و پارسا و مقدّس و منظم؛
9و پایدار بر کلام مطمئنی که تعلیم داده شده است تا بتواند دیگران را بر پایۀ تعلیم صحیح پند دهد و نظر مخالفان را رد کند.
10زیرا گردنکشانِ یاوهگوی و فریبکار بسیارند، بخصوص از ختنهشدگان،
11که دهانشان را باید بست، زیرا برای کسب منافع نامشروع، تعالیم ناشایسته میدهند و بدینگونه خانوادهها را به تمامی تباه میسازند.
12حتی یکی از انبیای خودشان گفته است: «کْرِتیان همواره مردمانی دروغگو و وحوشی شریر و شکمپرستانی تنپرورند.»
13این شهادت راست است. پس آنان را سخت توبیخ کن تا از سلامتِ ایمان برخوردار باشند و
14به افسانههای یهود و احکامِ منکرانِ حقیقت گوش نسپارند.
15برای پاکان همه چیزْ پاک است، امّا برای آنان که آلودهاند و بیایمان، هیچ چیز پاک نیست، بلکه هم فکرشان آلوده است و هم وجدانشان.
16مدّعی خداشناسیاند، امّا با کردارشان او را انکار میکنند. نفرتانگیزند و نافرمان، و نامناسب برای هر کار نیکو.
2:1 امّا تو از آنچه مطابق با تعلیم صحیح است، سخن بگو.
2مردان سالخورده را بگو که معتدل و باوقار و خویشتندار باشند و در ایمان و محبت و پایداری، به شایستگی رفتار کنند.
3به همینسان، زنان سالخورده باید شیوۀ زندگی محترمانهای داشته باشند. نباید غیبتگو یا بندۀ شراب باشند، بلکه باید آنچه را که نیکوست تعلیم دهند،
4تا بتوانند زنان جوانتر را خرد بیاموزند که شوهردوست و فرزنددوست باشند
5و خویشتندار و عفیف و کدبانو و مهربان و تسلیمِ شوهر، تا کلام خدا بد گفته نشود.
6نیز مردان جوان را پند ده تا خویشتندار باشند.
7خودْ در همه چیز سرمشقِ اعمال نیکو باش. در تعلیم خود صداقت و جدیّت به خرج ده،
8و سلامتِ گفتارت چنان باشد که کسی آن را مذمّت نتواند کرد، تا مخالفان چون فرصت بد گفتن از ما نیابند، شرمسار شوند.
9غلامان را بیاموز که در هر چیز تسلیم اربابانشان باشند و برای جلب خشنودی آنها بکوشند؛ و چون و چرا نکنند
10و از آنان ندزدند، بلکه کمال امانت را نشان دهند تا در هر چیز تعلیم مربوط به نجاتدهندۀ ما خدا را زینت بخشند.
11زیرا فیض خدا به ظهور رسیده است، فیضی که همگان را نجاتبخش است
12و به ما میآموزد که بیدینی و امیال دنیوی را ترک گفته، با خویشتنداری و پارسایی و دینداری در این عصر زیست کنیم،
13در حینی که منتظر آن امید مبارک، یعنی ظهور پرجلال خدای عظیم و نجاتدهندۀ خویش عیسی مسیح هستیم،
14که خود را فدای ما ساخت تا از هر شرارت رهاییمان بخشد و قومی برای خود طاهر سازد که از آنِ خودش باشند و غیور برای کار نیکو.
15اینها را بگو، و با کمال اقتدار تشویق و توبیخ کن، و مگذار کسی تو را حقیر شمارد.
3:1 ایشان را یادآور شو که تسلیم حکمرانان و صاحبمنصبان باشند و فرمانبرداری کنند، و برای هر کار نیک آماده باشند؛
2کسی را ناسزا نگویند بلکه صلحجو و باملاحظه باشند و با همه در کمال فروتنی رفتار کنند.
3ما نیز زمانی نادان و نافرمانبردار بودیم و گمراه و بندۀ همه گونه امیال و لذتها؛ و در کین و حسد روزگار میگذراندیم. منفور بودیم و متنفر از یکدیگر.
4امّا چون مهربانی و انساندوستی نجاتدهندۀ ما خدا آشکار شد،
5ما را نه به سبب کارهای نیکویی که کرده بودیم، بلکه از رحمت خویش نجات بخشید، به غسل تولد تازه و نو شدنی که از روحالقدس است؛
6که او را بهفراوانی بر ما فرو~ریخت، به واسطۀ منجی ما عیسی مسیح،
7تا به فیض او پارسا شمرده شده، بنا بر امید حیات جاویدان، به وارثان بَدل گردیم.
8این سخن درخور اعتماد است. و از تو میخواهم که بر این امور تأکید ورزی، تا آنان که بر خدا اعتماد بستهاند، از یاد نبرند که خویشتن را وقف کارهای نیکو نمایند، که اینها همگان را نیکو و سودمند است.
9امّا از مجادلات نابخردانه و شجرهنامهها و بحثها و نزاعهای پیرامونِ شریعت اجتناب کن، زیرا بیفایده و بیارزش است.
10به آن که عامل تفرقه است یک بار، و سپس برای دوّمین بار هشدار ده، و از آن پس، با او قطع ارتباط کن.
11چرا که میدانی چنین شخص منحرف است و گناهکار، و خودْ عامل محکومیت خویش.
12وقتی آرتِماس یا تیخیکوس را نزدت بفرستم، بکوش تا هر چه زودتر نزد من به نیکوپولیس آیی، زیرا عزم آن دارم که زمستان را در آنجا به سر برم.
13تا آنجا که میتوانی، زیناسِ وکیل و آپولس را در انجام سفرشان مدد فرما تا هیچ محتاج نمانند.
14بگذار همکیشان ما بیاموزند که خویشتن را وقف انجام کارهای نیکو کنند تا برای رفع نیازهای ضروری تدارک بینند و زندگی بیثمری نداشته باشند.
15آنان که با مناند، جملگی تو را سلام میفرستند. به آنان که ما را در ایمان دوست میدارند، سلام برسان. فیض با همۀ شما باد.